Vkook&yoonmin&...
32 stories
SPACE VOYAGE | Vkook [translated] by FuckingGeniusTae
FuckingGeniusTae
  • WpView
    Reads 387,996
  • WpVote
    Votes 53,436
  • WpPart
    Parts 47
[ تکمیل شده ] وقتی هفت تا پسر که زیاد همدیگه رو نمیشناسن، داخل یک سفینه ی بزرگ، در فضا به مدت دو ماهِ کامل گیر بیفتن، همه چی قراره خیلی پیچیده و به‌هم ریخته شه!! این فن‌فیک اسمات داره. پس با ریسک خودتون بخونیدش
CHANGER by papillon852
papillon852
  • WpView
    Reads 26,026
  • WpVote
    Votes 3,096
  • WpPart
    Parts 19
کاپل:ویکوک/یونمین/نامجین ژانر:رمنس،فلاف، اسمات، هپی اند خلاصه داستان:کیم تهیونگ رییس شرکت برند گوچی کل کشور کره یه ادم سرد و مغروره که اخرین باری که شاد بوده رو به یاد نمیاره.اما زندگیش با اومدن پسر کیوتی به اسم جئون جانگ کوک که تو بچگیش پدر و مادرشو از دست داده تغیر میکنه. چی میشه اگه جونگکوک بفهمه قاتل پدر و مادرش پدر تهیونگ یا همون کیم کیومین که بدنام ترین رهبر مافیا و قاچاق مواد مخدر تو کل آسیاست؟چی میشه اگه این وسط یه سریا نخوان اونا با هم باشن؟ چه اتفاقی براشون میوفته اونا کنار هم میمونن؟بازم همدیگرو دوست دارن؟بازم جونگکوک بیبی خوب شوگرددیش هست؟ +من برات مثل چیم؟ -سوهان روحم؟ +هی خیلی بدی -شوخی کردم زندگیم تو برام... اممم مثل یه فرشته میمونی که اومدی زندگیمو تغیر دادی.مثل اخرین روزنه نور تو سیاهی مطلق. از وقتی تورو دیدم فهمیدم زندگی فقط کار کردن نیست.دوست داشتن و دوست داشته شدن هم هست مرسی به زندگیم اومدی و منو تغیر دادی عشقم:)
handicapé || taekook  by meli19952000
meli19952000
  • WpView
    Reads 405,332
  • WpVote
    Votes 64,657
  • WpPart
    Parts 43
~Completed~ (texting,real life) تهیونگ : چند وقته معلولی؟ (21:15) *دیده شد* جونگ کوک در حال تایپ کردن.... تهیونگ : چرا دیر تایپ میکنی؟ (21:17) هااا ببخشید ، دستت معلوله مگه‌نه d:؟ (21:18) Translating by : @meli19952000 Original story by : @hopefordark و خود من نصف به بعد داستان رو نوشتم و تغییر دادم تا بیشتر لذت ببرین و عادلانه باشه♡
7 rings || VKook by Nyctowx
Nyctowx
  • WpView
    Reads 78,223
  • WpVote
    Votes 10,479
  • WpPart
    Parts 5
[ هفت حلقه ] پایان یافته ژانر : رمنس / اسمات / فلاف / چندشاتی کاپل : اصلی - ویکوک ، فرعی - یونمین "وقتی ببینمت و ازت خوشم بیاد، کافیه دلم بخواد داشته باشمت، اون موقعست که به دستت آوردم آقای کیم!"
