زمانی که استاد دانشگاهشون بخاطر شیطنت های جونگکوک و اکیپش استعفاء داد،کوک فکر میکرد تمام هیجان دوران تحصیلش ازش گرفته شده ..
ولی هیچ ایده ای نداشت که جایگزین سکسی و جذاب استادش قراره حسابی به زندگیش رنگ هیجان بده و تک تک روز های تحصیلش رو استثنایی کنه👀✨
══════════════════
کاپل : ویکوک - یونمین
ژانر: چت/فلاف/کمدی/اسمات
نویسنده: Astraea-Hera
×|تکمیل شده|×
#1 in Fanfiction
، اسنیر ، یا همون نیشخند
و ...اوم ، امیدوارم که ازش خوشتون بیاد ، یعنی فک کنم دارم همون چیزیو مینویسم که میخواین ؟ همون چیزی که الان دارین کپشن فیکارو میخونین تا بدونین توش چیه !
William .
توجه: فعلا متوقف شده!!
⛓این فیک همان "my beautiful" سابق است!!!
کاپل: ویکوک، یونمین، نامجین
ژانر: امگاورس، رومنس، فلاف، لیتل انگست
خلاصهꜜ
⟮ از چندین هزار سال پیش در افسانه ها از پسری یاد شده که با متولد شدنش در قالبی بر ضد ماهیتش همه چیز رو عوض میکنه؛ یک امگا...
امگایی که جفتش رو صاحب قدرت و برتری میکنه و قدرتمندترین و زیباترین وارث رو به دنیا میاره.
همهی مردم اون رو یه معجزه میدونستن، یه الهه...
ولی اون از وجودش متنفر بود، از اینکه نمیتونست یه زندگی عادی داشته باشه... ⟯
قسمتی از فیکꜜ
⊹"دیزی..."
جونگکوک سرش رو از قفسهیِ سینهی ته فاصله داد و قبل از اینکه حرف دیگهای به زبون بیاره انگشت اشارهش رو روی لبهاش گذاشت.
"ته اگه من دیزی باشم، توم خورشیدِ من میشی؟"
تهیونگ که تا اون لحظه با ابروهای بالا رفته بهش نگاه میکرد، سر انگشتی که روی لبش بود رو بوسید. صورتش رو بین موهاش فرو برد و رایحهی وانیل و بگونیای جفتش رو عمیق نفس کشید.
"مگه من میتونم به بگونیام نه بگم هوم؟! گلِ کوچولوی من به نورِ خورشیدش نیاز داره و اونم قراره تا ابد این نور رو بهش بده!"༉
Best ranking 𖤛
#1 out of 2.15k bts🏅
#1 taekook🥇
#2 jin🥈
#2 kookie🥈
#2 hoseok🥈
#2 tae🥈
#2 fic🥈
#5 out of 3.13k fanfiction🏅
تاریخ شروع: 99/7/6
جونگ کوک یه اکانت اینستا برای خواننده مورد علاقش داره.... نکته اینجاس که اون یه هارد استنه و فقط چیزایی پست میکنه راجب اینکه تهیونگ چه ددی کاملیه.... چه اتفاقی میوفته وقتی تهیونگ از اکانت اون با خبر میشه....؟
🔞اسمات....🔞
written by @arayofsunshine99
⎠مالک من⎛
اشکاشو با پشت دست پاک کردو پاهاشو تو دلش جمع کرد
_ازت.. ازت متنفرم
پسر بزرگتر نیشخندی زد و پای راستش رو رو تخت گذاشت
_بهت حق میدم
چونه ی پسرو بین انگشتای کشیدش گرفت و سرشو از رو پاهاش بلند کرد
_ولی تنفر تو مهمه!؟
درحالی ک لاله ی گوش پسر کوچیکترو با لباش ب بازی گرفته بود زمزمه کرد
_نیست بیبی
کاپل : ویکوک
استوری چت
فلاف -رمانتیک
خلاصه: زندگی پر از پستی بلندی ها و اشتباهاته اما در نهایت چیزی که زندگی مارو تغییر میده تصمیم هایی هست که میگیریم.. رابطه ای که درگیر یک خیانت میشه و اعتمادی که از بین میره.. آیا عشق برای زنده نگهداشتن اون رابطه کافیه؟
-تهلون؟
تهیونگ هومی گفت و برگه های تو دستش رو ورق زد.
-تدی.. نیدا تن
با کلمه های عجیب کوکی سر تهیونگ برگشت.
-کوکی؟؟؟
صدای شوکه شده تهیونگ کوکی رو ترسوند. کار بدی کرده بود؟
بغض کرد و لب پایینیش لرزید. به ثانیه نکشیده صدای گریه اش بلند شد و تهیونگو ترسوند.
-گریه نکن.. گریه نکن.. اشکال نداره کوکی. بیبی چیزی نشده که. معذرت میخوام
-تدی نالاحت شد
-نشدم. ببین.. خوشحالم . کار خوبی کردی بیب
-دلوخ میگی؟
-نه. نه. اشکال نداره. لباس خودته
اشکال نداشت کوکی لباسشو با قیچی تیکه تیکه بریده باشه. اصلا اشکال نداشت.تهیونگ میتونست بازم بخره.
.
..
...
تغییر کردن کار سختی نیست..
تنها چیزی که نیاز داره یه انگیزه درست حسابیه!
اگه به کیم تهیونگ رئیس مافیا میگفتن یه روز قراره واسه یه پسر بچه غش و ضعف کنی قهقهه میزد..
اما حالا همه چیز عوض شده..
کسی که مثل آب خوردن بدن آدمو با چاقو پاره میکرد، واسه آروم کردن یه پسر بچه خودشو به در و دیوار میزنه!
Name :
Im not your toy!!
Genre:
Smut / Daddy kink / Romance / little space / Fluff
Start:
1399/8/24
End:
1399/11/24
32 parts
خلاصه:
کوک همراه برادر بزرگ ترش جئون هوسوک زندگی میکرد همه چی خوب بود تا اینکه وقت دیدار کوک و پادشاه سرزمین یعنی جفت الهیش رسید
Couple:vkook
Genre: romance,mpreg,smut,drama
متوقف شده !