Under All the Wrong Spells
«چگونه بدون طلسم عشق، در زمان و مکان غلط عاشق شویم.» راهنمای استفاده از طلسمهای غلط برای جادوهای درست؛ جئون جونگکوک.
«چگونه بدون طلسم عشق، در زمان و مکان غلط عاشق شویم.» راهنمای استفاده از طلسمهای غلط برای جادوهای درست؛ جئون جونگکوک.
•کاپلها: جیگوک (ورس)، نامگی، ویهوپ. • ژانر: امگاورس، رومنس، کمی انگست. • آپ: موقتاً متوقف شده. ☾︎☀︎︎ ❗Tags: Non-traditional a/b/o, Scenting, Jimin's dad is a piece of shit, Smut, Switch Jk, Switch Jm, Dom/sub Undertones, Dom Jm, Sweetheart Jk, Loneliness, Angst and Fluff, Happy Ending, Rich Jm, CEO Jm, Hardworking J...
شاید خانوادهای که سوکجین برای خودش تشکیل داده بود عجیب و خلاف عرف به نظر می رسید، ولی سوکجین تک تک اعضای خانوادهاش رو از صمیم قلب دوست داشت. وقتی دولت سرپرستی موقت یه یچهی دیگه رو بهش سپرد، سوکجین مصمم بود از پسش بر بیاد. نگاه قضاوتگر آلفای گله هم هیچی اهمیتی نداشت. یا، روایتی از داستان کیم سوکجین و سه توله گرگ.
میون اعتراضات بر ظلمی که به پناهجویان استرالیا میشه، نامجون شکوفهی علاقهای رو پیدا میکنه. جونگکوک همون شکوفهایه که نامجون رو ستایش میکنه؛ ولی آیا این علاقه پایداره وقتی نامجون از عقاید متفاوتش پرده برمیداره؟ عنوان: Deny Dianthus نویسنده: Athena_Archer زوج: نامکوک ژانر: فلسفی، اجتماعی، اسمات تعداد واژگان: ۵۰۰۰
جون سوکجین به ماه و جون تهیونگ به زمین گره خورده. درحالیکه زمین روزبهروز نابود میشه، شیرهی جون تهیونگ هم به انتها میرسه. سوکجین، ماه سرزنده و دور از آزار انسانها، میتونه تهیونگ رو از نابودی نجات بده؟ عنوان: Turquoise Tragedy تراژدیِ فیروزهای زوج: تهجین ژانر: فانتزی، عاشقانه، تراژدی نویسنده: Athena_Archer
[ترجمه شده] "میدونی، وقتی یک نفر غمگینه، تماشا کردن غروب آفتاب رو خیلی دوست داره." -آنتوان دوسنت اگزوپری - شازده کوچولو cover : @/chimmedt in twitter writer : @/wordcouture in AO3 ( از نویسنده اجازه گرفته شده)
جونگکوک توی بیست سالگیاش، همکلاسیاش رو بهصورت اتفاقی میکشه؛ تاثیرات این پرخاشگریاش، به سوختن تنش توی دوران نوجوونیاش برمیگرده. بعد از گذروندن حبسش، توی ساحل سوکچو مشغول به کار میشه و به همکارش، جیمین، علاقهمند میشه. فراز و نشیبها، احساساتش رو برانگیخته میکنه و از اینکه جیمین حقیقت قاتل بودنش رو دربارهی خ...
جونگکوک به سمت مسیری که حدس میزد راه خونه باشه قدم برمیداشت، ولی هرچی جلوتر میرفت بیشتر گیج میشد. کم کم داشت می ترسید، احساس خطر میکرد. آسمون همون آسمون بود، زمین همون زمین... ولی زمان چی؟ Highest ranking #1 in humor Highest ranking #3 in کوکمین Highest ranking #3 in سپ