my owner | vkook by EyesTiredOfTears
EyesTiredOfTears
  • WpView
    Reads 15,729
  • WpVote
    Votes 2,073
  • WpPart
    Parts 5
⎠مالک من⎛ اشکاشو با پشت دست پاک کردو پاهاشو تو دلش جمع کرد _ازت.. ازت متنفرم پسر بزرگتر نیشخندی زد و پای راستش رو رو تخت گذاشت _بهت حق میدم چونه ی پسرو بین انگشتای کشیدش گرفت و سرشو از رو پاهاش بلند کرد _ولی تنفر تو مهمه!؟ درحالی ک لاله ی گوش پسر کوچیکترو با لباش ب بازی گرفته بود زمزمه کرد _نیست بیبی
Little Merman by kimjungkookbabby
kimjungkookbabby
  • WpView
    Reads 153,178
  • WpVote
    Votes 19,505
  • WpPart
    Parts 21
♡کاپل : تهکوک خلاصه : تهیونگ فکر میکرد که پری های دریایی وجود ندارن، اما چی میشه که یدونه از نوع خوشگل و لیتلش توی زندگیش جا باز کنه؟؟!! ༶•┈┈⛧┈♛ ژانر : لیتل، فانتزی، اسمات و...
Van Gogh was his god! • [Completed] by amaraaa_7
amaraaa_7
  • WpView
    Reads 95,073
  • WpVote
    Votes 15,728
  • WpPart
    Parts 45
•Name: Van Gogh was his god! •Couple: Vkook •Sub couple: Hopemin •Writer: Amara •Genre: Romance, Angst, smut •Channel: @papacita01 ~•Teaser: _چرا هیچ وقت از ته دلت نمیخندی؟ از اون لبخند‌هایی که به چشمات میرسن و برق خوشحالی رو توشون روشن میکنن! سرش رو تکون داد و از پنجره به زمستونی که سفره‌ی سفیدی و غم‌هاش رو روی سر شهر پهن کرده بود، خیره شد: _من تفاله‌های باقی مونده از تنهایی‌های یک نقاش دیوانه‌م... حاصل مرگ بی‌رحمانه‌ش توی تنهایی... چطور میتونم بخندم یا اشک بریزم وقتی فراموش کردم که چطوری باید زندگی کنم؟ من همه چیز رو فراموش کردم، دوست داشتن رو، فکر کردن، نقاشی کردن و حتی فریاد زدن... خیلی وقته مردم... مرده‌ها که لبخند نمیزنن!
𝙙𝙖𝙙𝙙𝙮 by oceansguk
oceansguk
  • WpView
    Reads 2,339,133
  • WpVote
    Votes 121,011
  • WpPart
    Parts 54
it all started with a wrong number. © 𝐨𝐜𝐞𝐚𝐧𝐬𝐠𝐮𝐤 2016. #16 in fanfiction 092716
tormentor/VkookVer/editing by reyhanekimm
reyhanekimm
  • WpView
    Reads 103,606
  • WpVote
    Votes 10,748
  • WpPart
    Parts 40
جونگ کوک پسری که دریک شب بارونی،باماشین فردی تصادف میکنه و به کما میره ! چه اتفاقی میوفته اگه اون شخص سردسته ی بزرگترین و خطرناک ترین باند قاچاق بدن انسان باشه؟! پس پا به سرنوشت جدیدی میزاره و بازی سرنوشت جوری رقم میخوره که رییس اصلی این باند اونو به عنوان برده ی جنسی اش انتخاب میکنه! 🚫هشدار🚫 این فیک بشدت خشنه و اگه روحیتون لطیف یا تاثیر پذیری بالایی دارید نخونیدش🔞 Couple:"vkook_sope_namjin_xusuk(xukai&leejongsuk" genre:"angst_hard_smut_b.d.s.m_psycholic" writer:"kimhwayung"
Begin. by cigarettesyoon
cigarettesyoon
  • WpView
    Reads 58,879
  • WpVote
    Votes 7,895
  • WpPart
    Parts 16
" جانگکوک عزیز. من متوجه زخم های روی دست هات از زیر آستین بلندت شدم. این گل های یاس رو توی آب بذار و هر روز ی خورده از اون آب به دستات ، به زخمات بزن. توی افسانه ها میگن بوی گل یاس آدم رو جادو میکنه و باعث میشه گناهانش رو ترک کنه ".