عاشقانه Stories

Refine by tag:
عاشقانه
WpAddاسمات
WpAddتهکوک
WpAddفیکشن
WpAddتهیونگ
WpAddکوکوی
WpAddویکوک
WpAddromance
WpAddانگست
WpAddگی
WpAddدرام
WpAddغمگین
WpAddرمنس
WpAddفیک
WpAddفارسی
WpAddجیمین
WpAddkookv
WpAddجونگکوک
WpAddیونمین
WpAddیونگی
عاشقانه
WpAddاسمات
WpAddتهکوک
WpAddفیکشن
WpAddتهیونگ
WpAddکوکوی
WpAddویکوک
WpAddromance
WpAddانگست
WpAddگی
WpAddدرام
WpAddغمگین
WpAddرمنس
WpAddفیک
WpAddفارسی
WpAddجیمین
WpAddkookv
WpAddجونگکوک
WpAddیونمین
WpAddیونگی

128 Stories

  • The Rejected by ByunAbner
    ByunAbner
    • WpView
      Reads 610
    • WpPart
      Parts 10
    ‌بار سکوت رو به دوش میکشید؛ بار قول‌های شکسته و عشقی که فکر میکرد هرگز کافی نیست. توی دنیایی که حتی میشه خانواده رو از دست داد، چطور میشه از طرد شدن جون سالم به در برد؟ فکر میکرد طرد شدن پایان همه چیزه؛ اما این تازه آغاز بود. آغازی که با کسی گره خورد؛ شخصی آشنا، شخصی که عمیق ترین زخم روحش بود و در عین حال، تنها امیدش برای دوباره تپیدن. couple : SeBaek genre : Drama , Romance , Mystery , Psychological , Smut
  • 𝐵 𝑙 𝑢 𝑒 by plapue
    plapue
    • WpView
      Reads 75
    • WpPart
      Parts 4
    اون بدون خدافظی رفت. حالا برگشته، ولی نه کنار اون. - خب تهیونگی این نامزدمه؛ جونگکوک. چطوره؟ تهیونگ فقط لبخند تلخی زد و گفت: - اون خیلی خوبه...میشناختمش. ------ 𝑊ℎ𝑦 𝑏𝑙𝑢𝑒? 𝐵𝑒𝑐𝑎𝑢𝑠𝑒 𝑏𝑙𝑢𝑒 ℎ𝑜𝑙𝑑𝑠 𝑏𝑜𝑡ℎ 𝑡ℎ𝑒 𝑜𝑐𝑒𝑎𝑛 𝑎𝑛𝑑 𝑡ℎ𝑒 𝑠𝑘𝑦 - 𝑒𝑣𝑒𝑟𝑦𝑡ℎ𝑖𝑛𝑔 𝑡ℎ𝑎𝑡'𝑠 𝑒𝑛𝑑𝑙𝑒𝑠𝑠. -چرا آبی صدام میکنی؟ -چون آبی رنگ دریاست و آسمون... هرچی که بی‌نهایته. -از اینکه زمان واینمیسته تا بتونم تا ابد کنارت باشم متنفرم. - از هر چیزی که متنفری متنفرم. -خب چه اشکالی داره رویامو بهت بدم؟ -بدون تو چطور باید نفس بکشم؟ جونگکوک نمی‌دونست اون پسر قراره روزی عزیز‌ترینش شه، نمی‌دونست تهیونگ از عکس گرفتن از آدما بی‌زاره، اما اون همیشه از چهره‌اش عکس میگیره چون فکر میکنه اون حتی از آسمون هم زیبا تره. -دوباره انجامش بده. - همیشه منتظر هم بودیم نه؟
  • نه ماه ! by Hannahhiiii1213
    Hannahhiiii1213
    • WpView
      Reads 840
    • WpPart
      Parts 16
    خب راستش برعکس بقیه مردم من اجازه ندارم عاشق بشم چون مادرم همیشه بهم میگه من باید عاشق مردی بشم که به اندازه ای که پدرم عاشق مادرم هست عاشق من باشه ، و خب همچین مردی وجود نداره!
