Woosan oneshot: my wakmanta-
By mellanie
سلامی دوباره، امیدوارم که توی این روزای ایران، حالتون خوب باشه و سالم باشید.
قبل اینکه شروع کنید یه توضیح کوچیک درمورد این وانشات بدم.
بچه ها برای خوندن این وانشات باید با شخصیت های داستان اصلی اشنا باشید چون طبیعتا این وانشات از
دل داستان اصلی بیرون میاد که اگر خواستید بخونید، اینجا میتونید پیداش کنید:
Wattpad: mellanie20000
(یه پی دی اف هم ازش منتشر شده تو یه کانالی منتها پر از ایراده پس ترجیحا از واتپد بخونیدش)
از طرفی اگرم نخوندینش، من شخصیت هارو توی دو سه خط معرفی کردم که گیج نشید. پس فکر نمیکنم
مشکلی باشه.
در اخر امیدوارم که از خوندن این وانشات لذت ببرید.
ماچ به کله هاتون..
-ملنی
گل یخ
couple : yungi
genre : Fluff , Smut , Fantasy , Romance
"الهه سلنه.. دلم میخواد خودخواه باشم و برای خودم نگهش دارم"
_
یه سری توضیحات :
الهه سلنه که به عنوان الهه ماه هم یاد میشه
گایا جز اساطیر یونان و مادر زمین
وویونگ، تنها بازمانده طرد شده ای که مجبور میشه با سان پیوند برقرار کنه تا زندگی خودش رو نجات بده، وارد دنیایی میشه که مسیر زندگیش رو به کلی تغییر میده و به جایی میرسه که آرزو میکنه ای کاش هرگز با اون پسر آشنا نشده بود.
_چرا همیشه کاری میکنی که در مقابلت دهنمو ببندم، چوی سان؟!
_چون سرنوشت لعنتی لبات اینه که خفه بشی و منو تا حد مرگ ببوسی!
***
اینبار داستان از ی کی هست و یکی نیست ها رقم میخوره! چون ثبات داستان زندگی دو پسر از جایی شروع میشه که نشون میده میون تموم خیالات دنیا و ادم ها و عاشق و معشوق ها، چوی سان وارد شدنش رو به دنیای پسری که بیخیالی دو عالم روی خیالشه،اعلام میکنه! و وویونگ همون پسری که هرروز آوازه ی وحشتناک ترین مردی که خودش رو مالک خیلی چیزها میدونه به گوشش میخوره اما هیچ شناختی ازش نداره! در نهایت فرصتی پیشمیاد که هیجان وارد زندگی این دو پسر میشه و ادرنالین به طرز وحشتناکی بین اون دونفر جریان پیدا میکنه.
***
couple: woosan
genre: romance~dram~smat
write by: mellanie
"لدي كل شيء مال وجمال واحصل على كل ما أريد يخاف مني الجميع و يخضعون لي ألى الطالب الجديد وويونق لكنني سأجعله يخضع لي و بأشد الطرق حتى لو أظطررت لتعذيبه لكن لماذا أحس أنني أنا الذي تغير منذ أن رأيته لا مستحيل أما أنا أو أنت جونق وويونق"
"جنایت"
سونگ مینگی پسر رئیس وزارت اطلاعات نیویورک،متهم به هک کردن سیستم امنیتی پلیس شده.اما مهم ترین نکته اینه که کسی پشت تمام این کارها بود.چه کسی مینگی رو مجبور به انجام این جنایت کرده؟
★𝖢𝗋𝗂𝗆𝗂𝗇𝖺𝗅-𝖬𝗒𝗌𝗍𝖾𝗋𝗒-𝖠𝗇𝗀𝗌𝗍-𝖱𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾-𝖲𝗆𝗎𝗍
☆𝖸𝗎𝗇𝗀𝗂-𝖶𝗈𝗈𝗌𝖺𝗇-𝖲𝖾𝗈𝗇𝗀𝗃𝗈𝗈𝗇𝗀
☆یونهو،من نمیتونم تشخیص بدم توی چشم هات ستاره داری یا شیطنت؟
★پس خوب فکر کن سونگ،شاید هم فرشته ام هم شیطان؟
☆اوه،خب فرشته ها هم گاهی شیطنت میکنن عزیزم،تو فرشته ی منی!
