Unread
37 stories
Sneakers [H.S] by ninagim
ninagim
  • WpView
    Reads 20,760
  • WpVote
    Votes 2,390
  • WpPart
    Parts 59
به دنیا خوش اومدی ، رویا پردازی رو متوقف کن ، قصه ی تو از همین الان شروع میشه ، مراقب باش کتونی هات گلی نشن. [this story contains mature content , read it on your own risk] ...................................................................................... سیلویا بخاطر تجربه های خانوادگی وابستگی رو دلیل تمام مشکلاتش میدونست و هری هیچ وقت فکر نمیکرد تا این حد به سیلویا وابسته شه و این یک مشکل بود. اما مشکل اصلی از جایی شروع شد که این احساس تازه بوجود اومده در مقابل هجوم اتفاقات اطرافشون قرار گرفت . میتونست خلاف چیزی که فکر میکردن براشون پیش بیاد یا ریشه این درخت به اندازه ی کافی قوی نبود ؟
otako lover  by lelouch_M
lelouch_M
  • WpView
    Reads 6,572
  • WpVote
    Votes 247
  • WpPart
    Parts 8
هرکی اوتاکو جاش اینجاست. مانگا ،انیمه، مانهوا
Sweet Love✨ by nazaninstyles94
nazaninstyles94
  • WpView
    Reads 4,410
  • WpVote
    Votes 384
  • WpPart
    Parts 42
اين زيبايى درونى اون شخصه كه باعث ميشه عاشقش بشى:)♥️✨
psychiatric hospital by qazalnjrzd
qazalnjrzd
  • WpView
    Reads 1,743
  • WpVote
    Votes 133
  • WpPart
    Parts 13
+مشكلش چيه؟! -روانيه
Harry Styles, The Bad Boy  [ⓟⓣ] by pary-hMr
pary-hMr
  • WpView
    Reads 32,894
  • WpVote
    Votes 1,480
  • WpPart
    Parts 31
completed✔ "دختر های خوب عاشق پسر های بد هستن." Persian translation
Did I frighten you ?  by Bahare_zeraati
Bahare_zeraati
  • WpView
    Reads 804
  • WpVote
    Votes 56
  • WpPart
    Parts 13
اون پسر باطن یک شیطان رو داشت..اما سعی میکرد خودشو به خوبی عادت بده #HarryStyles #Horror #Fanfiction
Decode // H.S (Persian Translation) by loveonedirectioniran
loveonedirectioniran
  • WpView
    Reads 15,733
  • WpVote
    Votes 1,600
  • WpPart
    Parts 40
تو نمیتونی افکار منو رمز گشایی کنی Written by @alltimenutella Translated by #phateme #S.T #completed
guns & roses by nokhodchi
nokhodchi
  • WpView
    Reads 408
  • WpVote
    Votes 46
  • WpPart
    Parts 3
انتقام تنها چیزیه که میتونم بعد از این 2سال بهش فکر کنم!!
This town by Nixfanfics
Nixfanfics
  • WpView
    Reads 1,131
  • WpVote
    Votes 70
  • WpPart
    Parts 6
-ت...تيلر تو چى كار كردى؟ صداش ميلرزيد +هرشب اين كارو ميكنم اشك تو چشماش جمع شد:خ...خوا...خواهش مى...كنم...ن...نكن -با خواهش كردن نميشه...هرى تو اگه جاى من بودى تاحالا خودتو حتى از يه صخره پرت كرده بودى پائين...هرشب با گريه ميخوابم...هرشب با يه دستمال رو دستم ميخوابم...زندگى يه بازيه...شامل بخشاى مختلف...كه من توى همه ى بخشاش باختم...توى مدرسه باختم...به عنوان يه دختر خوب براى مادرم باختم...به عنوان يه خواهر خوب براى كارلى باختم...به عنوان يه دوست باختم و... اشكام سرازير شدن و نزاشتن جملمو كامل كنم...و بهتر كه نزاشتن...به هيچ وجه نميخواستم الان اعتراف كنم كه توى عشق هم باختم... +ت...تيلر...ت...تو شايد هميشه ببازى ولى...تو قلب من...هميشه يه برنده اى -هرى من كه كارى براى تو نكردم كه بخوام برنده باشم +تو خيلى به من كمك كردى...مثلا وقتى دوست پسر لعنتى مامانم ميومد و باهاش دعوا ميكردم تو يواشكى از پنجره ميومدى ببينى من خوبم يا نه...توى درسا كمكم كردى...علاوه براين ظاهرت عين فرشته هاست...هرچند با قرمز كردن پائين موهات يكم شبيه شيطان شدى... و دستشو كرد تو موهام و ادامه داد:ولى تو براى من هميشه يه فرشته ميمونى حتى اگه يه قاتل سريالى بشى -اشتباه ميكنى.من هميشه خود شيطان بودم،ولى با ظاهر فرشته مانند. +فرقشون چيه؟بالاخره تو بايد از اين گرداب بي