Select All
  • his hands
    12.8K 2.3K 23

    صدای بوق کر کننده ی قطار تنها چیزی بود که میتونست باعث بشه که به خودش بیاد اون داشت چیکار میکرد؟ اون داشت چیکار میکرد ؟ این سوال همش تو ذهنش تکرار میشد چرا نبود پس ؟ چرا نمیومد ؟ چرا نبود که دستاشو بگیره .. البته که گرفت! ولی وقتی دستاش سرد شده بودن :) وقتی که اخرینشو مثل همیشه تقدیمش میکرد مثل اخرین قطره ی اشک مث...

  • Milk and Cookies
    1.4M 70.6K 138

    'milk and cookies" is a collection of poetry and quotes about life. A twist on the classic 'milk and honey' by Rupi Kaur.

    Completed