Ongoing
50 stories
𝓣𝓱𝓮  APRIL by AfraBehfar
AfraBehfar
  • WpView
    Reads 10,604
  • WpVote
    Votes 2,256
  • WpPart
    Parts 9
زیباییِ آوریل فقط برای همون ماه بود. چون جونگکوک چیزی جز سرما حس نمیکرد. ژانر: بریتانیا🇬🇧 عاشقانه🍁 سرد و بارونی🌧 انگست☔️ و زندگی روزمره🎳 مسائل ازدواج🕰 پایان خوش🐦‍⬛ کاپل: ویکوک
𝗛𝗲𝗮𝗿𝘁𝗹𝗲𝘀𝘀 | 𝐊𝐨𝐨𝐤𝐯 by blueliliii
blueliliii
  • WpView
    Reads 66,413
  • WpVote
    Votes 6,022
  • WpPart
    Parts 33
-heartless- "کیم تهیونگ یه امگای افسرده بود. حتی توی گوشه گوشه‌های افکارش هم به عشق و جفت داشتن فکر نمی‌کرد. اما بعدش خودش رو توی بغل منجی و عشق زندگیش پیدا کرد. و حدس بزنین چی؟! اونم با یه لبخند کوفتی روی لب‌هاش!!" -کوکو. - چ-چی؟ -هیچی. صدات کردم احمق. -نه. الان چی گفتی؟!! -گفتم که اح- -کیم تهیونگ!! یه بار دیگه با اون صدای خوشگلت بهم بگو کوکو تا کل دنیا رو به پات بریزم!!! -هیچ غلطی نمیتونی بکنی پس الکی بزرگش نکن، کوکو. کاپل: کوکوی. ژانر: انگست، رمنس، اسمات،امگاورس رایتر: نابی. تایم آپ: هروقت که بتونم.
Darvin's Clover | VKOOK  by Mamacita_01
Mamacita_01
  • WpView
    Reads 3,818
  • WpVote
    Votes 694
  • WpPart
    Parts 16
┊Summary: شبدر داروین... کلمه غریبیه، وقتی اولین بار شنیدمش انگار همون کلمه ای بود که لازم بود بلندم کنه، کلمه ای که ما رو وارد دنیای شخصیت هامون میکنه... همه چیز از جونگکوک سیزده ساله ای شروع شد که هیچوقت فکرش رو نمیکرد، یه دوچرخه سواری ساده اینطور سایه تنهایی رو روی زندگی خودش و تهیونگ بندازه...حالا بیست سال، تاوان راضی کننده ای برای سرنوشته؟ ┊Teaser: _ باهام بخواب... _چ... جونگکوک جراتی به خودش داد و در حالی که تلاش میکرد نگاهش رو از عضلات مرد منحرف کنه با صدای بلند تری گفت: _ گفتم باهام بخواب! _ مطمئنی ولیعهد؟ من غریزه‌ی جنسی کنترل نشده ای دارم... نگاه مستقیم و مطمئنش رو به چشمهای تهیونگ داد و مثل خودش جواب داد: _ بذار من به فکر اون بخش باشم، من اولین بارمه...تو باید به فکر لذت بردن من باشی! تهیونگ که تمام این مدت فکر نمیکرد چنین چیزی رو ازش بشنوه، ابروهاش رو بالا فرستاد و نگاهش رو توی اتاق چرخوند: _ اینجا؟ کلی مهمون بیرونه! جونگکوک کت جینش رو روی تخت انداخت و در حالی که گره‌ی کش موش رو از پشت محکم میکرد، لبخندی پر از شرارت زد. _ دقیقا همینجا...حالا اون درو قفل کن و نشونم بده چی بلدی ببر وحشی! پیج نویسنده: @sylvie_fic ┊Genres: Romance, Drama, angst, smut ┊Couple: Vkook, Hopemin ┊Writer: Sylvie☀️ ┊Up: Saturday
INRED | VKOOK by V_kookiFic
V_kookiFic
  • WpView
    Reads 1,203,181
  • WpVote
    Votes 84,521
  • WpPart
    Parts 124
