Nevermore
همیشه داستان هایی هستن که نمی دونیم چطور و از کجا اومدن... و شاید هیچوقت توانایی از یاد بردنشون رو پیدا نکنیم . . . ( این داستان صرفا یک فیکشن و هیچ ربطی به اشخاص حقیقی و... که ممکنه شباهت هایی با کاراکتر های اصلی داشته باشن نداره! )
همیشه داستان هایی هستن که نمی دونیم چطور و از کجا اومدن... و شاید هیچوقت توانایی از یاد بردنشون رو پیدا نکنیم . . . ( این داستان صرفا یک فیکشن و هیچ ربطی به اشخاص حقیقی و... که ممکنه شباهت هایی با کاراکتر های اصلی داشته باشن نداره! )
_ فقط برای این نیست، به خاطر تو اومدم. _ من بیست و هفت سالمه، دیگه اون بچه ی بیست و سه ساله نیستم که با تحریک کردن احساساتم خامم میکردی. چشمهای آرومش دوباره سرد شد، با نگاه خشکی توی چشمهاش خیره شد و گفت: _ توی این پنج سال بیکار نبودم، با دخترا و پسرای زیادی رابطه داشتم. شنیدن این حرفها هنوز براش سخت بود، این پسر هرچقد...
مین یونگی در امپراطوری"مین" پادشاه ایی مستبد و خونخواه که تمام مردمانش ازش وحشت دارند و ناراضین!...اما یه روز دستور میده تا تمام هرزه های گیسانگ خونه ی معروف اونجارو جمع کنن و به قصر ببرن و حالا چی میشه بیین این ها کسی باشه که سرنوشت پادشاه و عوض کنه؟..... Genre:"angst.smut.romance.historic.hard. Tragedy" Couple:"yoon...