بنگتن Stories

Refine by tag:
بنگتن
WpAddbts
WpAddویکوک
WpAddjungkook
WpAddbtsfanfic
WpAddوانشات
WpAddجیمین
WpAddتهکوک
WpAddتهیونگ
WpAddpersian
WpAddjimin
WpAddvkook
WpAddbangtan
WpAddyoongi
WpAddtaehyung
بنگتن
WpAddbts
WpAddویکوک
WpAddjungkook
WpAddbtsfanfic
WpAddوانشات
WpAddجیمین
WpAddتهکوک
WpAddتهیونگ
WpAddpersian
WpAddjimin
WpAddvkook
WpAddbangtan
WpAddyoongi
WpAddtaehyung

30 Stories

  • April by una235
    una235
    • WpView
      Reads 279
    • WpPart
      Parts 12
    آنها در ماه آوریل با هم آشنا شدند - ماهی که نوید عشق و درد را می‌داد. بین دوستی و احساسات ممنوعه، قلب هایی که به یک راز تبدیل می‌شوند. اما وقتی سرنوشت شروع به از بین بردن همه چیز می‌کند، عشق هم دلیل زندگی آنها می‌شود... و هم دلیل از هم پاشیدن
  • SILVER LIES by Parmisstar
    Parmisstar
    • WpView
      Reads 2,959
    • WpPart
      Parts 87
    می‌گن بعضی عشق‌ها، مثل شراب سرخ، با درد می‌رسن و با حقیقت می‌میرن. می‌گن بعضی دروغ‌ها انقدر زیبا بیان می‌شن، که حاضری براشون تمام دنیاتو بسوزونی... و گاهی، یک بوسه - فقط یک بوسه - کافی‌ست تا مرز بین خیانت و فداکاری، محو بشه. در دنیایی که قدرت، با خون امضا می‌شه، و تاج‌ها نه با طلا، بلکه با درد و دورویی ساخته می‌شن، هفت پسر، هرکدوم با زخمی عمیق توی دلشون، برای حقیقت، برای نجات، برای عشق، پا به جهنم گذاشتن. یکی برای نجات شاهزاده‌ای که همیشه دروغ شنیده بود، یکی برای رسیدن به پسری که قلبش رو زیر خاک قایم کرده بودن، یکی برای جنگیدن با خودش، تا بتونه برای اولین بار "دوستت دارم" رو فریاد بزنه... و اونا با هم، نوشتن این قصه رو شروع کردن: قصه‌ی خیانت، رستگاری، و بوسه‌ای که طعم خون داشت. اینجا... همه‌چیز از یه "دروغ نقره‌ای" شروع شد. اما پایانش، چیزی نبود جز حقیقتِ براقِ عشق.
  • RUBY by marriyax
    marriyax
    • WpView
      Reads 466
    • WpPart
      Parts 1
    .وان‌شات. "می‌دونی تن یاقوت‌ها چه لباسی می‌کنن ؟" مرد پرسید و زن با خیره‌گی پلک‌هاش رو از ندونستن روی هم گذاشت. 'مگه تن یاقوت هم لباس می‌کنن ؟' مرد با ظرافت گردنش رو تکون داد : "پارچه‌ای از جنس مخمل، برای اینکه به یاقوت آسیبی نرسه و خطی روش نیافته و برای اینکه بیشتر از هروقت دیگه‌ای، بدرخشه !" روی لب‌های زن لبخند محوی نشست و به انگشت‌های کشیده‌اش خیره شد؛ حرف‌های مرد واضح بود و قلبش رو لمس می‌کرد.
  • بوسه ی عمیق by fatemeh_07
    fatemeh_07
    • WpView
      Reads 493
    • WpPart
      Parts 4
    VKook 💜 داستان در مورد شاهزاده ی جوانیه که برای سرپا نگهداشتن خاندانش وارد یک جنگ میشه و بعد از زخمی شدنش توسط گاس ها سرنوشتش به کل تغییر میکنه .... تهاران : تهیونگ جانگمین : جونگکوک
  • December | Kookv by Asteri-a
    Asteri-a
    • WpView
      Reads 684
    • WpPart
      Parts 1
    Fic: December ² ᴡʀɪᴛᴛᴇɴ ʙʏ: ꪖડꫝ ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: Kᴏᴏᴋᴠ & ... Season Two: Back To December ɢᴇɴᴅᴇʀ: Criminal, Aɴɢꜱᴛ, Sᴍᴜᴛ, Mʏꜱᴛᴇʀʏ منو و تو مثل هم هستیم فراموش شده و گذرا ...