ووسان أبناء جيران يكرهان بعضهما بشدة يقوم وويونق بفتح كتاب قديم فأيجد نفسه في مدينة الشياطين يصارع من أجل الهروب و النجاة هناك يجد شخص واحد ك بشر هو الذي ينقذه كلما أقتربت منه الشياطين يتفاجأ وو برؤية أن منقذه هو سان الذي يكره لا يعلم وو أنه داخل عالم موازي يتغير مصير كلاهما بسبب الكتاب
يجد وو نفسه انه وقع بحب سان الخيالي
يا ترى كيف ساينجو وو بهذه العالم وهل يستطيع العودة للواقعه
و أن عاد هل سأيجد سان نفسه الذي أحبه ؟
" أصبحت ك شمعة تضيء لعمى أحرقت نفسها بنفسها لكن لا يراها"
عميل مميز يتبع خطأ والده وقواعده يرسل للمشفى من أجل قتل أحد رؤساء الخونة لكن يصاب فأيتم أنقاذه من قبل طبيب وو الذي هو حفيد الرئيس الاول للدولة لا أحد يعلم حقيقته يقعان بحب بعضهم لكن لقد {اي أخر حيث يتلاعب أحدهم بذاكرت سان وينسى حبيبه يتزوج وينجب تؤم بعد سنوات من أنتضار وو ل سان ماذا سأيحدث
أن لتقيا أحدهم شوق نهش قلبه لكن لاخر لا يعرف حتى من يكون
" لا تفرط بي ك الجميع فأنت حقيقتي الوحيدة "
به سان و وو نگاه کرد و با جدیت ادامه داد: لطفا امشب استراحت کنین...کار دیگه ای نکنین که بدنتون برای اجرای فردا خسته باشه، مخصوصا تو سان، لباست بدنتو نمیپوشونه...نمیخوام کلی وقتمون برای این بره که گریمور ها باید کبودی های روی بدنت رو بپوشونن.
وویونگ تو دنیای خواب ها گم شده و کلید برگشتنش دست نگهبان دروازهی خواب سان هستش، چون نگهبانها توسط خدایان انتخاب شدن و قدرت مطلق دنیای خوابن.
اما رسیدن به قلعهی نگهبانان کار هر کسی نیست و همه میدونن که سان از فراریها متنفره!
شروع ترم جدید بود و قرار بود کلی دانشجو جدید داشته باشه.تنها چیزی که از ته دل میخواست این بود که این ترم هم به ارومی بگذره و دانشجوهای پر دردسر توی کلاسش نباشه...
قرار بود همینطوری پیش بره درسته؟
__________________
همه چیز از اون آوا آغاز شد...
زمانی که برای اولین بار، گوشهام با این طنین ارامش بخش آشنا شد رو خوب به یاد دارم. موسیقی، از همون کودکی به بوم وجود رنجور من، رنگ زندگی میپاشید.
من با لمس این صدا، تکه ای گمشده از وجودم رو ملاقات کردم که تا به اون زمان، حتی خبر از سرگردان بودنش، در عمق تاریکی وجودم نداشتم.
در اون لحظه، چیزی درون قلبم تکون خورد؛ چیزی رو حس کردم که تمام عمرم از وجودش بی بهره بودم.
این طنین، اغازی وصف ناپذیر برای من بود. منی که در این هستی تنها در طلب یک کمانه بودم!
کمانه ای که اون رو روانه ی تار های نحیف این ساز کنم.
همه چیز از اون صدا شروع شد...
صدایی که من رو به گذشته ام پیوند زد...
گذشته ای که گرچه تاریک و غمناک بود، اما حقیقت جدا ناپذیر زندگی من بود...
همه چیز...از چند تار و یک کمانه اغاز شد!
__________________
-𝘊𝘰𝘶𝘱𝘭𝘦:
⤷𝘑𝘶𝘯𝘨 𝘞𝘰𝘰𝘺𝘰𝘶𝘯𝘨 & 𝘊𝘩𝘰𝘪 𝘚𝘢𝘯 ( 𝘸𝘰𝘰𝘴𝘢𝘯 )
-𝘎𝘦𝘯𝘳𝘦𝘴:
⤷𝘙𝘰𝘮𝘢𝘯𝘤𝘦
⤷𝘋𝘳𝘢𝘮