ᴍʏ ᴡᴏʟғ ʙᴏʏғʀɪᴇɴᴅ او فکر می‌کرد تنهاست. تا اینکه با تهیونگ آشنا شد - پسری که انگار از قبل می‌دونست چه کسیه، کجا بوده، و ازچه چیزی می‌ترسه. وقتی جونگ کوک تو مشکل افتاد، اولین کسی که اومد، همون بود. بدون فریاد. بدون توضیح فقط یه دست گرم تو تاریکی حالا می‌فهمه: شاید بعضی آدم‌ها نجات‌دهنده نیستن شاید بعضی آدم‌ها، همیشه نجات‌دهنده بودن ɢᴇɴʀᴇ: ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ, ᴡᴇʀᴇᴡᴏʟғ, ᴍʏsᴛᴇʀɪᴏᴜs, ᴀɴɢsᴛ ᴍᴀɪɴ ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: ᴛᴀᴇᴋᴏᴏᴋ sɪᴅᴇ ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: ʏᴏᴏɴᴍɪɴ ⚠️ در حال ادیته و هر هفته چند پارت آپلود میشه. بهش عشق بدین🦋

[فرصت یک ماهه] از روز اولی ک دیدش عاشقش شده بود.. ولی وقتی تصمیم گرفته بود بهش بگه که دوسش داره ب خاطر ترسش فقط ازش درخواست کرد ک با هم دوست باشن چون فکر میکرد جونگ کوک گی نیس و یه هموفوبیکه لعنتیه و الان بعد دو سال شجاعتشو جمع کرده ک بره پیش جونگ کوکی ک تهیونگ رو ب عنوان بهترین دوستش میشناسه و این یک ماهی ک اونجاست .. تنها فرصیتیه ک میتونه جونگ کوکو مال خودش کنه! "مگه جرمه ک عاشق بهترین دوستت بشی؟" کاپل اصلی:ویکوک،کوکوی کاپل فرعی:یونمین

+نمیتونی فراموشِش کنی...نه؟ -بهت که گفتم،من هیچی رو یادم‌ نمیره. °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° کاپل:تهکوک، یونمین ژانر:انگست،درام،رومنس،اسمات و .... *ژانر مدرسه ای نیست،این فقط برای چند تا پارت اوله:)

خوب سلام کاپل اصلی: نامسپ کاپل فرعی: ویکوک ژانر: تریسام، مافیایی، طنز خلاصه داستان:جیهوپ دوست صمیمیه وی و کوکه کوک و وی برادرهای کوچیکه مین یونگی و نامجونه یه روز اینا هوپو به خونه شون دعوت میکنن و..... وضعیت:تموم شده

|تکمیل شده| دو وکیل در قرن ۱۹ میلادی به هم دیگه علاقه مند میشن اما مشکلات زیادی سر راهشون قرار میگیره. هردوی اونها متاهلن و جامعه ی اون زمان، درکی از عشق بین دو همجنس نداره...

در دهه ۱۹۲۰ میلادی دو تا از بهترین مردهای مجرد شهر منچستر خواستگار یک دختر اشراف زاده بودن. دختری بسیار زیبا و جوان. جئون جونگکوک و کیم تهیونگ از اولین باری که همدیگه رو دیدن، میدونستن که قراره رقیب هم باشن و تلاش کنن تا قلب دوشیزه رو به دست بیارن. یا حداقل اینطور فکر میکردن. اما خیلی زود احساساتی که نسبت به دوشیزه جوان داشتن تبدیل به احساساتی نسبت به همدیگه شد؛ درست مثل گلهایی که توی ماه آوریل شکوفه میزنن‌. [ترجمه فارسی] © bhyuntaee

𝑐𝑜𝑣𝑒𝑟 𝑏𝑦:_𝑠𝑖𝑚𝑖𝑙𝑖𝑛𝑔_ .Ongoing. 𝑠𝑢𝑚𝑚𝑎𝑟𝑦: تهیونگی که افسردگی بعد فوت مادربزرگش به سراغش میاد مهم تر بود یا هوسوکی که تصمیم به اتمام زندگیش گرفته بود؟ نامجون باید به داد کدوم یک میرسید اوردن یه روانشناش واقعا ایده‌ی خوبی بود؟ سرنوشت قرار بود ایندفعه کدوم اونهارو به بازی بگیره؟ _سرنوشت یه چیز بی معنیه..سعی کن خودت سرنوشتتو انتخاب کنی +این یه حرف کلیشه ایه _کودَن نباش کوک...دنیا حول محور کلیشه در حال چرخشه _________________________________________ 𝑠𝑢𝑝𝑒: _همه ی اینا چه فایده ای داره وقتی همه قراره تنهات بزارن! +همه چه فایده ای دارن وقتی منو داری 𝑣𝑘𝑜𝑜𝑘: _میخوای بهت اعتماد کنم؟ +قول میدم پشیمون نمیشی..فقط بهم اعتماد کن ▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎ _موندم از کجا شروع کنم وقتی که تو پایانش بودی +بیا باهم شروع کنیم تا تو پایانش کنار هم باشیم ▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎ _جئون جونگکوک وقتشه گورتو از زندگیم گم کنی بیرون _________________________________________ 𝑐𝑜𝑢𝑝𝑙𝑠:𝑣𝑘𝑜𝑜𝑘/𝑠𝑢𝑝𝑒/𝑠𝑒𝑐𝑟𝑒𝑡 𝑐𝑜𝑢𝑝𝑙𝑒 ---- 𝑔𝑒𝑛𝑟𝑒:𝑝𝑠𝑦𝑐ℎ𝑜𝑙𝑜𝑔𝑦/𝑟𝑜𝑚𝑎𝑛𝑡𝑖𝑐/𝑎𝑛𝑔𝑒𝑠𝑡/𝑠𝑚𝑎𝑡/ℎ𝑎𝑝𝑝𝑦 𝑒𝑛𝑑 --

[Complete] • Name ▸ My Adventures And Daddy • • Genre ▸ Romance, Smut, Little Space, BDSM, Daddy Kink • • Couple ▸ Vkook, Yoonmin • • Author ▸ Nika• . . . . 𝐈𝐧𝐟𝐨 جونگکوک دلش ددی میخواست و بالاخره پیدا کرد، حالا با این ددی جدید ماجراها داره که باید پشت سر بذاره....