![missing by alireza4321](https://img.wattpad.com/cover/389548431-512-k27482.jpg)
#1
missingby Alireza Heyrat
فثل ششم:
افسر: دیشب یه گزارش دریافت کردیم. یه نفر ادعا کرده که حمید رو در ساختمونی متروکه نزدیک حومه شهر دیده.
مریم: (چشمهایش گرد میشود) حمید اونجا چیکار میکرده؟
افسر...
![DARK GALLERY by alireza4321](https://img.wattpad.com/cover/389471961-512-k908760.jpg)
#2
DARK GALLERY by Alireza Heyrat
فصل سوم: گالری در سایه
گالری هنوز در سکوتی سنگین فرو رفته بود. نور ضعیف لامپها سایهها را در گوشههای تاریک گالری پخش کرده بود و تنها صدای گامهای کمصدای مریم بود که د...