SPACE VOYAGE | Vkook [translated]
[ تکمیل شده ] وقتی هفت تا پسر که زیاد همدیگه رو نمیشناسن، داخل یک سفینه ی بزرگ، در فضا به مدت دو ماهِ کامل گیر بیفتن، همه چی قراره خیلی پیچیده و بههم ریخته شه!! این فنفیک اسمات داره. پس با ریسک خودتون بخونیدش
[ تکمیل شده ] وقتی هفت تا پسر که زیاد همدیگه رو نمیشناسن، داخل یک سفینه ی بزرگ، در فضا به مدت دو ماهِ کامل گیر بیفتن، همه چی قراره خیلی پیچیده و بههم ریخته شه!! این فنفیک اسمات داره. پس با ریسک خودتون بخونیدش
- ددی، جونگکوکی خیلی پسر بدیه؟ - نه! کی گفته جونگکوک من پسر بدیه؟! Fluff.Smut.Everyday life.
کاپل:ویکوک/یونمین/نامجین ژانر:رمنس،فلاف، اسمات، هپی اند خلاصه داستان:کیم تهیونگ رییس شرکت برند گوچی کل کشور کره یه ادم سرد و مغروره که اخرین باری که شاد بوده رو به یاد نمیاره.اما زندگیش با اومدن پسر کیوتی به اسم جئون جانگ کوک که تو بچگیش پدر و مادرشو از دست داده تغیر میکنه. چی میشه اگه جونگکوک بفهمه قاتل پدر و مادرش پ...
~Completed~ (texting,real life) تهیونگ : چند وقته معلولی؟ (21:15) *دیده شد* جونگ کوک در حال تایپ کردن.... تهیونگ : چرا دیر تایپ میکنی؟ (21:17) هااا ببخشید ، دستت معلوله مگهنه d:؟ (21:18) Translating by : @meli19952000 Original story by : @hopefordark و خود من نصف به بعد داستان رو نوشتم و تغییر دادم تا بیشتر لذت ببری...
[ هفت حلقه ] پایان یافته ژانر : رمنس / اسمات / فلاف / چندشاتی کاپل : اصلی - ویکوک ، فرعی - یونمین "وقتی ببینمت و ازت خوشم بیاد، کافیه دلم بخواد داشته باشمت، اون موقعست که به دستت آوردم آقای کیم!"
⎠مالک من⎛ اشکاشو با پشت دست پاک کردو پاهاشو تو دلش جمع کرد _ازت.. ازت متنفرم پسر بزرگتر نیشخندی زد و پای راستش رو رو تخت گذاشت _بهت حق میدم چونه ی پسرو بین انگشتای کشیدش گرفت و سرشو از رو پاهاش بلند کرد _ولی تنفر تو مهمه!؟ درحالی ک لاله ی گوش پسر کوچیکترو با لباش ب بازی گرفته بود زمزمه کرد _نیست بیبی
♡کاپل : تهکوک خلاصه : تهیونگ فکر میکرد که پری های دریایی وجود ندارن، اما چی میشه که یدونه از نوع خوشگل و لیتلش توی زندگیش جا باز کنه؟؟!! ༶•┈┈⛧┈♛ ژانر : لیتل، فانتزی، اسمات و...
•Name: Van Gogh was his god! •Couple: Vkook •Sub couple: Hopemin •Writer: Amara •Genre: Romance, Angst, smut •Channel: @papacita01 ~•Teaser: _چرا هیچ وقت از ته دلت نمیخندی؟ از اون لبخندهایی که به چشمات میرسن و برق خوشحالی رو توشون روشن میکنن! سرش رو تکون داد و از پنجره به زمستونی که سفرهی سفیدی و غمهاش رو روی سر شه...
