Sekaihun Stories

Refine by tag:
sekaihun
sekaihun

5 Stories

  • 𝕯𝖆𝖗𝖐𝖓𝖊𝖘𝖘 by merilakkk
    merilakkk
    • WpView
      Reads 4,720
    • WpPart
      Parts 8
    𝕹𝖆𝖒𝖊: 𝕯𝖆𝖗𝖐𝖓𝖊𝖘𝖘 𝕮𝖔𝖚𝖕𝖑𝖊: 𝖘𝖊𝖐𝖆𝖎 𝕲𝖊𝖓𝖗𝖊: 𝖈𝖗𝖎𝖒𝖎𝖓𝖆𝖑, 𝖍𝖞𝖇𝖗𝖎𝖉, 𝖆𝖓𝖌𝖊𝖘𝖙, 𝖉𝖆𝖉𝖉𝖞𝖐𝖎𝖓𝖐, 𝖘𝖒𝖚𝖙 𝕬𝖚𝖙𝖍𝖔𝖗: 𝖒𝖊𝖗𝖑𝖎𝖓 ☁︎☁︎☁︎☁︎☁︎☁︎☁︎☁︎☁︎☁︎𓃠 ɴᴄ-⓱ دنیای سیاه و سفیدی که جایی برای موجودات ضعیف نداره ، دنیایی که قلب سفید مردم از ظلم هایی که تو بچگی کشیدن سیاه شده و راهی برای سفید کردنش نیست_ قلبی که میخواد درد های بچگیش رو همه ی مردم دنیا بچشن تا قضاوتش نکنن_ حتی ظالم ترین افراد دنیارو نباید قضاوت کرد ، کی میدونه چه دردی کشیدن_ -هایبرید- آپ ثابت : هر دو هفته دوشنبه ها
  • Dark Destiny [FULL]  by Zazar_96
    Zazar_96
    • WpView
      Reads 939
    • WpPart
      Parts 2
    نام:سرنوشت تلخ کاپل:سکای ژانر: انگست، سداند نویسنده:هیلدا ******************* دلم خیلی برای خودم میسوزه... خنده داره،نه؟!...معلومه خنده داره...اونم خیلی...منی که ترحم برام تنفر به حساب میومد حالا خودم برای خودم دل میسوزونم... چقدر بدبخت شدم... چه بلایی سرم آوردی... یجوری زمینم زدی که هنوز پا در هوا موندم... بی انگیزه...کرخت...سست...بی هدف... نفس کشیدنام ادامه داره ولی خیلی بی حسم. ولی بدون دلم خیلی برات تنگ شده.
  • A lost dream.Full Part by oh_seh_pid987
    oh_seh_pid987
    • WpView
      Reads 2,838
    • WpPart
      Parts 35
    Full part کاپل: سکای + کایهون +چانبک خلاصه ای از داستان: _این ۲۸ امین نیمه شبی هست که اینور دنیا ،شب رو صبح نمیکنم ،در واقع بهتره بگیم شب رو تا صبح فکر میکنم و غصه های ناتمومم در حال زاد و ولد با سرعت سرسام آوری هستن.... ____ _شما به مربی تکواندو نیازی ندارید ؟!!؟ ____ _مگه نشنیدی کمپانی معروفه و آیدل ها هم دونه درشت ! ___ _من اوه سهونم،انگار که رییس جمهور امریکاست و همه باید بشناسنش! ___ _همه چی تموم شد..اخرین رویام هم گم شد...دیگه توان و انگیزه ای برای شروع دوباره نمونده...نکنه این رویاهای من نیستن که گم میشن...شاید خودم گم شدم؟!؟
  • Wolves Never Cry by shr_ksL
    shr_ksL
    • WpView
      Reads 4,057
    • WpPart
      Parts 5
    ● نام: گرگ ها گریه نمیکنند ● ژانر: امگاورس، فانتزی، خشن، ازدواج اجباری، امپرگ، اسمات ● کاپل: سهون. جونگین. چانیول. بکهیون. (کاپل ها در روند داستان مشخص میشن) ● : -: من هیچ وقت گریه نکرده بودم.. چون بابا همیشه میگفت گرگ ها، هیچ وقت گریه نمی کنن. اونا شکار میکنن. وقتی مامان مرد گریه نکردم، وقتی بابا رفت، گریه نکردم.. قطره ی اشک، از چونه اش میچکه و روی زمین سقوط میکنه صدای افتادن اشک، روی زمین نیم سوخته ای که هردو میشنون -: این دوتا قطره ی لعنتی اشک و غرورم، هیچی نیست در مقابل چیزی که امروز از دستش دادم.. امروز رو هیچ وقت فراموش نکن جفت عزیزم.
  • Tacenda by mellirora
    mellirora
    • WpView
      Reads 1,203
    • WpPart
      Parts 3
    "پایان یافته" یکدیگر رو از زندگی هم پاک‌ کردند. انگار که پیش‌بینی کرده بودند همیشه وسوسه‌ی بهم برگشتن رو دارند، تمام راه‌های ارتباط رو بریدند. نه آدرسی، نه شماره‌ای و نه حتی یک ایمیل، اون‌ها طوری از هم بریدند که که انگار هیچ‌وقت تو زندگی همدیگه وجود نداشتند.‌ سهون‌ و جونگینی که در نهایت، بعد از سه سال رابطه‌ی جدیِ احساسی از هم جدا شده بودند و حالا دنیا انگار که شوخیش گرفته باشه، اون دو رو در برابر یکدیگه قرار داده بود. "و ما شروع کردیم به بریدن از هم، زمانی که هنوز هر تپش قلبمون اسم اون یکی‌رو فریاد می‌زد و هر نفسمون به بهونه‌ی نشستن روی روح و بوسیدن اون یکی خارج می‌شد، زمانی که بدون یکدیگر بودن رو بلد نبودیم، درد به جونمون نشست درست به همون سادگی که مهرمون به دل هم نشسته بود..." چند شاتی سکای درام، انگست، روزمره. Tacenda: [Noun] things better left unsaid. چیزهایی که بهتر‌است ناگفته بمانند.