دارم میخونم
11 stories
𝐑𝐨𝐲𝐚𝐥 𝐃𝐢𝐚𝐦𝐨𝐧𝐝 by Haratahug
Haratahug
  • WpView
    Reads 74,951
  • WpVote
    Votes 21,118
  • WpPart
    Parts 65
•عنوان | الماس سلطنتی •کاپل‌های اصلی | کایهون، چانبک •کاپل‌های فرعی | کریسهو، [؟؟!!] •ژانر | فانتزی [اُمگاورس، ومپایر]، رُمنس، انگست، اسمات، امپرگ •تایم آپ | •نویسنده | haratahug/هارا •خلاصه: بین فشار جنگ و تاریکی کینه، کودکی متولد شد! جنگی که با پیشگویی تولدش شکل گرفت! عده‌ای معتقد بودن چیزی که از سیاهی زاده شده، دنیا رو به سیاهی می‌کشه! عده‌ای درخشش نهاییش رو می‌دیدن. نوری که از دل تاریکی‌ها می‌تابه! عده‌ای حریصانه برای به دست آوردنش می‌جنگیندن؛ برای کسب درخشش و تاریکیش! اما همه روی یک چیز اتفاق نظر داشتن: ارزشمندی و قدرتش! برای بقای خون، خون‌ها ریخته شد؛ خونی برای محافظت، خونی برای تصاحب! مخفی شده زیر پوسته‌ی سایه‌ها، زاده‌ی سیاهی‌ها، شکننده‌ی تاریکی‌ها؛ یک الماس متولد شد! الماسی تراش خورده و صیقل داده شده؛ سخت و صبور! مقاوم، غیرقابل نفوذ و زندگی بخش! تیز، بُرَنده و کُشَنده! درخششی جاذب، چشمگیر و شکننده! الماسی لایق تاجِ سلطنت!
•• Supreme ••  by SilverBunny6104
SilverBunny6104
  • WpView
    Reads 537,630
  • WpVote
    Votes 135,612
  • WpPart
    Parts 94
آلفاها همیشه نژاد برتر بودن. این یه اصل بود. همه این رو می‌دونستن. اما اگه این جایگاه همیشگی توسط یه نژاد دیگه تکون بخوره دنیا چه شکلی میشه؟ ♟ • فیکشن : #Supreme ♟ • کاپل‌ها : چانبک.ویکوک.کایسو ♟ • ژانر: امگاورس. درام. رمنس ♟ • محدودیت سنی : 🔞 ♟ • نویسنده : @SilverBunny 🐰
My baby shot me down  by fatiiiima_bs
fatiiiima_bs
  • WpView
    Reads 47,556
  • WpVote
    Votes 7,748
  • WpPart
    Parts 15
🍁نام فیک: My baby shot me down 🍁کاپل: چانبک 🍁ژانر: رمنس، انگست، روزمره 🍁محدودیت سنی: +۱۸ همه ی زخم ها یک روزی خوب میشوند بعضی ها زودتر، بی درد تر ، بی هیچ ردی از بین میروند.. یک روز صبح که لباس میپوشی متوجه میشوی اثری از آن نیست. بعضی زخم ها عمیقترند، ملتهبند، درد دارند، با هر لمس بی هوا سوزشی از زبری روی زخم شروع میشود ریشه میزند به اعصاب دستانت به اعصاب زانوانت به شقیقه ها به ماهیچه های قلبت به چشمانت به کیسه های اشکی گوشه ی چشمانت.. شب ها..به پهلوی راست میخوابی و مراقبی سرباز نکنند.. روزها..روی ان را خوب میپوشانی دلت نمیخواهد کسی زخمت را ببیند دلت نمیخواهد کسی چیزی بپرسد. میدانی انجاست ولی با همه درد و سوزشش دلت می خواهد فراموشش کنی. یک روز صبح که لباس میپوشی متوجه میشوی از زخماهایت تنها خطوط کج و معوج صورتی رنگ مانده و از دردهایت یک یاداوری محو از حسی که مدتها گریبان گیرت بود و حالا دیگر نیست. دیگر نیاز به پنهان کردن هیچ چیزی نداری. از خانه بیرون میزنی. نفسی تازه میکنی. دیگر از خودت و زخم هایت نمی‌ترسی از ادمهایی که زخمی ات میکنند نمیترسی. میدانی همه ی زخم ها یک روز خوب میشوند. حتی آنهایی که از عزیزترین هایت خورده ای.. *نیکی فیروزکوهی
•𝑲𝒂𝒍𝒐𝒑𝒔𝒊𝒂༄ by LiviaFictions
LiviaFictions
  • WpView
    Reads 32,569
  • WpVote
    Votes 11,739
  • WpPart
    Parts 39
