خوناشام Histoires

Affiner par mot-clé :
خوناشام
خوناشام

6 Stories

  • 𝐡𝐞𝐢𝐫 𝐨𝐟 𝐭𝐡𝐞 𝐧𝐢𝐠𝐡𝐭 par moonriver85
    moonriver85
    • WpView
      LECTURES 9
    • WpPart
      Parties 3
    یه مسافرتِ کوتاه،در حدِ یه تعطیلات تابستونی... میتونه زندگیتو به کل تغییر بده..! تابستونی که قرار بود بهترین و خاطره انگیز باشه برای همه... اما فقط یادآور تلخی‌ها و تاریکی‌ها میشه... دختری کنجکاو‌ و ماجراجو که به یه سفرِ کوتاه می‌ره به مکانی مرموز و رازآلود... اما اونجا متوجه تاریکی‌ها و رازهای پنهانی میشه که دیدشو نسبت به همه‌چیز عوض میکنه... و هیچوقت نمیتونه به زندگی سابقش برگرده و ازش آدم دیگه‌ای می‌سازه... یه قصر متروکه‌ی ویکتوریایی که در عمق خودش رازها،کینه‌ها،خیانت‌های زیادی جای داده... و‌ داستان های زیادی برای تعریف کردن داره... خاندانی اشرافی و نجیب که نیمی گرگینه و نیمی خون‌آشام بودند... و یه زندگی غرق در راز و تاریکی داشتند اما فقط یک نفر می‌تونست پرده از این رازها بکشه... و او‌ کسی نبود جز لوسی...!
  • ☆My short stories☆ par maiden1489
    maiden1489
    • WpView
      LECTURES 125
    • WpPart
      Parties 3
    my previous love_اعتراف کردم،اما چه دیر!چون هم من زده شدم از عشقمان هم تو از معشوق خود... prince of death_زندگی معنایی ندارد،اگر هم دارد مهم نیست!تو لذتش را ببر..
  • 𝐛𝐨𝐫𝐧 𝐨𝐟 𝐟𝐢𝐫𝐞 𝐚𝐧𝐝 𝐅𝐫𝐨𝐬𝐭 || زاده اتش par thshsam
    thshsam
    • WpView
      LECTURES 22,602
    • WpPart
      Parties 27
    title: Born of Fire and Frost Genre: Fantasy | Omegaverse | Romance couple: Vkook | Yoonmin بعضی زخم‌ها با مرگ بسته نمی‌شن. جونگ‌کوک توی زندگی قبل، هم‌نفس و معشوق کیم تهیونگ بود. ولی خون و خیانت، همه‌چیزو از هم پاشوند. حالا دوباره برگشته؛ با یه گرگ لج‌باز و زخمی که دیگه حاضر نیست زیر سایه‌ی هیچ‌کس خم بشه. اما تهیونگ... اون هنوز همون آلفای حقیقیه. مرموز، مغرور، و خطرناک‌تر از مرگی که یک‌بار به چشم دید. اینجا فقط قصه‌ی عشق نیست. اینجا قصه‌ی آتیشه، اقیانوس، و سرنوشتی که هیچ‌کس توان جنگیدنشو نداره.
  • ��𝐁𝐥𝗼𝗼𝐝 𝗺𝐢𝐬𝐭𝐫𝐞𝐬𝐬 par Aysan_basii
    Aysan_basii
    • WpView
      LECTURES 688
    • WpPart
      Parties 13
    داشتن خون حوا...!؟ آدم با ارزش...!؟ چه اهمیتی داشت!؟ چه اهمیتی داشت تا وقتی که به همون دلیل، تاریکی روز به روز من رو بیشتر در خودش میبلعید و پنجه های تیزش، قلب و روحم رو خراش میداد!؟ چه اهمیتی داشت...وقتی قرار بود آخرش چیزی جز مرگ نباشه!؟ یعنی...واقعا قرار بود به خاطرش بمیرم...!؟ من با ارزشم...یا این خون لعنتی...!؟چیزیی که همون اول از دیدن اون عمارت دریافت کردم خوب نبود...اما سوالی که پیش میاد اینه اگه من کنجکاوی نمی‌کردم و وارد اون آکادمی نمیشدم‌ چه اتفاقی میفتاد...؟ از کنار چه چیز ها مثل یک آدم کور رد میشدم...؟ و از چه خطر هایی درامان میموندم...؟.
  • VAMP | Omega  par tara97jk
    tara97jk
    • WpView
      LECTURES 69,453
    • WpPart
      Parties 56
    Genre : "fantasy" "Romance" " Smut" "......" "Vampire" "werewolf " "Omegavers"... Cap :"Vkook""..." Up: "یکشنبه ها" "By Amador" *** #1🥇فانتزی *** تنها موجودات باقی مانده روی زمین، خوناشام ها و گرگینه ها هستن. خوناشام ها به قشر برتر تبدیل شده و از گرگینه ها برای آزمایشات و منافع شخصی خودشون به عنوان برده و موش آزمایشگاهی استفاده میکنن! در این بین، تنها امگای مرد موجود،جونگ کوک، به دست اونها افتاده ،از آزمایش جان سالم بدر می بره و به اولین نمونه موفق ومپ امگا یا دورگه خوناشام_گرگینه تبدیل میشه! درست وقتی که فکر میکنه تا آخر عمرش بازیچه خوناشام هاست، ولیعهد کیم با تزریق فرمون آلفا به خودش، اون رو نجات میده... *** +عوضی... برای یه پیرمرد خیلی هورنی هستی -یااااا...من کجام پیرمرده +تو حداقل دویست سالته ...دروغ میگم شوگر ددی؟ -یبار دیگه بهم بگو تا نالتو در بیارم! + تهدید در نظر بگیرمش؟