•➻ #BlackMask°ᝰ
• روزی که از یتیمخونه بیرون میومد؛ به فکر یه شغل خوب بود تا شرافتمندانه زندگی کنه!
اما بعد چندسال، تبدیل به کثیفترین کارکتر یه بازیآنلاین شده بود
تا حالا داستانی رو از آخر به اول خوندید؟
داستان ما به ته خط رسیده بود.
تا اینکه "او" پیداش شد
همون "دختری" که سرنوشتم رو از سر نوشت...
همون "پسری" که از پایان خط زندگیم نجات داد.
همون "زنی" که ماسک سیاهم رو برداشت و بهم گفت میتونی خود واقعیت باشی!
کسی که که هیولای درونم رو آروم کرد
کسی که از شیطان درونم فرار نکرد و خودم رو به خودم برگردوند..
عشق بین من و او ممنوع بود اما ..
قوانین رو چقدر ساده شکستیم تا حقیقی ترین بازی سرنوشتمون رو بین تموم بازی های فیک دنیا بسازیم
لمس دکمه این بازی یک نشون داشت!
W.X
به آغوش 'مرگ' خوش آمدید!
دابل ایکس دزد آرزوهامون بود و ما با کمال میل بهش اجازه دادیم که آرزوهامون رو ازمون بدزده
اولین فیک با ژانر بازی جرعت رو از دست ندین🎯🎲🎬
〄 Kim taehyung 𖦞🕹
(Mahsa&Mahtab)
داستانی عاشقانه و تاریخی با کلی حس و حال خوب💙💫
"اعتراف می کنم به گناهانی که زبانم از گفتن شان قاصر است و ذهنم از نگفتن شان بیزار
اولین گناه با حضور در آسمان بی کرانش شروع شد ، من تاریکی ام را با او شریک شدم و او روشنم ساخت طوری که چشم گشودم و فهمیدم ماهِ آسمان گشته ام
دومی زمانی شکل گرفت که قدم از جاده ی دلش برداشتم و از نگاهش خودم را راندم
و سومین گناه....
نه....من گناهکار تنها یک اشتباهم
گناهم این است "تسلیم شدن"
گناه من تکرار تسلیم شدن است ؛ تسلیم او و سرنوشتی که او را از من دریغ کرده"
• آدم اگه دو بار عاشق بشه دو بار اشتباه می کنه
حالا اگه عاشق یه آدم تکراری بشه
گناهش دو برابر هم میشه...
ژانر : تاریخی ، درام ، عاشقانه
کاپل اصلی : جی اون(آیو) ، کیونگسو (دی او)
زمان آپ : نامشخص
این اولین تجربه منه
لطفا حمایتم کنید🥰
داستان رو بخونید و لذت ببرید و یک نکته پارت ها کوتاه هستند پس برای رسیدن به اتفاقات اصلی کمی صبور باشید😉
اگه خوشتون اومد ووت و کامنت فراموش نشه ♥️
اینجا چه سالیه؟
سال 3500..قرن هاست زمین بوی جنس لطیف به خاکش نخورده و تمام ساکنین باقی مونده ی اون مرد هستن..
صبر کن..این چه وضعیه..فقط مرد؟
درسته..فقط مرد..و دیدن یه زن دیگه تبدیل به یه افسانه شده..
احتمالا دنیا به این شیوه ی مضخرف به حیات خودش ادامه بده اما یه نفر این طوری فکر نمی کرد..
اونم اوه سهونی بود که وقتی خیلی بی حوصله تو خرابه های نزدیک منطقه ی 61 پرسه میزد به طور اتفاقی کپسولی رو پیدا میک نه که یه نفر داره توش نفس می کشه..
...
دست روی جای سیلی گذاشت و با وجود باریکه خونی که از دماغش جاری بود با ذوق داد زد " صبر کن..تو روی سینه ات قلنبه داری.."
دختر غرشی از حرص زد " خاک بر سر دختر ندیدت کنن.."
Couple: Sehun X Lisa