زامبی Stories

Refine by tag:
زامبی
زامبی

4 Stories

  • شکارچیان اجسادCorpse Hunters by Nastar770
    Nastar770
    • WpView
      Reads 34
    • WpPart
      Parts 1
    زامبی_اخرالزمان_زندگی
  • But I loved him 2 وَلـی‌مَـن‌دوسـِش‌دآشتَـ🫀ـم  by Supernatural313
    Supernatural313
    • WpView
      Reads 322
    • WpPart
      Parts 6
    📌وضعیت: پایان یافته.🖤 📚 ⏳آغاز: ۶ ژانویه ۲۰۲۴ ⌛پایان: ۲۵ فوریه ۲۰۲۴. ⏰ بازنویسی: --- 𝗟𝗢𝗩𝗘 𝗖𝗔𝗡 𝗕𝗢𝗧𝗛 ʜᴇʟʟ ᴀɴᴅ ʜᴇᴀᴠᴇɴ ғᴏʀ ᴜ..! عِشـــ⁦♡⁩ـق‌میتونه‌هم‌برات‌بِهشت‌باشه‌هم‌جَهنم! ‹‹گفتم:میدونی،وقتی‌آدم‌دیگه‌ازهمه‌چی‌دست‌میکشه به‌آرزوهاش‌پناه‌میبره‌وَتوشون‌زندگی‌میکنه! پرسید:پس‌امیدِآدماچی‌میشه؟! گفتم:آرزوهای‌آدموبغل‌میکنه‌تابلکه‌روزی‌برآورده‌شن. پرسید:آرزوی‌تو‌چیه؟ گفتم:تو؛ توآرزوی‌سالهای‌نیومده‌ی‌منی،🎐 برآورده‌میشی🌱💛›› #S_M_H ←پیش‌داستان‌‌فصل‌دوم‌فن‌فیک«جوکر-دبلیو»
  • ✧⁠\⁠(  ͲᎻᎬ ᎡᎬᎠ ႮᎷᏴᎡᎬᏞᏞᎪ )⁠ノ⁠✧ by Rcxhjy
    Rcxhjy
    • WpView
      Reads 343
    • WpPart
      Parts 3
    کاپل : ویکوک ، یونمین ژانر : زامبی ، اکشن ، ماجراجویی 〜 🥀 بوی جسد ، بوی گوشت تجزیه شده همه‌ی جان مرا گرفته بود؛ انگار بوی مرده همیشه به جسم من فرورفته بود انگار من توی یک تابوت سیاه خوابیده بوده‌ام و یک‌ نفر که صورتش را نمی‌دیدم من رو بین مه و سایه‌های تاریک دفن میکرد  اسلحه ... صدای کشیده شدن ماشه ... و در اخر ، صدای تیری که جسم خسته اش رو وادار به ادامه دادن میکرد دست هایی که یخ زده بود ... قطره های خونی که گونه های سرد و بی روحش را سرخ کرده بود صدای نفسی که به شمارش افتاده بود و به دنبال ذره ای اکسیژن فریاد میزد. جسد هایی که روی زمین سردِ زیر پاهاش افتاده بود و توی خون غوطه ور شده بود. نگاهی که نشان از وداعی به وسعت یک جهان داشت ابدیتی که سر رسیده بود و پلک زدن هایش را بی رحمانه دریده بود. ابدیتی که نگاه هان معصومانه شان را به فجیح ترین روش دزدیده بود چشم هایی که اشک هایش با قطرات خون رنگ گرفته و مثل شبنمی بر روی مژه هایش نشسته بودند . « خوی درنده ادمی ، از تمامی حیوانات میتونه منفور تر باشه » نگاهی که می لرزید، نگاهی که ترسیده بود، نگاهی که پشت آیینه ی کدر شده ای نفس های اخرش را میشمرد . صدای جیغ و فریاد هایی که تمام وجودش را میلرزاند . با خودش چه کرده بود ... چطور ... به چه جرعتی به راحتی مغز رو نش