واندی
10 stories
Stranger Love‌[Ziam Fanfiction] by Nazanin_0
Nazanin_0
  • WpView
    Reads 122,626
  • WpVote
    Votes 16,217
  • WpPart
    Parts 39
{completed} -من‌ از همه چیز میترسم، از مردم، از رنگ ها، از دردها، حتی از خودم و هرچیزی که توی گذشته لعنتیم بود! اما چرا از تُ نمی‌ترسم؟! از عشق تُ، از رابطه با تُ، من هر ذره از وجود لعنتیو میخوام؛ پس بیا و منو با روحت ارضا کن! Baby, let me love you Goodbye.
SYNDROME [ZiamFanfiction] by Nazanin_0
Nazanin_0
  • WpView
    Reads 116,108
  • WpVote
    Votes 19,248
  • WpPart
    Parts 52
COMPLETED Ranking #1 in Fanfiction -حداقلش من همینی ام که هستم، تو کی هستی پشت نقاب هات ؟! +من همون لعنتیم که قرار بود عذابت بدم، ولی نمیدونستم با عذاب دادنت خودمم نابود میشم !
The Wedding Date [ Persian Translation ] by themaniro
themaniro
  • WpView
    Reads 56,973
  • WpVote
    Votes 10,544
  • WpPart
    Parts 33
• زین توی فروشگاه والمارت کار میکنه. اون دوست پسر نداره و خیلی وقته که به یه قرار نرفته. مامانش همیشه دنبال یه پارتنر برای اونه و حالا هم که برادرش میخواد ازدواج کنه، فشار از طرف اون بیشتر شده. زین میخواد که یک نفر رو پیدا کنه، ولی با درنظر گرفتن اتفاقاتی که در گذشته براش افتاده یکم سخته. اون مجبور میشه با کسی که مامانش انتخاب کرده به یه قرار بره. اون شب یه اتفاقی می افته. اتفاقی که باعث میشه لیام پین رو استخدام کنه تا به عنوان قرار در عروسی برادرش حضور داشته باشه. چیزی که در نهایت، تبدیل به بهترین تصمیمی میشه که تا حالا توی عمرش گرفته. • [ ترجمه فارسی ] [کمپلتد]
Accomplisher (Z.M) by hastiasa
hastiasa
  • WpView
    Reads 80,225
  • WpVote
    Votes 13,065
  • WpPart
    Parts 48
"من میتونم کاملت کنم لیام." "نمیخوام. چون اونم همینو میخواست ولی من نتونستم ازش محافظت کنم، اگر تو روهم از دست بدم..." "من خودم کسیم ک قراره از تو محافظت کنه." [Completed]
Upstairs by atalebymystery
atalebymystery
  • WpView
    Reads 114,788
  • WpVote
    Votes 15,132
  • WpPart
    Parts 50
«طبقه‌ی بالا» من تنهای تنها بودم! یادم نبود چند وقته... سال‌ها... خاطرات کم‌کم پاک شدن. حتی اسمم رو به سختی به یاد می‌آرم. شب و روزها می‌گذرن. یادم نیست به چه گناهی این جا حبس شدم. هیچی یادم نیست... تنهایی، تنهایی، تنهایی... ...و بعد، یه روز در صدایی کرد و من به جای صورت روانپزشک، چهره‌ی یه دختر جوان رو توی چارچوب در دیدم! ...که وحشت‌زده به من خیره شده!!! A Niall Horan Fanfiction
Back To Life (ZAYN) by love1diran
love1diran
  • WpView
    Reads 44,748
  • WpVote
    Votes 7,707
  • WpPart
    Parts 53
+چرا زندگی انقدر مزخرفه؟ -نمیدونم درباره ی چی حرف میزنی، خیلی وقته زندگی نمیکنم! • زمستان فرا میرسد و با سرمای سوزناک خویش راه چاره ای برای پناه گرفتن را زمزمه ی بادها میکند..باید پناهگاهی ساخت •
Choose Love ||H.S|| by Mahboobeh_H
Mahboobeh_H
  • WpView
    Reads 102,223
  • WpVote
    Votes 11,381
  • WpPart
    Parts 73
"میدونی حداقل هفتاد هشتاد درصد زیبایی دنیا به خاطر توئه؟" هری خندید و چال های هلالی شکلشو نشون داد. "الان شد صددرصد" "تو دیوونه ای؟" "نه..من فقط عاشقتم" ............. تو این داستان هری دارک نیست، ددی نیست، قاتل نیست، معروف نیست... هری تو این داستان کسی هست که با یه بچه ی هفت ساله هیچ تفاوتی نداره... برعکس هری های دیگه حتی بلد نیست کسی رو ببوسه. با کلمه ی فاک گونه هاش زود سرخ میشه و حتی معنی واقعیشو خوب نمیتونه درک کنه.. تاریکی و ظلمت تمام زندگیشو احاطه کرده.. اما چی میشه اگه اون هم عاشق بشه... عاشق دختری که بچه بودنشو نه تنها مسخره نمیکنه بلکه دیوانه وار می پرسته... دختری به نام الیزا... #14 fanfiction In 2018...
Typewriter[H.S] by gr_ay_96
gr_ay_96
  • WpView
    Reads 14,919
  • WpVote
    Votes 2,255
  • WpPart
    Parts 56
استایلز بعد از مرگ پدرش صاحب مجله پدرش میشه و در حین متوجه میشه که داستانی که در مجله پدرش چاپ میشده مضنون فمنیستی داره و نویسنده ناشناسه و حال ب دنبال اینکه نویسنده رو پیدا کنه!
Dreamers Tour (HARRY STYLES) by love1diran
love1diran
  • WpView
    Reads 63,295
  • WpVote
    Votes 8,472
  • WpPart
    Parts 42
[COMPLETED] به ما میگن رویاپرداز ! اما این ما نیستیم که خوابیم.. مدلین دختری رویاپرداز با خیال هایی دور از انتظار که به بند هری استایلز راه پیدا میکنه..