[Completed]
• انگار که هردو بدونن موندن و رفتن هیچ کدومشون انتخاب خودشون نیست. انگار که زندگی باشه، که رفتن یاموندشونو براشون انتخاب کرده باشه ~
•Genre : Tragic Drama , Slice of life ;
•Characters : Seo Changbin, Hwang hyunjin ;
•K-Group : Stray kids ;
•No. Of episodes : 5 ;
•Language : Persian ;
○Couple: Hyunlix
○Genre: Slice of life, Romance, Dram, Smut
من "هیچ" بودم و اون "همهچیز" بود؛ یکروز به هم برخورد کردیم و با هم دنیایی رو ساختیم که برای ما "همهچیزمون" بود، ولی در آخر "هیچچیز" نبود!
روایتی ساده برای اینکه شاید نیاز داشته باشید بشنوید: شما تنها انسانی نیستید که توی زندگیش سردرگمه!
+ عشق اشتباه نیست.
👥 پایان فصل اول.
شروع فصل دوم.
شده تاحالا چشم بازکنی و حس کنی تو جایگاه خودت نیستی؟
من چنین حسی داشتم.
وقتی چشم باز کردم دیگه پسر بابام نبودم، دیگه لازم نبود هر روز صبح کوله پشتی قرمز رنگم رو روی دوشم بندازم و به طرف مدرسه حرکت کنم.
دنیای جدید، زندگی جدید، خانواده ی جدید...
ولی یه چیزی سرجاش نبود؛
با چشمهام برادر مهربونم رو میدیدم و از داشتنش خوشحال بودم
اما وقتی سیاهی شب روی تن و بدن اتاقم خیمه میزد، خاطرات خاکستری رنگی که به دست فراموشی سپرده بودم هجوم کوبنده ی خودشون رو شروع میکردن
اون لحظه بود که حس میکردم یه چیزی سرجاش نیست!
اون یه چیز...
شاید هویتم بود؟
- فلیکس بنگ.
" _میشه اینجوری نخندی؟ باعث میشه قلبم درد بگیره...من دلم میخواد لبخندات پر از حس های قشنگ مثل پر زدن پروانه ها تو یه روز افتابی باشه.
_ پروانه های من خیلی وقته که توی پیله گیر کردن..."
𓂃𓏲࣪ .˖࣪១
"انهدونیا یعنی از دست دادن علاقه و لذتت به تمام کارهایی که روزی دوستشون داشتی؛ این احساس که دیگه اهمیت نمیدی."
-Anhedonia
Couple : Changlix / Chanho
Genre : Romance /Angst / Mysterious / psychologic
●●●●
خلاصهی فصل دوم:
مینهو و کریس به همراه دنیل و هیونجین برای ازدواج به ایتالیا رفتن، چی میشه اگه خیلی اتفاقی پاشون به مافیای ایتالیا باز بشه و راز مخفی دنیل لو بره...؟
بهشت، جایی میان خاطرات فراموش شدهی کودکی، جایی که بیدغدغه و از تهِدل میخندیم، جایی که غم از دست دادن کسی یا چیزی روی قلب کم طاقتمون سنگینی نمیکنه، جایی که بیهیچ واهمهای، دست همدیگه رو میگیریم و توی چمنزاری بیپایان، به سمت ابدیت قدم برمیداریم...
Name : Sudden Breeze Of Death [نسیـم ناگهانـی مرگـــ]
Genre : Romance, Angst
Couple : MinLix
💫 #1 leeknow [May 2021] ^^
"خداوند انسان را با میل به همجنس بازی خلق نکرده است. کتاب مقدس به ما میگوید که بخاطر گناه است که شخصی همجنس باز میشود" با گفتن این جمله، موعظه رو به پایان رسوند و بدون مکث، به فضای تاریک پشت محراب رفت و به دیوار تکیه زد، تمام مدت بین حاضرین چشم چرخونده بود، اثری از حضور "اون مرد" نبود، از سر آسودگی دم عمیقی گرفت اما بازدمش رو با شنیدن صدای قدمهای محکم هر یکشنبه فراموش کرد! راهروی تاریک با سقف بلندش صدا رو به خوبی انعکاس میداد:«یه چیزی رو میدونی پدر لی؟!» کاملا به کشیش نزدیک شد، نوار سفید رنگ رو از بین یقهاش بیرون کشید و زمین انداخت :«پشیمونم که امروز اینجا منتظرت بودم، کاش علاوه بر شنیدن صدات چهرهات رو هم میدیدم!»
چونه کشیش رو گرفت و سرش رو انقدر سریع بالا آورد که صدای مهره گردنش شنیده شد:«چون دوست دارم بدونم بعد از اتفاقی که امروز قرار بیفته ، برای دوباره گفتن این موعظهها صورتت چه حالتی داره؟!»
کاپل: چانهو
ژانر: انگست، جنایی، رمنس
روز آپ : یکبار در هفته، روز نامشخص