  • 𝑯𝒂𝒕𝒓𝒆𝒅 𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝑪𝒐𝒍𝒐𝒓 𝒐𝒇 𝑳𝒐𝒗𝒆 by Nabii_Sh
    Nabii_Sh
    • WpView
      Reads 26
    • WpPart
      Parts 2
    ■ 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆 · 𝑨𝒏𝒈𝒔𝒕 · 𝑹𝒐𝒚𝒂𝒍 · 𝑯𝒊𝒔𝒕𝒐𝒓𝒊𝒄𝒂𝒍 · 𝑴𝒚𝒔𝒕𝒆𝒓𝒊𝒐𝒖𝒔 · 𝑺𝒎𝒖𝒕 ■ 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝑲𝒐𝒐𝒌𝒎𝒊𝒏 💞 ■ 𝑾𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓: 𝑵𝒂𝒃𝒊 🕊️ ༺☆༻ ■خلاصه: جنگ تموم نشده بود، ولی دل جونگ‌کوک از یه چیز دیگه می‌سوخت... از نگاهی که ازش نمی‌تونست دل بکنه. اون برای تاج برگشته بود، نه عشق. ولی وقتی جیمین رو دید، همه‌ی نقشه‌هاش از هم پاشید. یه شاهزاده‌ی کره‌ای با نگاهی آروم، اما زخم‌خورده، که حتی سکوتش هم درد داشت. جونگ‌کوک می‌خواست ازش استفاده کنه، ولی هر بار که جلوتر رفت، بیشتر غرق شد. جنگ شد بهونه، اسارت شد اجبار... اما چیزی بینشون شکل گرفت که نه با زور می‌شد گرفت، نه با فاصله می‌شد فراموشش کرد. حالا بین عشق و تاج، فقط یکی می‌مونه... و هر دو می‌دونن، بهای این انتخاب کم نیست.
  • RUBY by marriyax
    marriyax
    • WpView
      Reads 467
    • WpPart
      Parts 1
    .وان‌شات. "می‌دونی تن یاقوت‌ها چه لباسی می‌کنن ؟" مرد پرسید و زن با خیره‌گی پلک‌هاش رو از ندونستن روی هم گذاشت. 'مگه تن یاقوت هم لباس می‌کنن ؟' مرد با ظرافت گردنش رو تکون داد : "پارچه‌ای از جنس مخمل، برای اینکه به یاقوت آسیبی نرسه و خطی روش نیافته و برای اینکه بیشتر از هروقت دیگه‌ای، بدرخشه !" روی لب‌های زن لبخند محوی نشست و به انگشت‌های کشیده‌اش خیره شد؛ حرف‌های مرد واضح بود و قلبش رو لمس می‌کرد.
  • The mask  by imsmny
    imsmny
    • WpView
      Reads 902
    • WpPart
      Parts 3
    ویلیام به عنوان شاهزاده امپراطوری و اولین فرزند پادشاه به شخصی بی‌رحم و با جذبه معروفه. شخصی مرموز و مورد احترام مردم اشراف زاده ها و گارد سلطنتی ویلیام 27 ساله تا این سن با کسی رابطه عاشقانه نداشته یا حداقل کسی از این مورد تو زندگی اون خبر نداشته و این در حالیه که اون مخفیانه عاشق آریانا دختریه که کنار اتاق ویلیام زندگی میکنه و مهمان این امپراطوری بزرگه دختری که بخاطر زیبایی محسور کنند‌ش شناخته شده. پرنسسی از شمال که با ادامه زندگیش متوجه راز های کثیف این قصر میشه و برای ادامه زندگیش تو همچین جایی به ویلیام احتیاج داره کسی که آریانا از اون می‌ترسه
  • ��𝖂𝖍𝖎𝖙𝖊 𝕹𝖎𝖌𝖍𝖙𝖘 _ 𝙆𝙤𝙤𝙠𝙫/𝙆𝙧𝙞𝙨𝙝𝙤【𝟮 𝗩𝗲𝗿】 by Free_Mj
    Free_Mj
    • WpView
      Reads 965
    • WpPart
      Parts 10
    با صدای نسبتا بلندی صدا زد:"آقا!" نمی دانست اما گویا این لحظه ای بود که بار ها در اشعار عاشقانه ی چینی به خطِ چشم نوازِ کانجی، بر صفحه ی کاهیِ کاغذ سُراییده شده بودند... او هم زیر چشمی نگاهی به مرد انداخت و سرش را پایین آورد. +حالا دیدید نباید از من فرار میکردید؟...اگه من نبودم معلوم نبود.... _آخه من که شما رو نمیشناسم...گفتم شما هم... فوری حرفش را قطع کرد. صدایش چه گوش نواز و دلنشین بود. آه! مثل اینکه داشت خواب میدید. غم به دلش ریخت. متاسف شد که چرا تا آن مدت حتی یک بار فرصت اظهار عشق به او پیدا نکرده بود. +حالا من رو میشناسید؟ POSTER: Lisa Perrin
  • تتو به سبک کریسمس by AidaKazemi6
    AidaKazemi6
    • WpView
