Aventuila2
9 stories
"TAKE ME TO CHURCH" by pioxer2
pioxer2
  • WpView
    Reads 12,667
  • WpVote
    Votes 1,407
  • WpPart
    Parts 12
خلاصه : جئون جونگکوک ، پسری که به شدت با ازدواج مادرش با کشیش بزرگ شهرشون "کیم تهیونگ" مخالفت میکنه اما به زور مادرش مجبور میشه بپذیره و با اونا توی یه خونه زندگی کنه ولی تصمیم داره وقتی به سن قانونی برسه از پیششون بره اما این وسط اتفاقاتی میوفته که سرنوشت تمام اعضای اون خونه رو تغییر میده ، شاید اتفاقی از جنس و بوی مرگ ؟ بخشی از فیک : -مامان، تو داری منو نابود میکنی با اینکار ! +جونگکوک این به نفعمونه ، بچه بازی رو بزار کنار اما جونگکوک دست خودش نبود ، اون وسط چیزایی رو حس میکرد که اصلا به مشامش خوب نمیومد... . . . -تهیونگ تو گفتی من مثل خدای توعم ، گفتی منو میپرستی مگه نه؟ +کوک...تو همیشه خدای من میمونی اما..اما این اشتباهه عزیزم - به درک ته به درک ! باهام ... باهام عشق بازی کن لطفا ، در برابر خدایی که سالها پرستیدی و خدای کوچیکت که جلوت وایساده ، نشون بده بهم این اشتباهو ! Genere: angst,dark,romance,smut,mystery
🍷prostitute spy🍷 by parkjimini85
parkjimini85
  • WpView
    Reads 33,390
  • WpVote
    Votes 3,301
  • WpPart
    Parts 7
Couple: Kookv, namjin, Yoonmin,minv genre: ماجراجویی، Bdsm, Romance. Smut, action, daddy kink, slave
It's hurt  by min_koala
min_koala
  • WpView
    Reads 280,729
  • WpVote
    Votes 35,765
  • WpPart
    Parts 34
اشکی از گوشه ی چشمش پایین چکید و لیسی به لبش زد = کوکی نمی خوای این بازی رو تموم کنی من...متاسفم با لحن غمگینی گفت و روی زمین زانو زد =گوکی این درد داره ..وقتی برای منی ولی...نمی تونم لمست کنم کوک من بوسه هات رو می خوام...هق...لمس هات رو و اون...بیبی بر صدا زدن هات رو . هق ..می خوامت. .جئون جونگ کوک...جئون تهیونگ بدون تو می میره به زور باهات بودم ولی.... اشک هاش رو پاک کرد و لبخندی = به زور عاشق اون رییس مافیایی که همه ظالم می دونستنش نشدم با دست های کوچیکش تفنگ رو گرفت و روی سینه ی یونگی گذاشت ×ازت متنفرم یونگی تلخندی زد و سر اسلحه رو درست روی قلبش گذاشت _ بزن جیمین دقیقا جایی رو بزن که توش قرار داری قطره اشکی از چشمش پایین ریخت و سرش رو پایین انداخت ×من احمق دوست دارم یونگی و این درد داره اینکه عاشق کسی باشه که کلی آدم می خوان که بمیره کاپل ها کوکوی و یونمین ژانر هپی اند ، اسمات،امگا ورس ، امپرگ ، مافیا و..... نویسنده مین کوالا
♨My Hope_Vkook♨ by Sonya_vkooker
Sonya_vkooker
  • WpView
    Reads 270,242
  • WpVote
    Votes 45,736
  • WpPart
    Parts 39
[امید من] جونگ کوک فقط میخواست داخل اتاق کار هیونگش رو بگرده... نمیدونست قراره وارد وبتون مشهور مای هوپ بشه که هوسوک هیونگش نویسنده اش بود و از قضا امگاورس بود. اون یه بُعد دیگه بود؟؟ Couple:VKOOK 🍫 وضعیت: پایان یافته.
