fantasy💫
4 stories
 𝐓𝐡𝐞 𝐄𝐜𝐥𝐢𝐩𝐬𝐞𝐝 𝐒𝐮𝐧 by lostinalwaysland
lostinalwaysland
  • WpView
    Reads 263
  • WpVote
    Votes 47
  • WpPart
    Parts 21
«نه آغازی بود و نه پایانی.... همه چیز در هاله ای از ابهام غوطه ور بود. به راستی حقیقت چه بود؟ شاید حقیقت همان دروغ هایی بود که در سرشان جولان میداد. توهم ذهن هایشان را مسموم کرده بود، اما حقیقت تلخ تر از حزین دروغ هایشان بود. دروغ چشمانشان را طوری کور کرده بود که کوری را خوش تر می‌پنداشتند. همه در باتلاقی از اما و اگر ها دست و پا می‌زدند و بیهوده به دنبال طناب حقیقت می‌گشتند. دو خواهر با پیوندی ناگسستنی از جنس عشق میان دنیایی دروغین و مبهم زندگی می کردند این دو خواهر در ورطه روزگار تنها رها شده بودند و به دنبال سرابی به نام حقیقت جهان را زیر و رو میکردند. اما به راستی این تلاش باطل، سرانجامی هم داشت؟ گذشته و حال و آینده دست به دست هم داده بودند تا کلاف به هم گره خورده سرنوشت آنها پر از راز هایی سر به مهر باشد. آیا می‌توانستند گره های این کلاف بی انتها را باز کنند؟ یا باید با قیچی تیزی آن را از هم می دریدند؟ زمزمه همه در کوچه و خیابان میپیچد: خواهران معمولی! همه آنها را پست می دانستند و تحقیرشان می کردند، اما به راستی همین معمولی بودن آنها بود که آن دو را خاص و با دیگران متمایز میکرد. اما آن دو یکدیگر را داشتند، با پیوند عشق میان خود در برابر تمام بی رحمی ها می ایستادند، سینه سپر می کردند و تاب می آوردند.
Carnival Row: Stealing Beauty |زیبایی ربوده شده by Hoomanio
Hoomanio
  • WpView
    Reads 270
  • WpVote
    Votes 43
  • WpPart
    Parts 8
سرزمین پری ها، سالها سرزمینی افسانه ای بود و پری ها و موجودات افسانه ای در کنار هم در صلح و آرامش زندگی می کردند. تا روزی که امپراتوری های استعماری انسانها برای به دست آوردن گنجهایش به آن حمله کردند. 《وینیت》پری بیست ساله ای ست از نژاد پری های بال آبی ست که به نگهبانی از کتابخانه باستانی معبد "آزورس" برگزیده شده است. او حالا که سرزمینشان جای تاخت و تاز بیگانگان است، می داند که دیگر هیچ چیز در سرزمینشان مثل قبل نخواهد بود و سرنوشت همه آنها برای همیشه تغییر خواهد کرد...
Queen of my heart👑 by iicequeenn
iicequeenn
  • WpView
    Reads 514,195
  • WpVote
    Votes 36,548
  • WpPart
    Parts 103
گاهی برای ملکه بودن باید لشکر کشی کرد،باید جنگید،باید فتح کرد... و گاهی برای ملکه شدن کافیست؛قلب یک مرد را از آن خود کنی..آنوقت تو ملکه خواهی بود ملکه قلب او. گاهی تصاحب قلب یک مرد انقدر سخت است که حکم جنگ دارد وباید مرزها را برای فتحش در نوردید. دوشیزه مری اینبار باید بجنگه..بجنگه تا فتح کنه..شاید قلب یک مرد رو وشاید یک کشور رو و یا شاید هر دو.
sprit of revenge🥀 by evermore_taylor
evermore_taylor
  • WpView
    Reads 1,093
  • WpVote
    Votes 183
  • WpPart
    Parts 29
چهارتا نوجوون که وارد یه دنیای دیگه میشن و هر کدوم هویت های جدیدی پیدا می کنند. اونا باید دنیا رو از دست یه شیطان نجات بدن، اما چطور و چرا؟ در این بین باید با موجودات مختلف دست و پنجه نرم کنند. مطئمنم خوشت میاد پس زود باش شروعش کن! ❦︎♡︎❦︎♡︎❦︎♡︎❦︎♡︎❦︎♡︎❦︎♡︎❦︎♡︎❦︎♡︎❦︎♡︎❦︎♡︎❦︎♡︎❦︎♡︎