Select All
  • ❌ دلبـــر ❌
    290K 10.7K 87

    دختری که بخاطر پول وارد رابطه ای میشه که راه برگشتی توی اون وجود نداره... * اگه از خوندن صحنه های باز و خشن و الفاظ رکیک و روابط bdsm خوشتون نمیاد این رمان توصیه نمیشه * 2021 - Completed

    Completed  
  • ○DeMiurGe◎
    71.3K 15.2K 58

    +Larry & Ziam Futuristic Novel× من خلقت کردم, بهت جون دادم, تا واسه من باشی و به خواست من زندگی کنی... طوری که وقتی اراده کنم بمیری و وقتی بخوام زنده بشی! من خداتم هروبات, با من روی آتش دریا برقص, خون بریز و روش پایکوبی کن... واسه من زندگی کن! :فنفیک دارای محتواییست که شاید برای همه مناسب نباشد! +×+×+×+×+×+×+×+×+×+×++...

    Completed  
  • NO LIMIT •|ziam|• COMPLETED
    690K 94K 122

    Highest ranking : #1 in fanfiction For more than four continuous months -داری محدودم میکنی! +نه... فقط دارم عاشقت میکنم. -نمیخوامش! +دست تو نیست... دست هیچکس نیست.

    Completed  
  • Don't Forget Me [ L.S / Z.M ]
    9.5K 1.3K 14

    Larry & Ziam "اون چشه؟" سوالی که هرروز از خودم میپرسم!! میدونم که یه روز، جوابشو میفهمم...! . •| WARNING! : دارای مقادیر زیادی صحنه های خاص ؛) و شاید برای شما، آزار دهنده!!! [ +14 ^^ ] روند آپ : "فعلا" نامنظم _K2

    Mature
  • Boys Divisional School Of Manners - Persian Translation
    166K 15.4K 46

    هدف از یه مدرسه ادب و تربیت چه کوفتی می‌تونه باشه؟! چیزی که من توقع داشتم نبود! اینو باید بگم! اساساً یه فیک BDSM. شامل لری/نیام/زیام/زاستین/. تمامی حقوق متعلق به boybands77@ هستش. این کار با دریافت « اجازه » داره ترجمه میشه!! all rights reserved to @boybands77

    Mature
  • Vraiment (متاسف)
    57.6K 5.5K 49

    من یه عروسکم عروسکی که لبخند به لبش دوختند عروسکی که سوخت همه ی وجودش ولی همچنان لبخند میزد چون دوختنش 🔞🔞

  • Here you are [z.m_l.s]
    126K 16.6K 53

    محتواي +١٨ داره و لطفا اگه دوست نداريد نخونيد.. هیچوقت نمیتونست چشماشو، اون لحظه که بهش سرزنش تلخی میزد از یاد ببره.. چشمای افسونگری که تهدید کننده و وعده دهنده اونو به بازی گرفته بود... دوگوی سبز جذاب و پر حرارتی، که همه هستی لويى رو تا اونجایی که از فکر بشر عاجزه به سمتش میکشید..

  • Daddy Tommo (L.S)
    172K 8.5K 16

    [ On Going ] Highest Ranking #1 in fanfictions #1 in louistop _دهنتو باز کن هری لویی‌‌ این حرفو به پسر ۱۷ ساله ای که تو بغلش دراز کشیده بود گفت ولی هری همچنان با تعجب به لویی و شیشه شیر توی دستش نگاه میکرد _مگه گشنت نبود ؟نمی خوای شیر بخوری... _ولی...من....اخه...من با شیشه.... _ساکت شو و.....شیرتو بخور.......

  • My Hero Daddy
    537K 51.9K 105

    Kitten & Daddy😻🙇 -دوستت دارم به اندازه بزرگترین اشتباهم ******

    Completed   Mature
  • Force And Hate 2(L.S/BDSM)
    93K 7.4K 19

    تو دلم به قیافه ی مظلوم لویی خندیدم.اون هنوز مردد بود.با این حال دهنش رو باز کرد و من یه قطره از محلول تو دهنش ریختم +دوربین گوشیت رو روی تخت تنظیم کن. دستور دادن به لویی یه چیز واقعا جدید و عجیبیه برام.اون از تو کمد پایه گوشیش رو برداشت و با فاصله تقریبا 2متر از تخت روی زمین تنظیمش کرد و گوشیش رو رو پایه گذاشت.

  • No.852
    7.2K 1.2K 14

    تولد یه بچه میتونه نوید خوشبختی و شادی باشه ولی تولد اون نوزاد همه چیز مارک رو ازش گرفت ؛ درست توی تولد هفت سالگیش .. اون خیلی بیشتر از یه بچه‌ی هفت ساله دیده بود..!

    Completed  
  • Zaddy's Princess [Z.S]
    126K 7.8K 22

    Zayn:"Good boy just like that,princess"

  • Birds in Gilded Cages(larry)(persian)
    125K 9.4K 25

    در لندن هتلی وجود داره که زنها و مردهای زیبا مثل پرنده های تو قفس،ازشون نگه داری میشه و زندانی ها ی اون مکان ملزمن عمیق ترین و تاریک ترین خواسته های شما رو براورده کنن.......

    Mature
  • Force And Hate(L.S/BDSM)
    668K 52.8K 87

    هری لبای خشکش رو از هم باز کرد ولی صدایی ازشون خارج نشد.لویی گفت من یه قرارداد نوشتم تو اونو امضا میکنی و بعد منم اجازه میدم بهت غذا بدن و بعدشم میتونی بخوابی.نظرت چیه فرفری؟ هری دندوناش رو از خشم روی هم فشار داد.

    Completed   Mature