وانگ ییبو بازم به پرواز نرسید (YIZHAN)
هات سرچ ویبو وانگ ییبو پرواز از دست داد
اگه یروز عادی که داری از گشنگی تلف میشی به جای غذا جفت مقدر شدتو پیدا کنی چه عکس العملی نشون میدی؟ خوب... منکه نفهمیدم چطور شد اما خیلی اتفاقی فهمیدم همسر یه اژدهای عجیب و خوشگل شدم!
فیکشن your eyes tell کاپل : ییژان،وانگشیان ژانر : رومنس ، تخیلی ، زندگی روزمره ، مدرن و تاریخی وقتی چشماش به چشمای پسره رو به روش گره خورد زمان ایستاد... چند قدم بهش نزدیک تر شد... صورتاشون رو به روی هم قرار گرفته بودن و نفساشون پوست صورت همدیگه رو لمس میکردن... با صدای آرومی زمزمه کرد: -به تناسخ اعتقاد داری...؟»
[همه چی قاطی شد] ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ همه چی تو مسیر خودش بود که یکی رفت و این مسیر بهم ریخت دلیل کارش مهم نبود، مهم این بود که همه چی رو بهم ریخت و کل مسیر زندگی همه رو بهم ریخت همه چی تو مسیر حقیقی خودش بود تا این که با اتفاق همه چی بهم میریزه
وقتی که ووشیان اونقدر از در اوردن پول نا امید شده بود،ناگهان یه شغل بهش پیشنهاد شد!مراقبت از دوقلو های شیطون سه ساله!ووشیان این شغل رو سریع قبول کرد.اما مراقبت از اون دوقلو ها با وجود پدر شون راحت نخواهد بود.یا شاید هم؟
زندگی خیلی کوتاه تر از اونیه که فکر میکنی... تا به خودت بیای... تموم شده و رفته... زندگی همیشه دوباره شروع نمیشه... پس تا زمانی که وقت داری... بهش بگو... که دوستش داری💔 به عنوان یه تجربه قبولش کن... چون من نگفتم...
پشت نامه: برسد به دست شیائو ژان، از طرف کسی که دلیل نفس کشیدنش بودی!
همه چی تو مسیر خودش بود که یکی رفت و این مسیر بهم ریخت دلیل کارش مهم نبود، مهم این بود که همه چی رو و کل مسیر زندگی همه رو بهم ریخت...
Name: I love You Madam Genre: history/Romance Couple: WangXian ♤♡◇♧☆¤ وی ووشیان با لبخند جذابی، به سمت او رفت. دستش را گرفته و بوسه ای کوتاه روی آن نشاند که نگاه پرحسادت بسیاری از بانوان اطرافشان را به همراه داشت. _ به قدری زیبا و دلفریب شدین که تمام توجه ها رو به خودتون جلب می کنین، بانوی من. بانوی جوان لبخندی از...