OnGoing
42 stories
𝑺𝑨𝑽𝑬 𝑴𝑬 ~[𝐋.𝐒].[𝒁𝒊𝒂𝒎]࿐ by its_il
its_il
  • WpView
    Reads 13,022
  • WpVote
    Votes 3,305
  • WpPart
    Parts 24
[on going...] «فرقی نداره چندبار گم بشی هری! من هربار میام و نجاتت میدم...» پرنس لویی ویلیام تاملینسون، شاهزاده و جانشین یکی از هفت قلمرو و هری فقط یه خدمتکار ساده‌ست... ولی چی میشه اگه یه روز دیگه اوضاع مثل سابق نباشه؟! چی میشه اگه داستانی که از بقیه برای خودمون ساختیم، زمین تا آسمون با واقعیت فرق داشته باشه؟! COVER BY: @Cnstylinson
serendipity [L.S] by Ares_kavar
Ares_kavar
  • WpView
    Reads 1,738
  • WpVote
    Votes 324
  • WpPart
    Parts 9
″سرندیپیتی... وقتی چیزی رو بعد از مدت ها گم شدن پیدا میکنی...به اون حس خوشایند میگن سرندیپیتی....تو سرندیپیتیِ زندگی منی!″ پولدار ترین مرد آمریکا،کیلین رایدر!در شرف مرگ قراره داره و وارثی از خودش نداره تا ثروت هنگفت اش رو بهش منتقل کنه... بنابراین مسابقه ای طبق قرعه‌کشی بین شرکت های مختلف اش،برگزار می‌کنه و به مدیران شعبه شرکت لوازم آرایشی اش به عنوان آخرین دستور میگه پنج فرد که به نظرشون توانایی برنده شدن در مسابقه ای که قراره برگذار کنه رو دارن پیدا کنند... *ادامه خلاصه در کست
You After Him (L.S) by lonlybitch12
lonlybitch12
  • WpView
    Reads 5,123
  • WpVote
    Votes 1,467
  • WpPart
    Parts 29
با اون دوست داشتن رو تجربه کردم. با تو عاشق شدن رو. اون رو از دست دادم. و تورو.... (در حال نوشتن)
worse choice [L.S] by inantennae
inantennae
  • WpView
    Reads 1,239
  • WpVote
    Votes 334
  • WpPart
    Parts 13
لویی: به دست سرنوشت اعتقاد داری؟ هری: نمی‌دونم ، نه فکر نکنم لویی: داشته باش. هری : چطور؟ لویی: منم نداشتم ولی سرنوشت انتقام نادیده گرفتنش رو ازم گرفت
The Trip [L.S] by flavian28
flavian28
  • WpView
    Reads 16,924
  • WpVote
    Votes 4,349
  • WpPart
    Parts 29
هری به عنوان آخرین مقصدِ سفرش، قصد داشت به آریزونا بره. اما پسری که با ماشینِ داغونش کنار جاده براش نگه داشت، زندگیشو عوض کرد...و البته همه ی شلوارهاشو هم به فنا داد! :) ⚠️پیشنهاد میکنم همه ی چپترهارو یکجا نخونید. 1 in #louisandharry 2 in #1directionfanfic 3 in #larry
infinity silence by taniawritting
taniawritting
  • WpView
    Reads 1,186
  • WpVote
    Votes 57
  • WpPart
    Parts 11
من برگشتم, همونجایی که همه چی تموم شد ولی فکر کنم دیگه دیر شده عزیزم.. . start:sep27
I'm A Rider [L.S] by TomiMalik
TomiMalik
  • WpView
    Reads 1,192
  • WpVote
    Votes 349
  • WpPart
    Parts 9
جاده تاریک وسط جنگل...جایی که فقد و فقد سرعته که میتونه تعیین کنه تو برنده ای یا بازنده! لویی فقد میخواست رانندگی کنه هیچوقت فکرشو نمیکرد که پسر فرفری اینطوری خودشو بندازه وسط زندگیش و همچیزو خراب کنه! و حالا اون نمیدونه کی بوده و چی از زندگی لویی میخاسته...
Blue Ice. by XBlueShineX
XBlueShineX
  • WpView
    Reads 50,755
  • WpVote
    Votes 6,643
  • WpPart
    Parts 25
هری خیره توی چشم‌هاش غرید: -‌ هرگز به من دست نزن. نمی‌خوام ببینمت! لویی با صدای خفه‌ای گفت: -‌ من..من نمی‌فهمم... به دیوار تکیه زد تا سقوط نکنه و خودش رو در آغوش گرفت. تنش یخ بسته بود. -‌ چی رو نمی‌فهمی؟ نمی‌خوامت! . . . *Persian Translation *Original Story By: @purpledandeli0n
Monster [l.s_z.m] by rayan1998tab
rayan1998tab
  • WpView
    Reads 34,439
  • WpVote
    Votes 5,456
  • WpPart
    Parts 21
با تمام توانش ميدويد. هواي سرد رو با صدا داخل شش هاش پمپ ميكردو باعث ميشد گلوش به شدت بسوزه. سكوت شب باعث شده بود صداي جز صداي پاها و نفس هاش نشنوه. نميدونست چه مدته دويده، پاهاش ديگه جوني نداشت و بدنش در حال پاشيدن بود. صداي قلبش رو تو سرش به وضوح ميشنيد، هر لحظه ممكن بود قلب ترسيدش سينه شو بشكافه و بيرون بپره. تو تاريكي پاش به چيزي گير كرد و بدن كوچيكش رو زمين پخش شد. دستش رو زانوي دردناكش گذاشت تاشايد يكم قابل تحمل بشه. صداي نفسهاش تنهاي صداي پيچيده تو زوزه باد سردي بود كه ميوزيد
Lie To ME [L.S] by barry__s
barry__s
  • WpView
    Reads 4,234
  • WpVote
    Votes 958
  • WpPart
    Parts 11
روزی خواهد رسید که برای داشتنم مجبور به اجباری. روزی خواهد رسید که برای بوسیدنم اشک خواهی ریخت، اما تا رسیدن به آن روز، خوب نگاهم کن، من تکرار نمی‌شوم.