The best🤌🏼💦
38 stories
Signor Ex (Kookv) by Chihiro_D
Chihiro_D
  • WpView
    Reads 219,869
  • WpVote
    Votes 28,551
  • WpPart
    Parts 21
←⁩ آقای اکس تمام‌شده. ✔️ تهیونگ روی هم‌دانشگاهیش کراش داشت؛ اما برای اعتراف زیادی خجالتی بود و چه کسی بهتر از دوست‌پسر قبلی اون دختر می‌تونست بهش کمک کنه؟ +خیلی‌خب آقای اکس، حالا چکار کنم؟ _برای شروع، دو قدم بیا جلوتر پتال! کاپل: کوکوی ژانر: عاشقانه، کمدی، اس.مات، فلاف
Pup's dad ~ kookv by yani_vk
yani_vk
  • WpView
    Reads 355,122
  • WpVote
    Votes 42,768
  • WpPart
    Parts 24
تهیونگ با تمام وجودش از الفا ها متنفره، اون میدونه که هیچوقت قراره نیست به یکی از اونا اجازه بده تا جفتش بشه. از طرفی تهیونگ عاشق بچه هاست و دلش میخواد بچه خودشو داشته باشه. اون از یه اهدا کننده اسپرم استفاده میکنه و بالاخره حامله میشه. ولی فهمیدن اینکه چه کسی پدر بچه اش قراره باشه جزئی از برنامه اش نبود. Couple ~ Kookv Genre ~ Fluff,romance,omegaverse,mpreg
House Of Cards  by Bangtan_trans
Bangtan_trans
  • WpView
    Reads 533,972
  • WpVote
    Votes 46,911
  • WpPart
    Parts 44
جونگکوک وارث بدنام ترین امپراطوری مافیا در سرتاسر سئول تهیونگ پلیس تازه کاری که از طرف تیمش برای نابودی این امپراطوری به عنوان مامورمخفی فرستاده شده "قانون رو بلدبودی و بازی کردی، دونستن اینکه مغلوب شدی دیوانه کنندست." ♤♡◇♧ نویسنده این داستان Sugamins هست و من فقط ترجمه کردم. 🔞اخطار داستان رو حتما بخونید. VMinKook
𝑫𝑰𝑺𝑨𝑺𝑻𝑹𝑶𝑼𝑺 | 𝑲𝑶𝑶𝑲𝑽  by Haru_Gogo
Haru_Gogo
  • WpView
    Reads 465,518
  • WpVote
    Votes 60,096
  • WpPart
    Parts 34
[Completed] کیم تهیونگ همیشه میدونست که خیلی بدشانسه ! از دست دادن پدر مادرش تو بچگی و چند بار تا دم مرگ رفتن... از همه‌ی اینا که بگذریم جفتی که اینهمه منتظرش بود کسی شد که حتی از به اسم آوردنش هم بدنش به لرزه میفتاد .. !! کسی که ترجیح داد بکشتش بجای اینکه جفتش بشه .. _____________ "دیگه ازت خسته شدم .. ازت متنفرم !! تو و اون بچ واقعا برای هم ساخته شدید برای منم اون بیرون آلفاهای زیادی هست که بخوان بفاکم بدن و حدس بزن چی؟ اونا قراره کونمو داشته باشن.. اگر فقط یروز از عمرم مونده باشه این مارک نفرین شده ی چندشو از رو گردنم پاک میکنم !!" 🎀 روزهای آپ : جمعه یا شنبه ~ 🎀 ژانر : امگاورس، مدرسه ای، درام، اسمات، انگست، امپرگ 🍓✨ 🎀 کاپل اصلی : کوکوی ~ 🎀 کاپل فرعی : نامجین ، یونمین ~ ©️ this beautiful story belongs to : kimuyaiv 🍒 🎀 Start : 99/10/28 🎀 End : 01/2/20 امیدوارم دوسش داشته باشید^^💗🧚🏻
Mon Chéri || KookV by Nyctowx
Nyctowx
  • WpView
    Reads 189,984
  • WpVote
    Votes 31,026
  • WpPart
    Parts 24
[ عسل ] پایان یافته ژانر : رمنس / امگاورس / فانتزی / روزمره / ... کاپل : اصلی ؛ کوکوی - فرعی ؛ ... - من رو سرزنش نکن، عشق باعث شد دیوونه بشم. جئون جونگکوک یک آلفای غالبه که عادت داره به کافه‌ی mon chéri بره و اونجا درس بخونه. چی میشه اگه ناخواسته خودش رو درگیر فکر کردن به صاحب کافه پیدا کنه و بعد نتونه از اون امگای زیبا دل بِکنه؟ [ Don't blame me - Taylor Swift ] - S1 [ This love - Taylor Swift ] - S2 [ Dear Reader - Taylor Swift ] - The End
The King// KookV by Yoshistangerine
Yoshistangerine
  • WpView
    Reads 30,018
  • WpVote
    Votes 5,459
  • WpPart
    Parts 14