جونگ کوک پسری که دریک شب بارونی،باماشین فردی تصادف میکنه و به کما میره ! چه اتفاقی میوفته اگه اون شخص سردسته ی بزرگترین و خطرناک ترین باند قاچاق بدن انسان باشه؟! پس پا به سرنوشت جدیدی میزاره و بازی سرنوشت جوری رقم میخوره که رییس اصلی این باند اونو به عنوان برده ی جنسی اش انتخاب میکنه! 🚫هشدار🚫 این فیک بشدت خشنه و اگه...
" جانگکوک عزیز. من متوجه زخم های روی دست هات از زیر آستین بلندت شدم. این گل های یاس رو توی آب بذار و هر روز ی خورده از اون آب به دستات ، به زخمات بزن. توی افسانه ها میگن بوی گل یاس آدم رو جادو میکنه و باعث میشه گناهانش رو ترک کنه ".
[ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ] همه چیز ازونجا شروع شد که هوسوک خیلی اتفاقی پا به خونه ی مین یونگی گذاشت! مین یونگی همون پسر قد کوتاه با چشم های سرخ رنگ و صورت کبودی بود که با تعریف کردن از رقص هوسوک در اجرای فستیوال هالووین بهش امید و اعتماد به نفس داده بود. هوسوک همیشه بدون اینکه بدونه چرا اونو دوست میداشت و راجع بهش کنجکاو بود اما مت...
:" هی بیایید میخوام روی یه حیوون نشان مالکیتمو بزنم بیایید ببینید چجوری میخوام اینو برده خودم کنم" مردها و زنها با فریادهای رییسشون از چادر بیرون اومده بودند همه جمع شده بودند.رییس، مینو روی زمین کشید جلوی سربازاش ونزدیک آتیش کنارشون پرت کرد.سربازها از اون وضع مین ترسیده بودند جیمین نفسش بند اومده بود نمیتونست باور کن...
چند ماه بعدداز حادثه ی خواهر بزرگترش ، خانواده ی هوسوک تصمیمی گرفتند به سئول نقل مکان کنند. اولین روز هوسوک در اونجا ، اون یک صدای زیبا میشنوه و اون صدا ، هوسوک رو به مین یونگی میرسونه. start : 13/9/1399 نویسنده : @BorahaeSope
صفحه نمایشهای غول پیکر آسمون خراشهای شهر نیویورک، به جای نشون دادن بنرهای تبلیغاتی همیشگی، تصویر مرد ماسک پوشی رو به نمایش گذاشته بودند که با آواز کودکانه اما دیوانهوارش، وحشت رو به دل مردمان حاضر در خیابان انداخته بود. تنها کسی که اون بین مانند احمقها لبخند میزد، یونگی مین، مأمور ویژهی افبیآی بود. • یک قرارِ...
همهمه بالا گرفت. نامجون دوباره شروع کرد:«۴۰۰ یک، ۴۰۰ دو...» صدای دودلی به گوش رسید:«۴۱۰» جیهوپ پوزخند زد. عاشق این قسمت از مزایده بود. زمانی که اون مردها با درموندگی مبلغ رو ۱۰ وون ۱۰ وون و یا حتی ۵ وون بالا میکشیدند، به امید اینکه کسی روی دستشون نزنه. -«۴۱۰یک...» -«یک میلیون.» پوزخند روی لب پسر رقاص خشکید و با چشم...
━ تنها چیزی که میخواست این بود که یونگی لبخند بزنه. 〔 © chogiwanese 〕 𝗕𝗧𝗦 𝗦𝗛𝗢𝗥𝗧 𝗦𝗧𝗢𝗥𝗬.
[ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ] این دنیا جای بزرگیه اما جهان افکارمون خیلی بزرگتر از این حرفاست درحدی که میشه توش زندگی کرد، خاطره ساخت، عاشق شد و هیچ وقت ازش بیرون نیومد. ▪︎𝕮𝖔𝖚𝖕𝖑𝖊: 𝑻𝒂𝒆𝒌𝒐𝒐𝒌 ▪︎𝕲𝖊𝖓𝖗𝖊: 𝑷𝒔𝒚𝒄𝒉𝒐𝒍𝒐𝒈𝒊𝒄𝒂𝒍, 𝑨𝒏𝒈𝒔𝒕, 𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆
خلاصه: جانگ هوسوک همیشه شاد و خندان بعد از مرگ خواهرش به فردی تلخ و تنها تبدیل میشه. دوستانش برای سرحال آوردنش روز تولدش یه گربه براش میخرن. ولی هوسوک انتظار دیدن یه هایبرید (دورگه) انسان-گربه که رو مبل نشیمن نشسته رو نداره. پ ن: این داستان فقط فلافه
[Completed] رفتارای گربه ی کیوتِ هوسوک، یعنی شوگا، چند روزی بود که عجیب شده بود. و امروز این رفتارای عجیب به اوجش رسیدن.💦🐈
Jungkookie is a very nice person. He always sees the good in people. One day he was walking home from school and he caught the eye of the BAD BOY of the school. V or Taehyung is the BAD BOY of the school. He likes to sleep around and he doesn't do relationships. Not until he saw a BUNNY BOY walking out of school. ...
جونگ کوک بخاطر اتفاق هایی که براش تو بچگی افتاده تو لیتل اسپیس میره وشغلش مددکار اجتماعیه با اینکار میتونه افکارشو از خودش باز کنه و جین تنها خانوادشه ژانر:bdsm
تهیونگ یه راک استار خیلی معروف و خفنه کوک از اهنگ هایی که توش داد میزنن متنفره ولی خوب کوک تو یه بخشی استعداد داره و تهیونگ و میشناسه و ازش متنفره چون فقط تو اهنگاش داد میزنه و سعی میکنه سکسی باشه
ته: من دیوونه میشم وقتی کسی بهت دست میزنه پس نزار کسی لمست کنه.. ژانر:امگاورس کاپل:ویکوک،تهکوک سیکرت کاپل🤐
پارک جیمین چهارده ساله دیوونه ی عکاسی دارکه و موفق میشه با کاراش اسطوره اش مین یونگی رو تحت تاثیر قرار بده و شاگردش بشه توی این راه اون ادمهای جدیدی رو ملاقات میکنه و احساس میکنه خوشحاله ولی این واقعا همه ی اون چیزیه که جیمین قراره باهاش رو به رو بشه؟
_من اجازه نمیدم وارد دنیای ترسناکِ آدم بزرگا بشی:) Don't you ever grow up! genre : | fluff, smut , high school, romance, comedy a little angst | writer:lana روزهای آپ: نامشخص!
تو دنیایی که آلفا های حقیقی اشباع و ساب آلفا ها منقرض شدن ... تهیونگ ساب آلفاییه که توی خانواده اصیل زاده امگا به دنیا آمده و مدام بخاطر آلفا بودنش سرزنش میشه . همه چی تغییر میکنه وقتی بزرگ خاندان سلطنتی, جئون بزرگ برای خواستگاری ولیعهد به خونه اونها میاد ... اما نه خواستگاری خواهر امگاش ... بلکه خواستگاری ساب آلفای ن...
"شفق قطبی گذرگاه های باریکی هستند که از طریق انها ارواح سرگردان به بهشت می روند." غروب(فصل اول - کامل شده): تولد اون زیر نور شفق قطبی قشنگ ترین اتفاق بود... ولی برخلاف تصور همه از اومگاهای مرد... اون با اینکه فوقالعاده زیبا بود ولی شخصیت محکمی داشت... ولی برای تثبیت این قدرت، تصمیم گرفت تا از دشمن قسم خوده اش کمک بگی...
#HANAHAKI 🌸 هاناهاکی : بیماری ای که اگه یه نفر یه عشق یه طرفه داشته باشه ، گلی توی ریه هاش ریشه میده و گلبرگاش بعد از مدتی کل ریه شو پر میکنن و اون فرد به طور متوالی سرفه میکنه و گلبرگارو بیرون میده. هیچ راه درمانی نداره به جز اینکه اون طرف مقابل هم عاشقش بشه یا کل گیاه از ریه ش خارج بشه که این باعث فراموشی اون کسی...