  • Last Angel (Rule s1) by sarina-2006
    sarina-2006
    • WpView
      Reads 18,355
    • WpPart
      Parts 22
    Rule:«Reconstructed of past» Gener:Romance,Angst,BDSM,Fantsy,Kink,+18 دستور:«بازسازی گذشته» ژانر:عاشقانه,غمگین,بی دی اس ام,فانتزی,کینک,+18 خلاصه فیک:جیمین پسری که توسط ناپدریش اذیت میشه,پسری که بعد از 23 سال با شش پسر دوست میشه,کسی که فکر میکنه مادرش به پدرش خیانت کرده و باعث مرگشه... چی میشه اگه دوستاش برده شیطان باشن؟چی میشه مادرش یه فرشته عاشق باشه؟چی میشه چشم اهریمن دنبال جیمین باشه؟ قسمتی از فیک: به جی هوپ نگاه کردم رو صورتش طرح های ترسناکی بود که به رنگ قرمز و سیاه بودن جی هوپ تقریبا منو به سمت اون عمارت میکشوند بلاخره سکوت بینمون و شکوندم حالم خیلی بد بود بزور حرف زدم:ه..هی.هیون..هیونگ...م..ما...ک..کجا..می...میریم با چهره ترسناکش بهم نگاه کرد و پوزخندی زد :نترس جیمین شی داریم میریم خونه ما! اما لحنش تسکین دهنده نبود انگار داشت تهدیدم میکرد +ه..هیو..نگ...من......و..برگ..ردون نمیتونستم راه برم میترسیدم,هر لحظه به اون عمارت ترسناک نزدیک تر میشدیم جی هوپ خودشو به من چسبوند و تو گوشم زمزمه کرد:به خونه خوش اومدی جیمین! *** جیمین فهمید که بازم خراب کرده حرفی نزد که جونگکوک عصبی تر داد زد :تو احمق منو چی صدا کردی؟ جیمین با ترس گفت:متا.... کوک با یه پوزخند از روی حرصش گفت:اگه یکبار دیگه این کلمه رو بگی زبونتو میبرم تا دیگه نتونی متاسفم..
  • 𝗟𝗢𝗦𝗧 𝗜𝗡 𝗧𝗛𝗘 𝗙𝗜𝗥𝗘 by deswift01
    deswift01
    • WpView
      Reads 81
    • WpPart
      Parts 6
    ایستاده‌ام روبه‌روی ایینه به تصویر خودم نگاه‌میکنم پیر شده ام؟ نمیدانم شاید قد کشیده‌ام صورتم پر از زخم‌است بدنم پر از نقاشی و جای زخم از خودم متنفر شده ام نمیتوانم تحملش را ندارم نمی‌خواهم کافی‌است به دستانم نگاه میکنم خونین رنگ است ترسیده به پشتم نگاه میکنم کوهی از جنازه روبه‌رویم است ترسیده به سری که سر خورد و جلوی پام افتاده نگاه میکنم نه این امکان ندارد من‌چه‌کار کرده ام؟ من انهارو کشته ام؟ به سر نگاه‌میکنم اشناست اری اورا میشناسم دقت میکنم خدای من ان سر سر من است «ببین چه کرده ای » صدایی توی سرم میپیچد نه تقصیر من نیست من حتی نمیدانم چه شده چرا باید تقصیر من باشد؟ ترسیده ام شوکه‌ام دستانم میلرزد «تو ، توی نفرت انگیز باعث شدی انقدر ادم بمیرن» S2:uploading Genre:action,romantic فصل ۲: در حال اپلود ژانر:اکشن،رمانتیک
  • Paranoia by sunflower_ir
    sunflower_ir
    • WpView
      Reads 141,796
    • WpPart
      Parts 25