      Reads 102
    • WpPart
      Parts 1
    داستان درست از جایی شروع میشه که فضای امن و گرم زندگیتو می‌فروشی تا توی امواج سیاه دریایی شنا کنی که همیشه ازش فرار میکردی🌊🔥از دختری میخوام بگم که به قصد تحصیل چمدان زندگیشو می‌بنده و یه راست میره ، ایالت مینه سوتا ، وقتیم قصد داره پسر جذاب تتو کار محله رو از پنجره سوییتش دید بزنه ، درست همون پسر مچشو میگیره!تنها چیزی که دختر از اوج خلافکاری پسر تتو کار میبینه سیگار گوشه لب هاشه اما اون هیچ نمیدونه که اون چیزی که درونش افتاده منجلاب سیاه یا عشقی از جنس مافیا!؟💋😈 یه داستان پر از عشق و هیجان که قلبتونو به تپش میندازه❤️💋
  • After a long time  by PPAriSaaa
    PPAriSaaa
    • WpView
      Reads 284
    • WpPart
      Parts 9
    "بعد از یک مدت طولانی" A love story ;) "واقعیت اینه که تمام آدم ها تو را آزار می‌دهند؛ مسئله اینجاست که تو انتخاب میکنی چه کسی ارزش رنج کشیدن را دارد." Couple :namjin Side couple :sope,vmin Genre:Romance,smut,dram,(different kink)
  • broken soul by CONFUSED__MOON
    CONFUSED__MOON
    • WpView
      Reads 85
    • WpPart
      Parts 1
    ما عاشق ناشناخته هاییم عاشق چیزهای دور سخت دست نیافتنی و گاها.... ک ش ن د ه 💔 مگه نه؟!؟
  • Cladiuak by jiiim6
    jiiim6
    • WpView
      Reads 146
    • WpPart
      Parts 5
    من اینجام در حصار تن بهترین رفیقت،در سی‌امین طبقه این قصر،در زیر نخواستن ها و فریاد ها ولی تو کجایی ماهِ‌من؟ میدونی هیچ‌وقت توضیحی به من داده نشد فقط به خودم اومدم و متوجه شدم که منو ترک کرده؛برای همیشه...
  • painful love by lladrnll_1996
    lladrnll_1996
    • WpView
      Reads 40
    • WpPart
      Parts 2
    پسر وزیری که به اصرار پدرش همراه او به سفر کاری میره ولی چی میشه این یه سفر ساده نباشه و تو این سفر کلا زندگی چانگبین داستانمون تغییر کنه و حتی باعث تغییر خودش هم بشه. چیزهایی رو تجربه کنه که وقتی از قبل بهش بگن ممکنه چندین ساعت با حرفاشون بخنده و اونهارو باور نکنه و باز دوباره مشغول نقاشی کشیدنش از منظره و مردم بشه و خب همیشه اونطوری که ادم میخواد هیچوقت هیچ چیز پیش نمیره مگه ن؟ *من واقعا تمام سعیمو کردم تا این فیکشن دور از همه کلیشه ها بنویسم و قراره شخصیت ها و داستانی رو بخونید که فکر نکنم کلا همچین کاپلایی تو فیکشنا باشن ...پس اگه منتظر یه داستان کلیشه ای با کاپلای معروف کیپاپ هستید این فیکو نخونید(شخصیت های کیپاپ هستن ولی) * ژانر:تاریخی.عاشقانه.غمگین.+18
  • ༄Little Nutella ༄ by o_o_nyx_o_o
    o_o_nyx_o_o
    • WpView
      Reads 6,683
    • WpPart
      Parts 21
    فرض کنید توی اولین روز دانشگاه،یه دوست قدیمی رو ببینید؛دوباره با هم دوست بشید،اما احساساتی که دارید متفاوت باشه! احساسی فراتر از دوستی! این همون اتفاقیه که برای جونگکوک و تهیونگ افتاد. "هیچکدوم از اتفاقاتِ این فیکشن،ربطی به زندگیِ اصلی افراد نداره" 'درحال آپ' couple's'↦kookv ༄ yoonmin "این فیک یه داستان سافت و معمولیه و لحظات هیجان‌انگیز،ناراحت کننده و... قطعا داره.چون یه داستان 'گوگولیه' و اگه طرفدار داستان های اکشن،معمایی،ترسناک و... هستید،این داستان مناسب شما نیست!" [اسمات داره...🛐💅]
  • walk in paris by aidaabbasi1383
    aidaabbasi1383
