Select All
  • No One Hears the Sunken Boats Cry
    2K 451 5

    (این کتاب متوقف شده است و دیگر ادامه نخواهد یافت.) روزهاى خوبى نبودند. در قحطیِ عشق و در آن سرمایِ استخوان‌سوز، میان فریادها و نجواهایِ جنون‌آمیز؛ دیوانگانِ سرگشته‌ی شهر می‌دانستند که تنها عاشق باقی مانده از این جنگِ نابرابر من بودم. غوطه‌ور در لجن‌زارِ مرگ، تو را نجیبانه دوست داشتم.

  • Liberte noire - 20th
    111K 21.1K 75

    آزادی سیاه " بالاتر از سیاهی کجاست لویی؟" " نمی دونم، شاید همین نقطه که ما ایستادیم " خلاصه : داستان تو قرن ۲۰ اتفاق می افته، هری مجبور میشه برای کاری بره به یکی از شهر های آلمان و موقتا تو یکی از هتل ها می مونه که از قضا مدیر اون هتل ... ~ sharing - no smut ~slow update ~slow burn & angst

    Mature
  • یک زندگی معمولی با چاشنی شهرت [Ongoing]
    49.7K 6K 31

    زندگی با زوج استایلینسون ⁦👨‍❤️‍💋‍👨⁩ ایمجین و وانشات از لری

    Mature
  • Flightless Bird || ( L.S )
    5.6K 1.1K 37

    لویی رقصنده اصلی باله سلطنتیِ. وقتی رقیبش, اعجوبه ی بد خلقِ رقص ,هری ,به کمپانی ملحق میشه ,زخم های قدیمی دوباره سرباز میکنند و احساسات قدیمی دوباره شعله ور میشوند. در طی تولید ' دریاچه ی قو ' توسط کمپانی, رازی که عشق اونهارو محکوم به فنا کرده بود سرانجام فاش میشه. ولی آیا خیلی دیر خواهد بود؟ [ Persian translation ]

    Completed   Mature
  • WAR OF HEARTS [L.S]
    12K 2K 26

    نگذار که فکر غرق شدن مرا در خود فرو ببرد نگذار که این گونه قصه ی تلخ مان به پایان برسد رهایم مکن ای عشق ‌رهایم مکن.. 《WWII》

    Completed  
  • Petrichor/ L.S
    14.9K 2.6K 20

    [COMPLETED] بوی مرا بشنو و بر کویر قلب من، ببار. پنج اکتبر دو هزار و نوزده تا نه مارچ دو هزار و بیست.

    Completed   Mature
  • Sunday[L.S] [Completed]
    12.7K 3.8K 20

    "بهاران ز شوق زمزمه ی ارغوان عشق برایت، تمام شب دیده بر هم نخواهم گذاشت. تو ای سپیدار سرخ، تو ای معنای "بودن" میان شیون های آسمان، چه بگویم ز تو؟ ز این برهان خاموش، که چه وسعتی دارد این حجم از نبودن! و تو ای خورشید طلوع نکرده ی من، کجا مانده‌ای؟"

  • ¦ βesTial €ity ¦
    12.5K 3.9K 47

    ¦ Larry Stylinson Mystery Novel ¦ مستر دیر عزیز من از شما طلب بخشش دارم من نه قاتلم نه گناهکار و نه طعمه! من نه به شما, و نه به بستیآل سیتی تعلق ندارم! لطفا پوزش بنده رو بپذیرید و بنده رو به لندن برگردونید! خدمتگزار شما مستر بانی. هشدار:عزیزان این ففیک به دلیل کریپی بودن و شاید ترسناک بودن برای همه مناسب نیست! همچنین...

    Completed  
  • ILLUSION
    478 115 3

    "توی این سه سالی که اینجاست اصلا متوجه نشده اینجا کجاست! متاسفم هری باید هرچه سریع‌تر تمومش کنی! از روزی که ملاقاتش کردی داری از وجودیتش استفاده می‌کنی، فقط برای ارضای رضایت روحی شخصیت." "م-من دارم چیکار می‌کنم." و اما تشخیص واقعیت از خیال، خیال از واقعیت.

    Mature
  • Permanent midnight [L.S]
    3.2K 685 14

    [persian translation] •ترجمه برای مدتی متوقف شده• از نظر مردان قانون، اون روحی بود که هرگز دستشون بهش نمی‌رسید. اون برای CIA «آدمی که کارها رو گره‌گشایی می‌کنه» بود. اگه از بیرون نگاه کنید، اون فقط یه میلیاردر بود که کلاب‌های شبانه داشت. اون یه روح بود که با وارد کردن یه کوکائین پونزده میلیارد دلاری به کشور، آغاز ب...

  • Unbelievers (L.S)
    23.8K 5K 24

    لویی داره اخرین سال از کالج رو میگذرونه و قصد داره امسال رو به بهترین شکل ممکن تموم کنه. ولی اون علاوه بر یه جفت کفش ورزشیش، ذهن پر از تیکه و طعنه ش و دوست صمیمی دلقکش، یه خانواده پیچیده، یه آینده نا معلوم و از همه بدتر یه دشمن فنا ناپذیر داره که زندگیش و جهنم کردن. البته اینکه یه جایی تبدیل به دشمن های 'با منفعت' بش...

    Mature