♠️کاپل اصلی: کوکوی ♠️ژانر: امگاورس، سلطنتی، امپرگ "در سرزمین تاریخی اَوِلون رسم بر آنست که همسر ولیعهد با استفاده از یک مراسم قرعه کشی از میان تمام مردم سرزمین انتخاب شود تا همگان امتیاز برابری برای تصرف این مقام داشته باشند و اینگونه است که خدایان برای سالهای سال از طریق خاندان سلطنتی با تمامی مردم در ارتباط بوده اند." یا: جونگکوک شاهزاده و ولیعهد اولون حالا دیگه یه آلفای بیست و یک ساله شده و به سن ازدواج رسیده. طبق رسم هزاران ساله خاندان سلطنتی، همسر اون باید از بین تمام امگاها، بتاها و آلفاهای زن متمایل به ازدواج سرزمین که برگه بخت آزمایی رو خریدند انتخاب بشه. جونگکوک از این رسم متنفره و تهیونگ هم امگاییه که هیچ علاقه ای به این ازدواج نداره. پس چه اتفاقی می افته که توی روز مراسم، کاهن اعظم اون ها رو به عنوان همسر همدیگه به مردم اولون معرفی میکنه؟
FLORENCE🎻 by ariiellmina2
ariiellmina2
  • WpView
    Reads 156,124
  • WpVote
    Votes 21,820
  • WpPart
    Parts 33
«فلورانس»🎻 _ازش متنفرم اما نگاهم به هیچکس جز چشم های مشکی اون خیره نمیشه... اون درست مثلِ سمفونی که فراموشش کردم... گلی که هیچوقت ندیدمش... مجسمه ای که هیچوقت نساختم... سمفونی که هیچ وقت نواخته نشده و من اون رو بین چشم های اون شنیدم. این حس ممنوعه است و من... برای اینکه ممنوعه ترین ادم زندگیمه ازش متنفرم🎻 ___________________________ FLORENCE 💜 ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: ᴋᴏᴏᴋᴠ, .... 📝ᴡʀɪᴛʜᴇʀ : @ArieElll 📌 ɢᴇɴʀᴇ: ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ, sᴍᴜᴛ, ᴀɴɢᴜsᴛ,+18
THE LAST OMEGA by CAFEVKOOK
CAFEVKOOK
  • WpView
    Reads 251,947
  • WpVote
    Votes 35,693
  • WpPart
    Parts 19
🏹🕊 کیم تهیونگ، پسر شیطون و تخسیه که هیچوقت فکر نمیکرد تندیس زنده ای برای وجود یه افسانه بشه. وقتی فهمید جنسیت ثانویه اش یه امگاست، تمام امپراطوری رو در شوک فرو برد. سالها بود که از امگاهای مرد چیزی به جز خاطره ای دور باقی نمونده بود. از طرفی پادشاه جئونی که بهترین هارو برای پسر عزیز و وظیفه شناسش میخواد، تصمیم میگیره تنها امگای مرد امپراطوری که اتفاقا مثل تمام امگاها روی شاهزاده جئون زیبا کراش داره رو برای پسرش خواستگاری کنه... ┈─┈─┈─┈─┈─┈ ᯊ @CAFEVKOOK ᯊ
My little slave by Konoibitsu
Konoibitsu
  • WpView
    Reads 7,945
  • WpVote
    Votes 587
  • WpPart
    Parts 6
ژانر: ?...BDSM, Happy end, COUPLE: chanbaek زمان عآپ: هر وقت که گشادیم اجازه بده عآپ میکنم :)! و ی هشدار کوچولو.. همونجور که بالا نوشتم ژانرش BDSM هستو اگه خوشتون نمیاد یا به هر دلیل دیگه ای نخونیدش بهتره صحنه های خشن زیادی داره با تچکر ویلصون🙂..
CatFish by CLuz_614
CLuz_614
  • WpView
    Reads 20,287
  • WpVote
    Votes 5,320
  • WpPart
    Parts 17
🐟 " گربه ماهی " 🐠 🎥 کاپل: چانبک، سکای 🎥 ژانر‌: ددی‌کینک، رمنس، درام، فلاف، اسمات (+18) 📺 در حال انتشار ~ معرفی داستان: وقتی آقای‌ پارک بخاطر بکهیون شق میکرد و مجبور میشد قبل از خواب خودارضایی کنه تا به بیبی ضعیفش آسیب نزنه‌‌؛ فکرشم نمیکرد روزی برسه که اون پسر کوچولو نه تنها ارشدش رو ددی صدا بزنه بلکه جلوی پاش هم زانو بزنه و ازش برای ساک زدن دیکش اجازه بخواد. ~ برش هایی از داستان: * "باید بکنیش..! این هرزه ها توی تخت همه چیزو لو میدن." جونگین دستهاش رو مشت کرد: "شما تا الان به ازای تمام مقاله‌های پر سود این مجله با زنا خوابیدین رئیس؟!" سهون پشت میزش برگشت و روی صندلی نشست:"هرکدومشون که ارزش یه شب رو داشت.. چرا که نه؟" با یادآوری حقیقت چشمهاشو چرخوند: " اها، یادم نبود تو‌ گی هستی! اگر نمیتونی هرزه‌ها رو بکنی، پس خودت میتونی هرزه بقیه بشی چون بدن خوبی داری!" * * "آقای پارک، حالتون خوبه؟... میخواین براتـون آب بیارم؟" چانیول چند بار پلک زد تا چهرش رو بهتر ببینه. نمیتونست باور کنه اون عروسک شیرین، اینطور نگران بهش خیره شده. با صدای خش دار و گرفته ش لب زد: "این چیزا بهترم نمیکنه... میتونی لباتو بهم بدی؟" *