In Red - سرخ‌پوش جونگکوک جئون، رئیس زاده‌ی بند هشتم زندان گری سی! کسی که توی سلول‌های اون زندان بزرگ شده بود و حالا یک تازه وارد توی بند هشتم، همه چیز رو بهم ریخته بود! 🔞🃏⛓ تازه واردی که بدون هیچ ترسی مقابلش می‌ایستاد و با گستاخی جوابش رو می‌داد اما کی فکرش رو می‌کرد اون تازه وارد باعث شه #غرور خود ساخته‌اش رو از دست بده؟ ⚖💰🚬 _______________________ "اگر روزی موفق شدی و پذیرش من رو برای پرستشت به دست آوردی، اونموقع جلوی تک به تک این آدمها، توی همین کلیسایی که برای معبودتون ساختید... میبوسمت! اونموقع "رئیسم" رو بعنوان "معبودم" میبوسم جئون!" writer: Nren couple: Vkook Genre: prison-crime-romance-smut
The beat of Love | Vkook by Telma_9597
Telma_9597
  • WpView
    Reads 7,591
  • WpVote
    Votes 1,460
  • WpPart
    Parts 17
𝗡𝗮𝗺𝗲: #TBL (ضربان عشق) The beat of Love 𝗚𝗲𝗻𝗲𝗿: Medical, Mafia, ‌Angst, Smut 𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲: Vkook, Yoonmin Up : چهارشنبه‌ها در بیمارستان دانشگاهی هانول، جایی که زندگی و مرگ در هر لحظه به هم گره می‌خورن، پروفسور کیم تهیونگ جراح سرد و بی‌رحم با رزیدنتی سرسخت و شیطون به نام جئون جونگ‌کوک روبه‌رو میشه. کسی که پشت لبخندهاش، قلبی بیمار و گذشته‌ای تلخ پنهانه. اما وقتی رازهای تاریکشون دوباره سر برمیارن، گذشته‌ی آلوده‌ی تهیونگ و سرنوشتِ خونین جونگ‌کوک به هم گره می‌خورن. بین جراحی‌های پر از اضطراب، نگاه‌های ممنوع و سکوت‌های کشنده، پیوندی شکل می‌گیره که هیچ‌کدوم نمیتونن ازش فرار کنن. این بار نه فقط قلب بیماران، بلکه قلب خودشون روی تیغ جراحی سرنوشت قرار می‌گیره... ــــــــــــــــــ "بهم گوش بده... من نمی‌ذارم اتفاقی برات بیفته. این قلب... باید سالم بمونه. می‌فهمی؟" "من... خوبم... استاد..." "نه! خوب نیستی. اون قلب، فقط مال خودت نیست... اون قلب... الان مهم‌ترین چیزیه که من دارم. اگه بلایی سرش بیاد... من... من نمی‌تونم تحمل کنم. پس باید، مراقبش باشی. به هر قیمتی." "چرا... براتون مهمه؟" "چون... نمی‌خوام یه روز بیام اینجا و ببینم اون لبخندی که این همه وقت منو از پا انداخته، دیگه وجود نداره..." چنل تلگرامم برای اسپویل و توضیحات بیشتر Vkpfic
𝘝𝘈𝘓𝘌𝘍𝘖𝘙 || KOOKV by yamiic3
yamiic3
  • WpView
    Reads 65,321
  • WpVote
    Votes 7,714
  • WpPart
    Parts 28
شاهزاده تهیونگ، بین دوراهی ازدواج با شخصی که نمی شناختش و جنگ، رفتن به جنگ رو انتخاب کرد. البته که با صد سرباز هیچ شانس پیروزی نداشت اما هیچ‌وقت انتظار نداشت اسیر بشه، توی قبیله ای که به خونش تشنه بودند! _شاهزاده بودم، اما حالا اسیر آغوش دشمنم شدم و بدتر از اون، داره خوشم میاد! چون من توی بستر مردی بیدار می‌شم که باید خونش رو می‌ریختم. اما اون من رو مثل معبودی پرستش می‌کنه؛ هر شب روی زانوهاش. غرورم شکسته، زنجیر ها به تنم، اما چیزی که بیشتر از همه عذابم میده؛ نرمی لبخندشه... لب هایی که قبل از بوسیدنم، من رو به ناله‌ای از جنس شهوت وادار می‌کنن. 👑 "زیر سایه‌ی موذی و توصیف ناپذیریش در انتظار یشمی چشم‌هات خواهد موند!" 𝘊𝘖𝘜𝘗𝘓𝘌: 𝘒𝘖𝘖𝘒𝘝 GENRE: omegavers, smut, Historical, DARK ROMANCE🏴