    حالا دیگه دنبال تو نمی‌گردم. شاید اگر دستم رو دراز کنم بتونم خیالِ بودن با تو تا ابد رو بردارم و بذارمش همون جایی که می‌خوام، زیر اون تک درخت. ولی الان تقریبا دو سال میگذره...تو رفتی و رقصیدن با تو، توی اون دشت پر از گل های زرد، خام ترین خیال من باقی میمونه. واسه همیشه.✨ . . . . . Couples : vkook , jikook , yoonmin
  • •°~I want to be your DADDY~°• by KAGAMI_ARMY7
    KAGAMI_ARMY7
    • WpView
      Reads 5,112
    • WpPart
      Parts 1
    یونگی از نوجوونی برای خانواده کیم کار میکنه و خدمتکار شخصیه پسر ارشد کیم هستش.❗ اون از کار و زندگیش راضیه ولی فقط تا زمانی که ارباب جوانش یعنی پسر کیم اون رو مجبور به پوشیدن لباس خدمتکار میکنه.⁉️ _همین الان لباسات رو عوض کن. +ببخشید..ولی جلوی شما لباسم رو عوض کنم؟ _مگه جز اربابت کسه دیگه ای هم اینجا هست؟ کاپل: نامگی♾
  • heart killer [قاتل قلب] by myunamoon
    myunamoon
    • WpView
      Reads 1,040
    • WpPart
      Parts 4
    مـقـدمـه : عـشـق ؛ کـلـمـه قـشـنـگـیـه ولـی بــرداشـتـای مـخـتـلـفـی داره بــه نـظـر بــعـضـی هـا عـشـق فـقـط افـسـانـسـت بــعـضی مـیـگـن فـقـط تـوی فـیـلـم هـا و درامـا هـاسـت تـعـدادی بــه نـگـرانـی مـیـگـن عـشـق تـعـدادی دیـگـه بــه مـحـبــت و مـهـربــونـی یـا حـتـا غـیـرت حـسـودی و هـوس عـشـق مـیـگـن و بــعـضـی هـا هـم اصـلـا وقـتـی بــرای فـکـر کـردن بــهـش حـتـا نـدارن بــه نـظـر بــعـضـی هـا هـم عـشـق اصـلـا وجـود نـداره~~ ولـی مـن یـه دسـتـه دیـگـه بــهـش اضـافـه مـیـکـنـم.....عـشـق وجـود داره ولـی مـردم و خـدا بــی رهـم تـر از چـیـزیـن کـه از بــیـن نـبــرنـش پـرتـویـی از فـیـکـشـن : یونا : یه جوری میگین بهت نمیخوره بزرگ تر باشی فک کردم ۳۰ یا ۴۰ سالی دارین ، یه سال بیشتر ازم بزرگ تر نیستین گلوشو صاف کرد و دستشو جلوم دراز کرد یونا : به هر حال ، خوشبختم اقای بیست و یک ساله ژانر : درام ، طنز ، جنایی کاپل : یونا & جونگ کوک ( استریت ) وضعیت : در حال پخش روز های پخش : شنبه ها
  • Acacia Nightclub  by TheGreenSol
    TheGreenSol
    • WpView
      Reads 5,319
    • WpPart
      Parts 1
    وانشات : آکِیشا نایت‌کلاب کاپل : مینگوک ژانر : رمنس، اسمات °•°•°• خلاصه: آکِیشا نایت کلاب، کلابی که توش فقیر و پولدار کاراگاه و رئیس مافیا همه و همه یه شب چیزی که هستن رو فراموش میکنن و یه هدف مشترک دارن... خوش گذرونی! چی میشه اگر جیمین افسرده که دیگه توی زندگیش به چیزی امید نداره، به این کلاب بره و با یه غریبه خاص آشنا بشه؟ Highest ranking #1 in وانشات Highest ranking #1 in جیکوک
  • 𝒐𝒏𝒆 𝒔𝒉𝒐𝒕𝒔/𝑩𝒕𝒔 by sheri326
    sheri326
    • WpView
      Reads 2,466
    • WpPart
      Parts 3
    ☆در این بوک ، وانشات هایی با ژانر و کاپل های مختلف آپ می‌شود.☆ |ممنون می‌شیم تا با ووت دادن و کامنت گذاشتن از این بوک ، برای ادامه دادن حمایت کنید| •Kookmin •Yoonmin •Namjin •Vkoom •Sope •And... •writer: Sheri
