CoMpLeTeD LaRrY 💫
113 stories
lilac 'm.preg' (persian translation) by oioiii_honi
oioiii_honi
  • WpView
    Reads 22,073
  • WpVote
    Votes 4,259
  • WpPart
    Parts 68
[completed] [edited] به هری گفته شده که ازش چه توقعی میره. اون حتی قبل از تولدش با وارث پک تاملینسون نامزد شده بود. اون تو احاطه و دست پرورده‌ی امگاهای مطیع، که تنها هدفشون تو زندگی خدمت به آلفاهاشون بود، یکی از هم نوع اونا شد. اون با یاد گرفتن اینکه چجوری آلفاشو راضی کنه، بزرگ شد، آلفایی که هیچی درباره‌اش نمیدونست، بجز اسمش. اسمش لویی تاملینسون بود. وارث بزرگِ بزرگترین پک بریتانیا. اسمش توی حومه شهرت داشت، لویی که یکی از سریع‌ترین و ماهر ترین آلفاها بود، به خاطر مهارت‌های جنگی و سیاست‌هاش معروف بود. هری همیشه به داشتن چنین آلفای ممتاز و باهوشی افتخار میکرد. لویی بی چهره بود، مثل یه بوم خالی برای هری کوچولو تا آلفاشو به هر شکلی که میخواد بسازه. اون اغلب خودشو تو رویا میبینه که تو آغوش قوی آلفاش بخوابه، وقتی که آلفاش قرار بود کارشو تموم کنه، مخفیانه به دفتر آلفاش میرفت و آلفاشو یکم از کار کردن منحرف میکرد، اما همچنین انگیزه کوچیک اون بود. اما مطمئناً چیزهای خوب باید تموم بشن. فانتزی کوچیک و بی نقصی که هری بهش پروبال داده بود، در نهایت یه فانتزی باقی میمونه. اون هنوزم آلفاشو دوست داره. اما آلفاش نه. °°° لری با کمی شیپ نیام.
H568 [L.S] by darkblue_94
darkblue_94
  • WpView
    Reads 36,179
  • WpVote
    Votes 6,834
  • WpPart
    Parts 61
[Completed] سرفه های پی در پی امونشو بریده بود و حتی نمیتونست درست نفس بکشه.ربات های خالی از احساسی که توی روپوشای سفید، اسم دکتر رو به یدک میکشیدن دور تا دور اون مکعب فلزی ایستاده بودن و منتظر جواب آزمایشی بودن که درحال انجام بود. قطره های ریزو درشت عرق روی صورتش به چشم میخورد و حس میکرد که تمام محتویات معده ی خالیش داره برمیگرده.به جلو خم شد و جریان پر فشار خونو حس کرد که داشت روی صورتش میدوئید و توی چشماش متمرکز میشد. هیچ کدوم از اون ادم اهنی های روبه روش جوابشو ندادن‌.همه چیز براش غیر قابل تحمل شده بود و فریاد های دردمندش توی اون مکعب فلزی سرد ، پژواک پیدا میکرد و کسی جوابشو نمیداد. دندوناشو روهم فشار میداد و فکش قفل شده بود.قطره اشکی از چشمای اون پسر سر خورد و همه غیر از خودش متوجه شدن که سرخی خون داره روی صورتش سر میخوره و ردی به جا میذاره. از درد داد فریاد زد و بیشتر توی خودش جمع شد.هربار که سرفه میکرد ، بیشتر حس میکرد که نمیتونه نفس بکشه. تا اینکه همه ی محتویات معدشو بالا اورد و وقتی چشماشو باز کرد رنگ جیغ خون رو دید که با سفیدی ملحفه تختش ،تضاد داشت. صدای ضربان قلبی که هر لحظه توی گوشاش ضعیف تر میشد و دیدی که که تار از همیشه بود ، یه چیز رو ثابت میکرد. _قربان بیمار ایست قلبی کرد.
do me a favour"Texting"L.S by _sev_iiin
_sev_iiin
  • WpView
    Reads 1,324
  • WpVote
    Votes 272
  • WpPart
    Parts 15
لویی:پس بهم یه لطفی بکن و خود شیفتگی رو تموم کن. ... درحالی که لویی نمی‌خواست با دوست پسر سابقش، هری حرف بزنه،هری هر روز بهش پیام می‌داد. هری تا وقتی چیزی که لویی ازش بی‌خبره رو نگه دست برنمی‌داره. "Persian Translation" [completed]
Backflip [L.S] *𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞* by StrawSarina
StrawSarina
  • WpView
    Reads 2,212
  • WpVote
    Votes 383
  • WpPart
    Parts 12
«وارو: یک حرکت در ژیمناستیک و پارکور که فرد از عقب شیرجه میزنه، تو هوا معلق میشه و بعد با پاهاش فرود میاد زمین، یا به زبان ساده تر همون پشتک زدنه ولی از عقب.» ------ "خب لویی عکس برداری نشون میده مچ پات شکسته، متاسفم ولی باید گچ بگیری." لویی که تا الان داشت از درد ناله میکرد، با شنیدن صدای دکتر استایلز شروع کرد به خندیدن. از رو صندلی بلند شد و انگار نه انگار که پاش شکسته تو طول راهرو قدم زد و گفت:"دکی ببین من دارم راه میرم، مچ پام هم آسیبی ندیده کاملا سالمه. یک پمادی قرصی چیزی برام بنویس من زودتر برم کلی کار دارم." همین که دو قدم دیگه برداشت و به مچش فشار اومد، چشماش از درد پر اشک شد و قبل از اینکه بیوفته زمین، زین