Select All
  • VALIUM [Z.M]
    4.7K 703 5

    درک روشنایی خنده دار به نظر میرسید. حداقل برای پسری که با چشم های بسته می‌گذشت و شب و روز رو از هم تشخیص نمیداد. روشنایی یک لطیفه محسوب میشد. هر چند که این منطق تا زمان محدودی ادامه داشت... درست قبل از شنیدن صدای بم مرد خارجی که بی اجازه وارد خونه‌ش شده بود. در ادامه... برای زین، روشنایی تنها یک صدا بود.

  • LACK OF IDENTITY [Z.M] [Completed]
    39.7K 7.3K 25

    با دست های لرزان به بازو هایت چنگ بزن و خودت را در اغوش بگیر. به صدای غم انگیز موسیقی مورد علاقت گوش بده و ارام اشک بریز. در این دنیای خاکستری تنها بنفش کبود تو ترکت کرده و حالا رنگی در بین هاله های تیره وجود ندارد. ناخن هایت را در پوستت فرو کن تا حداقل رنگ سرخ خون، دنیایت را از یکنواختی دربیاورد. نوشیدنیه سرد و تگریت...

  • NOBODY [Z.M] [L.S] [Completed]
    206K 31.7K 64

    به کثیف ترین مقدس،یعنی عشق...قسم میخورم که دوستش دارم. اندازه ی تمام قطرات اشکی که مسبب رها شدنش بود،دوستش دارم. اندازه ی تمام ترک های روی قلبم دوستش دارم. اندازه ی تمام التماس هایی که برای دوست داشته شدن به خرج دادم؛ دوستش دارم. نه مرد...منو سرزنش نکن،این دست من نیست. تا به خودم اومدم دیدم که تنها کسی که دوستم داره ه...

    Completed  
  • CANDLLA [Z.M] [Completed]
    2.6K 768 9

    برات یه ستاره می‌چینم. اگر کفایت نکرد،کنارش یه غنچه رز فالو رنگ قرار میدم. بهترین لباسم رو می‌پوشم و زیبا ترین لبخندم رو بهت نشون میدم. تا زمانی که ارمان رنو دوباره متولد شه، برات می‌نویسم و به امید جواب، شب ها ستاره ها رو دنبال میکنم. کندلا؟چرا خاموشی؟یه شمع باید با نور هر چند کوچکش اطرافش رو روشن کنه... اوه کندلا...

    Completed