  • Pure Cure by iamCaliel
    iamCaliel
    • WpView
      Reads 32
    • WpPart
      Parts 2
    Hey my name is Anna And I'm here to tell you a story Not a fairytale one but a real one of my life in which made me meet the biggest boyband in the world but in a complete different situation 👀
  • I'm not as bright as him [Oneshot] by AuroraxFamily
    AuroraxFamily
    • WpView
      Reads 697
    • WpPart
      Parts 1
    از متن داستان: +نباید بیشتر از این منتظرش بذارم، فکر کنم اون واقعاً نیاز داره این حرفا رو بشنوه. جونگکوک سرشو به نشونه‌ی تایید تکون داد تا مطمئنش کنه که داره کار درستو انجام میده؛ ولی درواقع هر کلمه‌ درباره‌ی اون پسر که شبیه یه تیکه از خورشید می‌درخشید جونگکوکو یاد خودش مینداخت که حتی از تاریک‌ترین قسمت جنگلم تیره‌ تر بود. به این فکر کرد که یونگی تا به حال چندبار اونو منتظر گذاشته؟ و جواب هر روز بود، جونگکوک تمام مدت منتظر بود یونگی کمی بیشتر به اطرافش دقت کنه؛ اون هر روز منتظر بود یونگی با یه چراغ قوه تو دستش برسه به عمق جنگل و اونو روی زمین سرد، مرطوب و تاریک جنگل پیدا کنه. ولی خورشید هربار زیباتر از اون می‌تابید که بشه چشم ازش برداشت. و با بسته شدن در، جونگکوک همچنان همونجا نشست؛ تو تاریک‌ترین نقطه‌ی جنگل. 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 👟کاپل: یونکوک، سپ 👟ژانر: روزمره، درام 👟نویسنده: Velvet Moon 👟-وانشات
  • «فصل اول» No Story[✔]  by termeh23
    termeh23
    • WpView
      Reads 2,597
    • WpPart
      Parts 20
    مجبور شدم بایستم و منتظر بمونم وقتی جین به سمتم اومد، لبخند مسخره ای به لب داشت: "تو باید کارآموز جدید هونجا باشی" گفت. اخم کردم و نفس عمیقی کشیدم تا عصبانی نشم: "اسم من هونجا نیست، هیونجیه." با خستگی زیاد گفتم هر بار اسمم رو اشتباه تلفظ میکرد. واقعا داشتم برای خودم متاسف میشدم. یهو خندید: "الان حتی اگه بخوامم نمی تونم اسم تو رو اشتباه به خاطر بیارم." او گفت و افزود: "تو خیلی سرگرم کننده ای." نام : No Story ژانر : موزیکال ، عاشقانه نویسنده : MajesticBlue13 شخصیت ها: سوهیون، سویون، جین ، جیمین خلاصه : داستان دو خواهر که رویای آیدل شدن در سر دارن و ... *این اثر با اجازه نویسنده اصلی به فارسی ترجمه شده
  • اگه فقط... by mehrgan48
    mehrgan48
    • WpView
      Reads 376
    • WpPart
      Parts 2
    یونگی و هوسوک دوتا آشپز ، آشپزخونه سلطنتی سئول. هوسوک که دلباخته پرنسس قصر هست و یونگی که تمام فکرش پسریه که کنارش کار میکنه. با من همراه باشین تا ببینیم این دوتا پسر به کجا می‌رسن.
