histórias de هوسوک

Refinar por tag:
هوسوک
WpAddیونگی
WpAddسپ
WpAddتهیونگ
WpAddجیهوپ
WpAddشوگا
WpAddنامجون
WpAddیونسوک
WpAddجیمین
WpAddجین
WpAddhoseok
WpAddجونگکوک
WpAddyoonseok
WpAddsope
WpAddbts
WpAddbtsfanfic
WpAddsuga
WpAddjhope
WpAddyoongi
WpAddnamjoon
هوسوک
WpAddیونگی
WpAddسپ
WpAddتهیونگ
WpAddجیهوپ
WpAddشوگا
WpAddنامجون
WpAddیونسوک
WpAddجیمین
WpAddجین
WpAddhoseok
WpAddجونگکوک
WpAddyoonseok
WpAddsope
WpAddbts
WpAddbtsfanfic
WpAddsuga
WpAddjhope
WpAddyoongi
WpAddnamjoon

43 Stories

  • Amareath. de UIXJN43
    UIXJN43
    • WpView
      Leituras 640
    • WpPart
      Capítulos 7
    روزی می‌رسه که جونگ‌کوک، به جنگلِ چشم‌های تهیونگ هم حکومت می‌کنه... Couple: Kookv, yoonmin, namjin, secret. * Genre: Historycal, Angst, Omegavers. «در جهانی که مرز میانِ قدرت و تباهی باریک‌تر از تیغِ شمشیر است، هر تصمیم بهایی سنگین دارد. قصرها با نورِ فانوس روشن می‌شوند؛ اما در پسِ دیوارهایشان، رازهایی نهفته‌ است که می‌توانند سرنوشتِ یک سرزمین را تغییر دهند. جایی که سیاست با خون نوشته می‌شود و وفاداری، بهای خودش را طلب می‌کند، تنها یک نگاه، یک انتخاب، کافی‌ست تا سرنوشتِ مردمان دگرگون شود. این روایت، قصه‌یِ پیمان‌های ناگفته، عشق‌هایِ خاموش و جنگی پنهان میانِ حقیقت و دروغ است.»
  • STRANGE PROJECT de MiniDarwin
    MiniDarwin
    • WpView
      Leituras 150
    • WpPart
      Capítulos 1
    Oneshot . . . Name: Strange project Couple: Hopemin Genre: Fantasy, Smut, Fun
  • kim kook/VK de VSANMKSY
    VSANMKSY
    • WpView
      Leituras 310
    • WpPart
      Capítulos 3
    اقای کیم صاحب شرکت بزرگ CER که نمیتونه منشی ای برای خودش پیدا کنه که بتونه کارهاشو درست انجام بده تا اینکه با جئون جونگکوک اشنا میشه.. و چی میشه اگه جونگکوک همون کارمندی باشه که به همه ی رازهای رئیسش پی میبره؟ جئون جونگکوک دانشجوی سال اخر که برای اینکه دستش تو جیب خودش باشه برای شرکت CER مصاحبه میده و قبول میشه. . . . ایده گرفته شده از سریال دشمن عزیز من. روزهای ا‌پ: پنجشنبه ژانر : طنز ، فیک چت ، اسمات کاپل : تهکوک... نویسنده : آچا
  • ONLY TODAY[TAEKOOK,VKOOK] de Tamiehur
    Tamiehur
    • WpView
      Leituras 53,986
    • WpPart
      Capítulos 15
    [فقط امروز] تو همیشه بودی،حتی توی لحظاتی که حضورت رو احساس نمیکردم هم نگاهت روی من بود و به فکرم بودی اما...چرا من باید یک روز رو چندین بار زندگی میکردم تا بالاخره پیدات کنم؟ {اتمام یافته} کاپل اصلی:ویکوک کاپل فرعی:؟؟؟ ژانر:مینی فیک،فانتزی،رمنس،اسمات،اسلایس آو لایف،مدرسه ای،مدرن
  • Sope | Oneshot de Moonika93
    Moonika93
    • WpView
      Leituras 13,617
    • WpPart
      Capítulos 6
    وانشات‌های سپ با ژانر‌های مختلف *-* داستان ها امکان داره هم هوسوک تاپ باشن و هم یونگی تاپ. ابتدای همه‌ی وانشات‌ها رو حتما چک کنید چون ژانر‌ها رو اونجا نوشتم.