ᥣᥱ𝗍𝗍ᥙᥴᥱ𓆏ᵛᵏᵒᵒᵏ by AfraBehfar
AfraBehfar
  • WpView
    Reads 71,763
  • WpVote
    Votes 15,896
  • WpPart
    Parts 21
کیم تهیونگ دیگه اون بچه دماغوی قدیم نیست ولی متاسفانه جئون جونگکوک هنوز هم فکر میکرد میتونه اون موجود نی‌نی و کیوت رو توی وجود تهیونگ پیدا کنه🍀 ژانر: طنز🥬عاشقانه✨️خونوادگی🧃روزمره🥢پایان خوش🍌 کاپل: ویکوک 开始:1403/11/07 结束:还没有
Vɪᴏʟᴀᵏᵒᵒᵏᵛ by AfraBehfar
AfraBehfar
  • WpView
    Reads 12,181
  • WpVote
    Votes 2,382
  • WpPart
    Parts 14
توصیف زندگی توی دنیای ویولا، سه کلمه بود: خاکستر، برف، خون - داری برای مجازاتت بهم ایده میدی؟ جونگکوک فشارش رو از روی کتف های پسر کم کرد: - اونقدر ازت عصبانیم که نمیدونم باهات چیکار کنم ویولا. هیچ کس حتی نمیدونست تو چجوری از قصر رفتی. بار ها آدم فرستادم دنبالت ولی تو یاد گرفتی به اسم آدم های دیگه رستوران بزنی.. نه؟ نمیخواستی من رو ببینی. کم کم قلب تهیونگ داشت پر از غصه میشد. اشک به گوشه چشمش اومد و با پلک زدن هم برنگشت سرجاش. لبش لرزید: - اینطور نیست! * * * - سیب دوست داری ویولا؟ - سیبی که تو برام بچینی، شاهزاده. ژانر: کوکوی🥂تاریخیِ اروپایی🏰 عاشقانه🌨 انگست🌼ماجراجویی⚔️ Start: 10.10.1403 End: ?
☃️Snowman(KookV)🔞 by anastasia_vkook
anastasia_vkook
  • WpView
    Reads 162,820
  • WpVote
    Votes 16,085
  • WpPart
    Parts 88
جونگکوک معلم تهیونگه و تهیونگ عاشقش میشه، اما نمیدونه که اون مرد به نیویورک اومده تا انتقام مرگ زن و بچشو از پدر تهیونگ بگیره... . . . "ساعت ۴ صبح... خیابونای خلوت و سفیدپوش منهتن... سکوتی که با صدای خنده‌های شیرین تهیونگ شکسته میشد... با خوشحالی زیر برف میرقصیدیم و من سعی میکردم فراموش کنم که روز به روز دارم بیشتر داخل باتلاق دروغام فرو میرم..." ژانر: درام، روزمره، انگست، رومنس، فلاف، اسمات🔞 شیپ اصلی: کوکوی شیپ فرعی: یونمین Top Jungkook⬆️ Bottom Taehyung⬇️ آپدیت: هر دو هفته یه بار💜 اولین فنفیکیه که مینویسم، اگه با جاییش حال نکردین بهم بگین من ویرایشش میکنم D:
| 𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲 𝗺𝗲 | ᵛᵏᵒᵒᵏ by Chakavakvk
Chakavakvk
  • WpView
    Reads 125,739
  • WpVote
    Votes 18,786
  • WpPart
    Parts 28
برای تهیونگ، این ازدواج فقط یک برگه‌ست؛ مدرکی برای نمایش "برابری" در اجرای قوانین کشوری که خودش کارگزارش محسوب می‌شه؛ درحالی‌که اوضاع برای همسرش جونگ‌کوک اهل کره‌ی شمالی، کمی متفاوته... ''' «تهیونگ، مواد کشیدی؟» «نه بامبی، اگه قرار به کشیدن باشه که ترجیح می‌دم اون نازِ تو باشه.» ┈┈┈┈┈┈┈┈┈ 𝖢𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾: 𝖵𝗄𝗈𝗈𝗄, 𝗇𝖺𝗆𝗃𝗂𝗇 𝖦𝖾𝗇𝗋𝖾 : 𝖥𝗈𝗋𝖼𝖾𝖽 𝗆𝖺𝗋𝗋𝗂𝖺𝗀𝖾, 𝖣𝗋𝖺𝗆, 𝖠𝗇𝗀𝗌𝗍, 𝖱𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾, 𝖲𝗆𝗎𝗍, 𝖲𝖼𝗂-𝖿𝗂 𝖶𝗋𝗂𝗍𝖾𝗋 : 𝖢𝗁𝖺𝗄𝖺𝗏𝖺𝗄﮼ ┈┈┈┈┈┈┈┈┈ روز آپ: دوشنبـه‌هـا