#1
Sweetest Obsession by xpameli
[S E X U A L C O N T E N T ]
" أردت أن اضاجعها وان لا اتركها لأي شخص آخر. أردت أن اسحق جناحيها ثم وضعهما معا مرة أخرى حتى تصبح تعتمد علي انا فقط .
أردتها أن تحت...
#2
𝐇𝐞𝐫 𝐋𝐢𝐩𝐬 𝐖𝐢𝐧𝐞: 𝐀𝐫𝐭 �...by إيلَا
✵← [ نَبِيذُ شِفَاهِهَا: فَنُّ التَّقْبِيل / مُكْتَمِلَة ]
بِعَمَلِهَا سَاقِيَةً لَيْلاً فِي حَانَة تَقْبَعُ عَمِيقاً فِي شَوَارِعِ سِيُول، لَم يَخْطُر عَلَى بَالِ رُوز...
Completed
#3
blue light *kookv*by pary...
تهیونگ و جونگکوک دوست های صمیمی هستند. تهیونگ خیلی وقته روی کوک کراش داره ولی میترسه دربارش حرف بزنه. میترسه کوک اونو تحقیر کنه و بعد ترکش کنه...
کاپل : کوکوی
روز اپ...
#4
The writer ✍️🏻by nazi_nkpr
خلاصه :تهیونگ يه نويسنده معروفه كه بعد از دوسال قرنطينه اولين فن ميتينگشو گذاشته و اونجا پسري ساده ولي زيبارو ملاقات كنه و بنظرتون بعدش چي ميشه؟
كاپل: تهکوک(ویکوک)
ژانر...
Completed
#6
Masked loveby writeress4
بعد ثلاث سنوات من اختفائه، يعود زوجها مجددا إلى المنزل لكنه يعود متزوجا بامرأة أخرى وبجسد نصف مشلول وبنظرات شخص لم يعرفها أبدا..
من جهة أخرى، بعد التعرض لحادث أليم يجعل...
Completed
#7
فنُ العِشقْ!by violette
"ليكنُ حبنا فنُ تتشاركُ اناملنَا في صنعهِ، ليكن حبنَا لوحى ابديَة في متحف العشقِ"
_" هو رسامُ و هي كاتبَة كلاهما فنانَان و محبينَ للفنِ، هربوُا من واقهمَ...
#10
𝐒𝐞𝐜𝐫𝐞𝐭by HowtNotie
تهیونگ بعد از اینکه تونست از قتلعام بزرگی که توی امارت پدریش رخ داده بود جون سالم به در ببره، رویاهای شیرینش رو رها کرد و جایگاه پدرش رو بهدست گرفت. جایگاهی که تمام...
#11
Carrot Jam [ VK OneShot ]by Venus
+ عادتش نده به مربا جونگکوک!
- منو دخترم دلمون میخواد مربا بخوریم تو دخالت نکن کله هویجی!
| مربای هویج 🥕 |
کاپل: ویکوک / کوکوی
وضعیت: وان شات
Completed
#13
سكسَفُـــون .by نيّـم .
_ خُدَع ، إحْدَاهُنّ تتراقص عَلَى إيقَاعِ الْفَنّ ،
تتناغم تَتَلَاقَى بـ إتْقَان تَحْت رفرفات الْجُمْهُور ،
ذَاكَ مَا يُدَّعَى بـ خُدَعٍ بـ نَكْهَة الْفَنّ " .
فص...
#15
•●letters●•by دالـگـــــی🍓🦋
اولین داستان از مجموعه •●Letters●•
•●Genre:Romace;Angst;Oneshot●•
•●writer:TheStrawberryGirl14●•
بکهیون داشت زندگی عادیش رو میکرد که یه دختر در خونش رو زد و جعبه ای بهش...
Completed
#17
إرثُ الظِّلال by THE DEVIL
شاب ممزقٌ بين أروقة عقله، يحارب أعداءً من صنع خياله، وسط غابة مظلمة تلتهمه من الداخل. عوالمه تتداخل، وأوهامه تحيك مؤامرات في زوايا وعيه، بينما تتقاطع طرقه بأخرى موغلة في...
#18
gun powderby Parnic
بوی خون... بوی خون و فلز...
چرا اینجام؟ چی شد که داستان من به اینجا ختم شد؟ نمی دونم... نمی دونم... گیج شدم... سرم روی تنم سنگینی میکنه و بوی خون ِ عجین شده با فلز و با...
#19
My Artby Wigoweh
"كل ما خطته أقلامي، ما كان سوى رسوماتٍ صغيرة قد تتحول لِـ منزلٍ يأويني وعائلتي يومًا" ✨
لينور كيم ~
#20
My Knightby Monika Rainbow
شاهزاده الفی ک ب علت بیماریش بیش از حد ب شوالیش وابسته شده
چی میشه اگه اونا فاصله رو از بین ببرن و مثل دوتا عاشق و معشوق با هم رفتار کنن؟
چیزی ک از بچگی حتی فکرشم نمیکرد...