histórias de آلفا

Refinar por tag:
آلفا
آلفا

6 Stories

  • Heart Breaker de LiaStrawberryy7
    LiaStrawberryy7
    • WpView
      Leituras 2,302
    • WpPart
      Capítulos 16
    Name:Heart Breaker (دل شکن) Couple:vkook,yoonmin,namjin Genre:mafia,omegavers,smut,romence, action,Aangst Telegram:Stellie0 《در شهری که مافیاها قوانین خودشون رو دارن، سازمانی مخفی وجود داره که نسل‌های نادر و کنترل‌نشده‌ی مافیا ها رو شناسایی، مهار و حذف می‌کنه. جونگکوک، یک آلفای سطح بالا با پرونده‌ای مخفی و گذشته‌ای خونین، مأمور همین سازمانه. وظیفه‌ش: نفوذ به یکی از خطرناک‌ترین باندهای مافیایی و حذف آلفای مرموزی به نام ویکتور چِرناف - کسی که دولت او را «گره‌ی سیاه» می‌نامه: موجودی با گره‌های ناپایدار و قدرت بی‌مرز. جونگکوک فقط یه مأمور بود؛ تا وقتی که به ویکتور رسید-رئیسی بی‌رحم با چشمانی یخ‌زده و رازی خطرناک درون قلبش. اما وقتی حقیقت پیوند پنهان‌شون آشکار میشه، نفرت جاشو به درد، عطش و جنون میده. بین فریب و احساس، بین خون و عشق... کی تسلیم میشه؟ ویکتور(تهیونگ) یا جونگکوک؟ "_حس می‌کنی پیوندمون داره می‌سوزه؟ - آره. دعا کن زودتر بسوزه و تموم شه... چون اگه نسوزه، من خودم تورو آتیش می‌زنم. - تو اشتباهی بودی که تقدیر بهم تحمیل کرد. - پس چرا هنوز کنارمی؟ جرأت بریدن نداری یا فقط از تنهایی می‌ترسی؟ _اگه نفرت اسلحه بود،هر نگاه من گلوله ای بود که تو رو بارها کشته بود." *تایم آپ نامنظم
  • GODDESS OF THE MOON de JVKSEVEN
    JVKSEVEN
    • WpView
      Leituras 465
    • WpPart
      Capítulos 5
    _ اگه این عشقه ، دارم نابود میشم و دیگه حتی اجزای بدنم رو حس نمیکنم و دنیا دور سرم میچرخه . × ....اگه این عشق به منه پس میخوام تو آتیش عشق بهم بسوزی و کم کم از بین بری ولی در آغوش خودم ...
  • 𝑅𝑖𝑠𝑒 de JustRira
    JustRira
    • WpView
      Leituras 342
    • WpPart
      Capítulos 4
    " زمین خوردنت عیبی نداره، مشکل اونجاست که دیگه بلند نشی! " آدمای اینجا زیاد فرقی ندارن با اونایی که باهاشون سر و کله می زنی، می تونه یه دکتر عمومی باشه که سر سرما خوردگی کوچیکت برای گرفتن چند تا دوز استامینوفن نوبت ویزیت می گیری، میتونه یه اختلاس گر باشه که ساکن طبقه ی بالایی آپارتمان تونه یا حتی می تونه تو باشی. "با یک تفاوت" جدای از خط فقر و خط فرهنگ که مردم رو دسته بندی می کنه به قشر مرفه و متوسط و ضعیف، یه چیز دیگه هم این وسط وجود داره! اون وجود داشتن یه ویژگی ارثی خاص بین تمام آدمای اینجا هست. جهان اینجا، جهان امگاورسه! سختش نکنیم، اینجا آغاز بشریت سر فرگشت گرگ به انسان به وجود اومد. آلفا، بتا و امگا. اشتباه نکن، اینکه مثلا اینجا آلفا باشی دلیل قطعی تاپُ پولدار بودنت نیست! قوی هستی، با تشکر از ژنت! اما نمی تونی از مرفه و خوشبخت بودنت مطمئن باشی و خب عادلانه ست نه؟ نه! تنها چیز عادلانه ای که بین همه آدما توی تمام دنیا ها تقسیم شده ناعادلانه بودن زندگیه. ~ نالا ۲۲ سالشه، یه رزمی کار که به خاطر مسابقات جهانی یونگ مودو عازم کره ی جنوبی می شه.
  • Blond | KOOKV de smokinhosup
    smokinhosup
    • WpView
      Leituras 461,711
    • WpPart
      Capítulos 24
    کیم تهیونگ امگایی با رایحه‌ی شیرینِ هلو که تمام عمرش وابسته به خواهر عزیزش بود نمی‌تونست با ازدواجش کنار بیاد. با این اوصاف مِن بعد کسی نبود که نازش رو بکشه! اما خب، قرار نبود برادر بزرگ‌‌تر داماد یک آلفای جذاب که قلب اون امگای لوس رو به لرزه درمی‌آورد باشه. ژانر: امگاورس، روزمره، رمنس، اسمات
  • [Lost Luna] de SarvnazAhmadi9
    SarvnazAhmadi9
    • WpView
      Leituras 7,862
    • WpPart
      Capítulos 17
    لونایی که از همون اول نحس می‌دونستنش و قبل اینکه تاجگذاری کنه با یه نقشه اتاقشو آتیش میزنن و آلفایی که درست جلوی چشاش شاهد سوختن جفتشه بدون اینکه کاری از دستش بر بیاد . ...................................................................... سوزش بدی رو روی صورتش حس می‌کرد ولی قدرتی توی خودش نمی‌دید تا بتونه از سوزشش جلوگیری کنه . چشای به رنگ خونش از حجم زیاد دود داخل اتاق از اشک پر شده بود و نمی‌ذاشتن اتفاقاتی که داشت می‌افتاد رو واضح ببینه . + سرفه ... سرفه ...یکی ... سرفه ... ک.کمک ... سرفه سرفه ... کنه ... ته ...سرفه کم و بیش از بین چشای نیمه بازیش دید که یهو در اتاق باز شد . اولین چیزی که به چشمش اومد دو مردمک طلایی رنگ بود و زمزمه‌ای که به سختی به گوشش رسید . - کوکی ... چند قدم جلو اومد اما نرسیده بهش شاهد عقب کشیدنش توسط سربازا شد . ناخودآگاه دستش به دنبال اون فرد بالا اومد . + ته ... سرفه ... ته قطره‌های اشک از چشاش پایین می‌ریختن و روی لپ های لطیف و سفیدش می‌غلتیدن . به پشت برگشت و دو نفر دیگه‌ای رو هم که مثل خودش تو این اتاق حبس شده بودند و بدنشون پذیرای آتیش شده بود ، دید . درد تمومی نداشت و کم کم امونشو می برید . هق از ته دلی زد . + ته ... نه ...سرفه ... ته ... سرفه ... نمی خوام .. ته ... قبل از اینکه چشاش روی هم بیفتن زیر لب گفت . .................................
  • Foegiveness ~ Kookmin Ver. (Oneshot) de lonely_lilith
    lonely_lilith
    • WpView
      Leituras 74
    • WpPart
      Capítulos 1
    خلاصه: تقابل آلفای سفید چشم آبی سیبری ها با آلفای چشم طلایی قبیله گلدن آیز (لازمه اینو اینجا بگم که قبلا این وانشات از من با کاپل دیگه‌ای توی یک‌کانال در گذشته آپلود شد.)