  • 𝐒𝐦𝐢𝐬𝐞𝐥 de HopeKook_daughter
    HopeKook_daughter
    • WpView
      Leituras 3,674
    • WpPart
      Capítulos 10
    یونگی هوسوکش رو از دست داد.. و وقتی دوباره به دستش آورد... پنج سال برای برگردوندن لبخندش تلاش کرد. پنج سال عذاب کشید. و قسم خورد نذاره هیچ یونگیِ دیگه‌ای خورشیدش رو از دست بده. ---part of story--- من وقتی نابود شدم که هوسوکمو بردن، جونگکوک درکم نمیکنی, نمیفهمی چی میکشم, دارم میمیرم... هر نفسی که بدون هوسوک میکشم انگار خاکستر فرو میدم تو ریه‌ام ،وجودم میسوزه همه جام درد میکنه از دوریش قلبمو حس نمیکنم، تنها چیزی که حس میکنم دلتنگیشه دارم توش میسوزم. به این فکر میکنم که چه بلایی داره سرش میاد میخوام خودمو بکشم، به چیزای احتمالی فکر میکنم دوست دارم خودمو تکه تکه کنم که چرا گذاشتم ببرنش کوک این یه حرف نیس واقعا دارم میسوزم، حسش میکنم واقعا اعماق وجودم داره تو جهنم سرخ میشه فقط میخوام بمیرم، ولی قبل از اون باید زندگیمو پیدا کنم باید مطمئن بشم که حالش خوبه، بعدش میتونم بمیرم ولی اول باید پیداش کنم! ---information--- couple: sope status: complete Author: Rashel genre : classic, time travel, supernatural, angst ---ranking--- یونسوک: 8🏅
  • I'm not as bright as him [Oneshot] de AuroraxFamily
    AuroraxFamily
    • WpView
      Leituras 704
    • WpPart
      Capítulos 1
    از متن داستان: +نباید بیشتر از این منتظرش بذارم، فکر کنم اون واقعاً نیاز داره این حرفا رو بشنوه. جونگکوک سرشو به نشونه‌ی تایید تکون داد تا مطمئنش کنه که داره کار درستو انجام میده؛ ولی درواقع هر کلمه‌ درباره‌ی اون پسر که شبیه یه تیکه از خورشید می‌درخشید جونگکوکو یاد خودش مینداخت که حتی از تاریک‌ترین قسمت جنگلم تیره‌ تر بود. به این فکر کرد که یونگی تا به حال چندبار اونو منتظر گذاشته؟ و جواب هر روز بود، جونگکوک تمام مدت منتظر بود یونگی کمی بیشتر به اطرافش دقت کنه؛ اون هر روز منتظر بود یونگی با یه چراغ قوه تو دستش برسه به عمق جنگل و اونو روی زمین سرد، مرطوب و تاریک جنگل پیدا کنه. ولی خورشید هربار زیباتر از اون می‌تابید که بشه چشم ازش برداشت. و با بسته شدن در، جونگکوک همچنان همونجا نشست؛ تو تاریک‌ترین نقطه‌ی جنگل. 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 👟کاپل: یونکوک، سپ 👟ژانر: روزمره، درام 👟نویسنده: Velvet Moon 👟-وانشات
  • Hi,we got married de Gol_queen
    Gol_queen
    • WpView
      Leituras 13,694
    • WpPart
      Capítulos 34
    یونگی و هوسوک برای فرار از تاریکی که سالها توش حبس شده ان بهم چنگ می اندازن...اما وقتی عواقب بیرون اومدن از اون تاریکی خودشونو نشون میدن میفهمن شاید برای هم اون چتر نجاتی که فکر می کردن نبودن... و جیمین پسری که داره با خودش می جنگه تا از عشقی که بهش زخم میزنه دست نکشه.. -از اینکه باهام ازدواج کردی پشیمونی؟؟ +آره. ****** -....من لکه سیاه زندگیت نیستم که سعی میکنی قایمش کنی. +جیمین مزخرف نگو من تو رو قایم نمی کنم. -اما جرات اینکه دستمو بگیری رو هم نداری. نام فیک:سلام ما ازدواج کردیم. کاپل:سپ و ویمین ژانر:رمنس روزهای آپ:نامعلوم
  • 𝐇𝐚𝐳𝐞𝐥𝐧𝐮𝐭 𝐁𝐫𝐚𝐢𝐧𝐲(ʘᴗʘ✿) de Khazaninfall
    Khazaninfall
    • WpView
      Leituras 2,889
    • WpPart
      Capítulos 8
    𝐈 𝐝𝐨𝐧'𝐭 𝐤𝐧𝐨𝐰 𝐰𝐡𝐚𝐭 𝐭𝐨 𝐬𝐚𝐲 𝐩𝐭.𝟒 نام و نام خانوادگی📝: مغز فندقی (Hazelnut Brainy)🌰 گل سر سبد🌼: کوکمین🐣🐰 با حضور ویژه📸: ویهوپ🐯🦄 + وِندی (ردولوت)🐿 توضیحات تکمیلی📌: داستان از اونجایی که شروع میشه که کوک با جیمین شی -مغز بزرگ دانشگاه- هم اتاقی میشه!!! چگونگی شکل گیری📽: همه چیز از وقتی شروع شد که نویسنده بعد از ۴ بار ریواچ کردن سریال شرلوک هلمز با بازی بندیکت کامبربچ تصمیم به شرلوک کردن جیمین شی کرد! (توجــــه⭕ : عملا هر چی تو این داستان میخونین چرت و پرته...حوصله نداشتم نرفتم سرچ کنم همچین رشته ای وجود داره یا نه؛ نویسنده گشادهههههه! ) زارتان زورتان😈💦؟ هنوز تصمیم نگرفتم🤠 ❤ (◍•ᴗ•◍)با تشکر از همراهی شما(ʘᴗʘ✿)🧡
  • 𝐁𝐥𝗼𝗼𝐝 𝗺𝐢𝐬𝐭𝐫𝐞𝐬𝐬 de Aysan_basii
    Aysan_basii
    • WpView
      Leituras 682
    • WpPart
      Capítulos 13
    داشتن خون حوا...!؟ آدم با ارزش...!؟ چه اهمیتی داشت!؟ چه اهمیتی داشت تا وقتی که به همون دلیل، تاریکی روز به روز من رو بیشتر در خودش میبلعید و پنجه های تیزش، قلب و روحم رو خراش میداد!؟ چه اهمیتی داشت...وقتی قرار بود آخرش چیزی جز مرگ نباشه!؟ یعنی...واقعا قرار بود به خاطرش بمیرم...!؟ من با ارزشم...یا این خون لعنتی...!؟چیزیی که همون اول از دیدن اون عمارت دریافت کردم خوب نبود...اما سوالی که پیش میاد اینه اگه من کنجکاوی نمی‌کردم و وارد اون آکادمی نمیشدم‌ چه اتفاقی میفتاد...؟ از کنار چه چیز ها مثل یک آدم کور رد میشدم...؟ و از چه خطر هایی درامان میموندم...؟.