  • 𝑮𝑹𝑬𝑬𝑫𝒀 | 𝑲𝑶𝑶𝑲𝑽 by sheri326
    sheri326
    • WpView
      Reads 2,310
    • WpPart
      Parts 8
    ☆ووت و کامنت در حین خواندن فیک،فراموش نشه☆ Name: Greedy Couple: KookV Genres: Historical . Drama . Romance . Angst . Classic . Smut Channel: Everythingaboutbtss Writer: sheri Up Time: نامشخص / متوقف شده "بیا به هم قول بدیم اُلیوِر ، بیا تو زندگی بعد برای هم باشیم ، جایی که نه رد خونی باشه و نه جنگی ... جایی که مجبور نباشم با دستهای خونی صورت سردت رو قاب کنم فرمانده ی من ...بیا به هم قول بدیم ... قول بدیم که این عشق نافرجام رو اونجا ادامه بدیم..." ---------------------------------------------------- -از من توقع نداشته باش که میون این همه کشت و کشتار ، عاشقانه دستت رو بگیرم و به کشورم پشت کنم! -توقعی ندارم...دیگه ندارم ، فرمانده !... من برای داشتنت جنگیدم ولی فکر کنم کافی نبوده...حداقل اونقدری نبوده که من رو به عنوان معشوقه ات بپذیری...انگار که تو فقط جنگ رو توی خون ریختن میبینی ، درحالی که من حتی برای یک نگاهت هم جنگیدم...جنگیدم و نفهمیدی...هیچوقت نمیفهمی... و این آخرین حرفهای ماتئو رو به فرمانده ای بود که صدای شکستن قلبش تا فرسخ ها به گوش می‌رسید...
  • 𝑴𝒚 𝑰𝒅𝒐𝒍 | 𝑽𝒌𝒐𝒐𝒌  by sheri326
    sheri326
    • WpView
      Reads 54,242
    • WpPart
      Parts 20
    ☆ ووت و کامنت هنگام خواندن فیک فراموش نشه☆ Name: My idol Main couple: Vkook Genres: Smut Angst Drama BDSM Romance Story by sheri Telegram channel: Everythingaboutbtss Up Time: Full +18 [پارت ها طولانی هستند] ❌این داستان دارای صحنه ی خشن می‌باشد پس اگر روحیه ی شکننده ای دارید لطفا این بوک رو شروع نکنید❌ "-مگه میشه فراموش کنم طعم خون رو ، اون هم وقتی که تو باعثش بودی؟ مگه میشه فراموش کرد قانون هایی رو که بدنم بهتر از ذهنم اونها رو بخاطر داره؟... من درد کشیدن رو فراموش نکردم تهیونگ...مخصوصا درد هایی رو که تو بهم هدیه دادی..."
  • The Letters For No one [completed] by itsqzll
    itsqzll
    • WpView
      Reads 73,295
    • WpPart
      Parts 16
    نامه هایی کوتاه از کیم تهیونگ به جئون جونگ کوک... *Translation* Best rankings: #1text #1short #1shortstory #1jk #3btsfanfic #4angst #1کوتاه
  • A Monster's Heart by kookjiner9297
    kookjiner9297
    • WpView
      Reads 308,807
    • WpPart
      Parts 98
    +"نمیدونم چی شد.... دیدمت، متنفر شدم.شناختمت، عاشق شدم. مگه بین دیدن و شناختنت چقدر فاصله بود؟چقدر فاصله بود که اینطور آشوبم کرد..؟" -"چرا پا گذاشتی تو زندگیم؟چرا یهو پیدات شد و زیر و روم کردی؟ من فقط فرشته ی عذابت بودم؛ چرا اومدی و فرشته ی نجاتم شدی..؟" <><><><><><> قلب یک هیولا، حکایت یه پسره. پسری که خودشو یه هیولا میدونه. چی میشه وقتی یه روز یه نفر پا تو زندگیش میذاره و بهش یاد میده که؛ 'حتی هیولاها هم قلب دارن..؟' <><><><><><> کاپل اصلی: کوکجین کاپل های فرعی: نامجین، ویمین، سپ و ... تگ ها: رومنس، انگست، روانشناسی، ارباب برده ای، اسمات ⚠️⚠️⚠️این فیک دارای صحنه های دارک، خشن، اسمات، و بزرگسال هست! ⚠️⚠️⚠️این فیک بار احساسی سنگینی داره و توش به مسائل روانشناسی مثل خودکشی هم اشاره شده پس اگر حساس هستید، سراغش نرین! در آخر اینکه، امیدوارم از خوندن این فیک لذت ببرید!💜