𝐵𝑒𝑙𝑜𝑛𝑔 𝑡𝑜 𝑑𝑎𝑑𝑑𝑦🤍🍼 by ciibuny
ciibuny
  • WpView
    Reads 163,449
  • WpVote
    Votes 20,202
  • WpPart
    Parts 23
(تکمیل شده) کوک نمی‌دونست بعدا قراره کسی بیاد تو زندگیش که به خاطر یکبار بغل کردنش کیلومترها راه رو طی کنه!:) . کاپل[ویکوک]،[کمی هم هیونلیکس] ژانر: اسمات،ددی بیبی هپی اند:)
My prince by katayoon_malik
katayoon_malik
  • WpView
    Reads 101,508
  • WpVote
    Votes 12,082
  • WpPart
    Parts 26
کیم تهیونگ پسر مدیرعامل شرکت کیم و مدل مشهور در کره با پسر خجالتی،مهربون،و مسئولیت پذیری به نام جئون جونگ‌کوک نامزد میکنه. *اون از زندگیمم مهم تره تهیونگ...نمیخوام کسی به برادرم آسیب بزنه...* جئون جون گی **نگران نباش هیونگ...بهم اعتماد کن...هیچ کس نمیتونه به بانیه من صدمه بزنه...** تهیونگ
🌸I bloomed for you... by Vante191
Vante191
  • WpView
    Reads 253,431
  • WpVote
    Votes 35,484
  • WpPart
    Parts 53
🌸من برای تو شکفتم🌸 ×ترجمه شده× کاپلے: ویکوک/کوکوی ، یونمین ، نامجین ژانر: انگست ، رومنس ، هاناهاکی «با قطره اشکی که روی گونه اش چکید، نفس عمیقی کشید و دستشو باز کرد. اخرین نگاه رو به چشمای سرخ و پف کرده اش انداخت، نگاهشو به مشت باز شده اش داد. وقتی به شئ بی گناه تو دستش نگاه کرد، اشک های بیشتری روی گونه هاش راه گرفتن. این سرنوشت طبیعی اون بود. تو دست لرزون جونگکوک، یک گلبرگ لطیف صورتی بود.» *نسخه اصلی این فیک رو میتونین به همین اسم در سایت Archive of Our Own پیدا کنین^^ Highest rankings: #1 depression #1 translated #2 btsfanfic #2 kpop #1 btsV #3 fanfiction #2 angst #1 انگست #1 translation #2 gay #1 هاناهاکی
Start Of The Nightmare Of Love  by Ida_521
Ida_521
  • WpView
    Reads 47,346
  • WpVote
    Votes 5,915
  • WpPart
    Parts 28
+همه چی از یه بازی احمقانه شروع شد وی هیچ وقت فکرشم نمی کرد که سر خفن نشون دادن خودش تبدیل به یک گرگینه شه؟ _زندگی به معنای واقعی قصد روی خوش نشون دادن رو به جیمین نداشت تازه از دست دوران راهنمایی وحشتناک و افسردگی شدیدش به خاطر آزار همکلاسی هاش راحت شده بود که پدر و مادرش تصمیم گرفتن به خاطر شغل مادرش به یه شهر دیگه برن + جیمین هیچ وقت فکرشم نمی کرد که با پا گذاشتن به این شهر مرموز قراره زندگیش به این اندازه تغییر کنه!! اسمات 🔞 روز های آپ دوشنبه اما اگه از داستان حمایت شه به دوروز در هفته افزایش پیدا میکنه
NFWMB (Jikook) +18 by xPinkLightx
xPinkLightx
  • WpView
    Reads 87,011
  • WpVote
    Votes 6,211
  • WpPart
    Parts 22
داستان درباره تشكيل روابط اشتباه..روابطي ك باعث فاش شدن رازهايي ميشه ك هيچوقت نبايدگفته ميشدن،هست. 🔞لطفا با توجه به درجه سني تون بخونين.🔞