زیر بازوش رو گرفت و کمکش کرد دوباره بشینه رو صندلی. زین با نگرانی گفت:"لویی لج نکن بذار گچ بگیرن پات خوب شه، میدونم برات سخته ولی فقط چند هفتس بعد دوباره میتونی ورزش کنی." لویی تا اومد حرفی بزنه، دکتر آروم گفت:"ولی با چیزی که من میبینم پاش خیلی بد شکسته حداقل دو یا سه ماه باید تو گچ باشه." لویی با چهره ای بهت زده و شکست خورده، با لکنت زمزمه کرد:"ولی... ولی من.... ی.. یک ماه دیگه مسابقه دارم..." ------ ᗒCouple: Larry / Little Ziam ᗒGenre: Romance, Fun, Sport, Fluff, Short Story ᗒPart: 11 ᗒCover by: Lucifer Maalik ᗒStart: 27 May, 2024 ᗒEnd: 1 November, 2024
Collision [L.S][Z.M] by AidaStylinson
AidaStylinson
  • WpView
    Reads 49,129
  • WpVote
    Votes 14,463
  • WpPart
    Parts 56
[ C o m p l e t e d ] لویی یه پری ظریف و کوچولو و حساسه که دوست داره از دید بقیه ترسناک باشه و هری به مردم صدمه می‌زنه... طبیعتا این دو تا از هم متنفرن! با حضور لیام، گرگ بزرگ و نه چندان بد، که انسان‌ها نقطه ضعفشن. زین، یه انسان با ظاهری فوق العاده زیبا و نایل، خدای عشقی که دوست داره کارش آسون‌تر باشه. •Persian Translation #1 in PersianTranslation #1 in Styles #1 in Tomlinson #1 in Stylinson Original Story by: @itjustkindahappened Cover: All rights belong to the artist.
Too late to love...  [L.S] by saritaa_aaa
saritaa_aaa
  • WpView
    Reads 3,518
  • WpVote
    Votes 642
  • WpPart
    Parts 32
اگه یه چیز تو زندگیم باشه که بابتش پشیمون نباشم، اوردن تو به زندگیمه! حتی اگه خود تو، اونی باشی که از هیچ کاری واسه نابودیم دریغ نکرده و نمیکنه....
worthless [L.S] (Persian translate) by Herstylss284
Herstylss284
  • WpView
    Reads 8,987
  • WpVote
    Votes 1,577
  • WpPart
    Parts 30
[Completed] هشدار!خودآزاری،اختلال در خوردن غدا،افکار خود کشی و مرگ احتمالی‌ شخصیت.اگه نمیتونید از عهدش بر بیاید،عقب نشینی کنید و یه فنجون چایی بخورید. !!!‌ این هشدار رو جدی بگیرید !!! شاید اگه قبل از شروع به گفتن چیزای زشتی که به مردم میگفتیم یه لحظه فکر میکردیم،میتونستیم جون خیلیارو نجات بدیم.شاید اگه یه قدم به جلو برمیداشتید مردم از چیزی که فک میکردید میتونستن شاد تر باشن. هری و لویی،بهترین دوستا؟خب حداقل دیگه نیستن
Fake Alpha [L.S] by fa3exi
fa3exi
  • WpView
    Reads 168,472
  • WpVote
    Votes 32,641
  • WpPart
    Parts 119
-Complete- "برای انتخاب لونا دیگه وقتی ندارم. تو جفت مقدر شده ی منی اهمیتی نمیدم اگر یه الفا یا هر کوفت دیگه ای تو حق نداری این تصمیم رو بگیری که نمیخوای لونا باشی." "من الفام و الفاها نمیتونن جفت بشن. در ضمن من به جفت های مقدر شده اندازه ی فاک هم اهمیت نمیدم." "باشه ولی اگر قبول نکنی لونا بشی از اونجایی که من رییس پکم تورو از پک طرد میکنم. خوب میدونی چه اتفاقی برای گرگ های طرد شده میوفته مگه نه هانی؟" #1larry #1larrystylinson #1louis #1louistomlinson #1harry #1zayn #1taylorswift #1niall #1niallhoran #1liam #1liampayne #1alpha #1beta #2omega
Game Or Love?|Larry by heisbuterfly
heisbuterfly
  • WpView
    Reads 71,532
  • WpVote
    Votes 10,640
  • WpPart
    Parts 37
[ C o m p l e t e ] چه اتفاقی ميوفته،وقتي لويی تاملينسون مغرور توي نوجووني زخم عميقی روی قلب يه پسر بچه ی عاشق ايجاد ميكنه و ده سال بعد با همـون پسر روبرو ميشه؟ ⚠️ Mpreg ⚠️ 📌تمامی نوشته ها تراوشات خیالی ذهن نویسنده میباشد و هیچگونه شباهتی با اشخاص در واقعیت ندارد❗️
○DeMiurGe◎ by Don_Mute
Don_Mute
  • WpView
    Reads 75,143
  • WpVote
    Votes 15,559
  • WpPart
    Parts 58
+Larry & Ziam Futuristic Novel× من خلقت کردم, بهت جون دادم, تا واسه من باشی و به خواست من زندگی کنی... طوری که وقتی اراده کنم بمیری و وقتی بخوام زنده بشی! من خداتم هروبات, با من روی آتش دریا برقص, خون بریز و روش پایکوبی کن... واسه من زندگی کن! :فنفیک دارای محتواییست که شاید برای همه مناسب نباشد! +×+×+×+×+×+×+×+×+×+×++×+×+×+× #1_future #1_larrystylinson #1_harrybottom #1_ziammayne #1_science #3_gaylove