    • WpView
      Reads 1,337
    • WpPart
      Parts 17
    +به نظرت بعد ها راجبمون توی کتاب های تاریخ میگن؟ -عشق همیشه دفن میشه --- (فصل اول) ژانر:عاشقانه،تاریخی،اسمات کاپل:ویکوک،سپ
  • " Found In Moonlit Valleys " by ChibeniTP
    ChibeniTP
    • WpView
      Reads 983
    • WpPart
      Parts 13
    𓅓Middle Of The Night... _فصل دوم "Lost In Moonlit Valleys " _شکست ، تسلیم شدن ، مرگ ، تنهایی و درد هیچ مرحمی ندارن هیچ مرحمی... +مطمئنی؟ _ تو چی فکر میکنی؟ نکنه میخوای باز از اون حرفای قشنگ بهم بزنی؟ +نمیدونم قشنگه یا نه ولی میدونم تنها مرحمی که میشناسم عشقه ، عشقی بدون محدودیت و ناخواسته ، که تمام غم هات رو از یادت ببره و درمانت کنه. °گاهی ، شاید هم همیشه اون چیزی که میخوای اتفاق نمیوفته ... #1 Wizard #1 Snape #1 Magic
  • اقای رابرتسون by niloolucifer2
    niloolucifer2
    • WpView
      Reads 252
    • WpPart
      Parts 2
    همه ی اشتباهات از دیدار اول شروع میشه این تازه شروع ماجراست...‼️ ⛔️برای تمام گروه سنین مناسب نمی باشید⛔️
  • my blue | vkook" by zahradall
    zahradall
    • WpView
      Reads 148
    • WpPart
      Parts 8
    نامه های دال برای شازده‌... نامه های جونگکوک برای ته‌ته نامه های قلب برای مغز نامه های من؛
  • ☆My short stories☆ by maiden1489
    maiden1489
    • WpView
      Reads 115
    • WpPart
      Parts 3
    my previous love_اعتراف کردم،اما چه دیر!چون هم من زده شدم از عشقمان هم تو از معشوق خود... prince of death_زندگی معنایی ندارد،اگر هم دارد مهم نیست!تو لذتش را ببر..
  • Fake Smile 💊 by hny_fictions
    hny_fictions
    • WpView
      Reads 431
    • WpPart
      Parts 1
    [ 𝐅𝐚𝐤𝐞 𝐒𝐦𝐢𝐥𝐞 ]🕯 ☂نام وانشات: لبخند مصنوعی ☂وضعیت: #وانشات | #کامل_شده ☂کاپل: هونهان ☂ژانر: درام , رمنس , انگست , اسمات~ • Story By | #Ft » #Oneshot | #Full • Couple | #Hunhan » #FakeSmile | #FS • Genre | drama, romance, angest, smut [ Writer : @FtWalker 🐶 Chnel : @Hny_Fictions ☕️ ]
  • White night  by Heliya_razmjoo
    Heliya_razmjoo
    • WpView
      Reads 5
    • WpPart
      Parts 2
    White Night No one can escape their fate... In a city where secrets vanish into the mist of the night and the whisper of a white wolf breaks the silence of narrow streets, a girl with a wounded past steps into a world where the line between dream and reality has begun to blur. Lia, a 22-year-old with eyes full of wonder and hidden scars, never imagined that a single cold glance from behind the shoulder of a mysterious man could change everything. But truth always begins where we least expect it... With each rising night, the presence of the white wolf grows stronger-a guardian of an ancient secret, a living bond between love, a curse, and a destiny waiting to awaken. In the heart of these white nights, somewhere between danger and desire, a love is born-not quite human, not entirely legend, but something in between shadow and light. And Lia must choose: To follow her heart-or surrender to fate.