زیام Stories

_ما روح‌های به‌هم گره خورده‌ایم. Complete آنپاپ شده برای اینکه ادیت بشه و به زودی برمیگرده.

-ای الهه ی من،بنده ی شب زنده دارت را فراموش کن... شب را نجات بده و از نسل من کسی را جایگزین من کن، ای الهه ی مرگ....جهان را نجات بده.... دعای اون همیشه با بقیه ی بنده ها فرق داشت.... "Where all old tales come true...." The Atlantis...

معرفی فن فیک های زیام

❌Completed❌ 4000 words A Short story قصه ی کوتاهه ماندن شاید باورتون نشه اما گاهی،یک لحظه میتونه " ابد " باشه #ziam #zayn #liam #Love #Forever

There's no honorable way to kill, no gentle way to destroy. There is nothing good in war. Except its ending. هیچ راه شرافتمندانه ای برای کشتن وجود ندارد، هیچ راه ملایمی برای تخریب وجود ندارد. هیچ چیز خوبی در "جنگ" وجود ندارد. جز پایانش.

عشق... آشنایی که در غریبه ترین مکان با انسانیت هم مثل علف هرز رشد میکنه، و مغز رو هرزه ی توجه و خواسته شدن توسط یه بت میکنه... عشق یه هرزه ست، و انسانِ عاشق، بت پرستی دیوانه! ..... -بیا واقع بین باشیم زیبای من... من بخاطر حرفات نمیمونم! بخاطر خودت تو میرم... و بخاطر من میمیرم... . [R-rated | Mystery | contains violence ] . [Musical vibe: Nothing to lose but you -Three Days Grace Save yourself -My darkest days] .

خورشید بهانه است٬ سیاره ها دور چشمان ِ تو طواف می کنند! [Z.M]🌈[L.S] حمایت کنید. Vote and comment 🌸

سلام سان شاین تو این کتاب قراره راجب انواع گرایش ها حرف بزنیم و اطلاعات کسب کنیم تا بی اطلاع قضاوتشون نکنیم هیچ توهینی اینجا قرار نیست دیده بشه با هم حرف میزنیم،دردودل میکنیم و راجب مشکلاتمون حرف میزنیم. کاور از این مهربون با سلیقست:@callme_Afsoon

-تُو منو نجات دادی... درست مثل شخصیت‌هایی که من بوجودشون میارم! 𝑳.𝒔/𝒁.𝒎

[Completed] " دفترچه یادداشت سبز " دفترچه یادداشتی گم میشود ، مرد کتابفروش پیدایش میکند . یادداشت های خصوصیه مرد جوان را مثل کتابی ممنوع میخواند ، اشتیاق آغاز میشود ... شوق دیدارِ... [ او یک معما بود. شبیه نگاه کردن به کسی ، از پشت شیشه ی بخار گرفته . مثل کسی بود که در رویا دیده باشی، اما به محض اینکه سعی میکنی به خاطر بیاوری اش چهره اش محو میشد ...] ☞︎︎︎ 𝑳𝒂𝒓𝒓𝒚 , 𝒁𝒊𝒂𝒎 , 𝑵𝒊𝒂𝒍𝒍 ɪɴ ғʀᴀɴᴄᴇ 🇫🇷 🥇#1 Directioner 🥇#1 واندایرکشن 🥇#1 زیام 🥇#2 لری 🥇1# واندی

در تاریک‌ترین نقطه‌ی جهان هستی، جایی که پژواک پلیدی و خنده‌های کریهانه‌ی دیوان و شروران هراس بر دل هر موجود زنده‌ای می‌انداخت، درست همان‌جایی که شیطان ایستاده بود، گل بابونه ای سر از خاک در آورد. Compelete

[Completed] ☜︎︎︎--تمام زندگی اش هول محور اشتباهاتش میچرخد و شروع به کشیدنش داخل سیاه چاله ی کابوس می‌کند او با هر اشتباه زندگی اش را بیشتر به کابوس مبدل میکند، کابوسی سرد و سیاه تنها راه نجاتش معشوق شیرینش است که هر لحظه از هم دور و دورتر میشوند او در جستجوی زره ای آرامش، چه در بیداری و یا خواب در کابوس گمشده پایان این کابوس، برایش تلخ است یا شیرین؟ --☞︎︎︎ ☞︎︎︎ 𝒁𝒊𝒂𝒎 , 𝑳𝒂𝒓𝒓𝒚 , 𝑵𝒊𝒂𝒍𝒍 ɪɴ ᴇɴɢʟᴀɴᴅ 🇬🇧 🎖Top rankings: {🥇 #1 واندایرکشن #18 Directioner #48 ziammayn }