❐ خلاصه↶ چیزی تا نابودی سطح زمین نمونده و فقط بازماندگانی که توسط هوش مصنوعی 'کالوپسیا' انتخاب شدند، توانایی زندگی در آرمانشهر زیر زمینی انسان‌ها رو دارند. ‌ ❐ کاپل⇜ چانبک ❐ ژانر⇜ آخرالزمان، مهیج، رمنس ❐ محدودیت سنی⇜ +18 ❐ نویسنده⇜ امرالد
Wind of the dawn - nomin by Mah_fictions
Mah_fictions
  • WpView
    Reads 1,890
  • WpVote
    Votes 412
  • WpPart
    Parts 16
" طلوع باد " " لی جنو، شاهزاده سومی است که به دنبال راه هایی برای لبخند زدن دوباره مادرشه و البته قاطعانه از باخت در برابر دشمن امتناع میکنه. تنها چیزی که میخواد تاج و تخته اما سرنوشت براش بیش از یک تاج رقم میزنه. و جمینی که از دست برده ها نجات پیدا می کنه، و همسر جنو میشه، برای قدرت می جنگه و بهش تاجی رو میده که تموم زندگیش میخواسته." Couple ; Nomin , Renhyuck و ... Genre ; Omegaverse , Fluff , Smut , Angst , Fantasy , Mpreg , Slow Burn , Hurt/Comfort , Historical (تمامی حقوق نویسندگی به زیبای زیر تعلق دارد) /@jaenosmaid " Telegram; @NCT_fictions "
The Gym by nia7stars
nia7stars
  • WpView
    Reads 15,485
  • WpVote
    Votes 4,421
  • WpPart
    Parts 13
عنوان: باشگاه Title: The Gym کاپل: چانبک/بکیول Couple: Chanbaek\Baekyeol ژانر: درام، رمنس، زندگی روزمره، لیتل کمدی Genre: Dram, Romance, Silce Of Life, Little Comedy ─────────────── خواسته‌ی بکهیون اینه که بدنی عضله‌ای و قوی داشته باشه. اما دکترش بهش گفته نباید ورزش‌های سنگین انجام بده و برای سالم موندن بدنش، هر روز فقط به یه پیاده‌روی ساده بره. ولی اون مطمئناً نمی‌تونست با "یه پیاده‌روی ساده"، به خواسته‌ش برسه. Started in: 2021/07/19 Ended in: 2021/10/11 MiniFiction - COMPLETED
Don't Push The 26 Unit  by vievhen
vievhen
  • WpView
    Reads 73,101
  • WpVote
    Votes 16,234
  • WpPart
    Parts 39
«تو واحد بیست و شیش یه نویسنده دیوونه زندگی میکنه،میگن تمام قتل هایی که نوشته به فاصله یک ماه به واقعیت پیوسته. آخرین داستانش هم راجب قتلی که خودش مرتکب میشه،پسر باریستایی رو که اسمش بکهیون به قتل میرسونه.عذر میخوام اسمتون؟» «بکهیون.بیون بکهیون.» «خوشبختم آقای بیون!لطفا به هیچ وجه واحد ۲۶ رو فشار ندید» (چانبک)
papercuts by bluishstory
bluishstory
  • WpView
    Reads 22,187
  • WpVote
    Votes 7,066
  • WpPart
    Parts 49
عشق اتفاق می افته. جونگین با تمام وجود بهش باور داشت و اصلا اهمیت نمیداد عاشق یه افسر پلیس شده در حالی که خودش هنوز دبیرستان رو هم تمام نکرده. افسر دو یه پلیس وظیفه شناس و محترمه که توی گروه تحقیقات و آمار مرکزی مشغول به کاره. عشق اتفاقه همونطور که مرگ.
The Mad Hatter by REDneonlight
REDneonlight
  • WpView
    Reads 20,342
  • WpVote
    Votes 4,910
  • WpPart
    Parts 30
گربه دست راستش را تکان داد و گفت: در این سمت یک کلاهدوز زندگی می‌کند، و در آن سمت یک خرگوش. هرکدام را که ببینی دیوانه‌اند. آلیس گفت: ولی من دلم نمی‌خواهد به سراغ افراد دیوانه بروم. گربه گفت: اوه! شما چاره‌ای ندارید. اینجا همه‌ی ما دیوانه‌ایم. "این فن‌فیکشن ادامه داده نخواهد شد." [CHANBAEK × KAIHUN] [Surreal × Psychological]