  • 𝐝𝐨𝐮𝐛𝐥𝐞 𝐨𝐟 𝐦𝐞 de FIC_THERAPY
    FIC_THERAPY
    • WpView
      Leituras 851
    • WpPart
      Capítulos 4
    𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝑭𝒖𝒍𝒍 𝑺𝒎𝒖𝒕,𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆, 𝒔𝒍𝒊𝒄𝒆 𝒐𝒇 𝒍𝒊𝒇𝒆, 𝑩𝑫𝑺𝑴, 𝒑𝒔𝒚𝒄𝒉𝒐𝒍𝒐𝒈𝒊𝒄𝒂𝒍, 𝒎𝒚𝒔𝒕𝒆𝒓𝒊𝒐𝒖𝒔 ژانر : فول اسمات، رومنس، بخشی از زندگی، بی. دی. اس. ام، روانشناختی، راز آلود 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝑺𝒆𝒄𝒓𝒆𝒕 کاپل : سکرت ┄┈┉┉┅••┅❥┄┄┈┉┄┈┉ 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫 : 𝐊𝐫𝐢𝐬𝐭𝐞𝐧 «خلاصه داستان» من. یعنی جانگ هوسوک یا جیهوپ فرقی نمی‌کنه کدوممون داره الان صحبت می‌کنه. سالهاست داریم با هم کنار میاییم. اما... از وقتی این دختر وارد زندگیمون شد یا بهتر بگیم ما وارد زندگیش شدیم. همه چیز تغییر کرد. شاید بهتر باشه اینجوری عنوانش کنم. تغییر برای ما یعنی من و نابودی برای ا.ت. *پوزخند* چرا نابودی؟ بیا تا برات تعریف کنم که باهاش چیکار کردم.
  • gem de nina_7777777
    12
    gem
    nina_7777777
    • WpView
      Leituras 1,592
    • WpPart
      Capítulos 1
    ^^^《#ONESHOT》 ~ Criminal , Smut ~ COUP: sope ~Hoseok top ~ WRITER: #니나
  • 𝖭𝖾𝗐 𝖢𝗁𝖺𝗋𝖺𝖼𝗍𝖾𝗋 de moonisblueinaugust
    moonisblueinaugust
    • WpView
      Leituras 279
    • WpPart
      Capítulos 1
    "میشه روی کتونی‌هات نقاشی بکشم گربه‌ی خاکستری؟" Oneshot Couple : Sope Genre : Slice of life/angst
  • °•𝓡𝓮𝓿𝓮𝓪𝓵𝓲𝓷𝓰 𝓽𝓱𝓮 𝓼𝓮𝓬𝓻𝓮𝓽 𝓸𝓯 𝓙𝓮𝓸𝓷 •°♫︎ de g_Elahe
    g_Elahe
    • WpView
      Leituras 3,985
    • WpPart
      Capítulos 2
    [افشای راز جئون] کاپل اصلی:تهکوک /کوکوی [درحال ادیت] خانواده جئون.... قدیمی ترین و قدرتمند ترین خانواده کره جنوبی ؛و اولین خانواده در کل آسیا که میزبان اصیل های قدرتمند بودند. خانواده ای که از یک جا به بعد تبدیل به یک خاندان قدرتمند و بزرگ و "تاریخی" شدند! خاندانی که باعث صلح بین گرگینه ها و خونآشام ها و همینطور انسان ها شد و از جنگ و کشتار های بزرگ جلوگیری کرد.🩸⚔ خاندانی که همه جانبه صلح رو ایجاد کرد و همین دلیل سبب شد تا همه پک ها از بین بره و همه شون حتی آلفا های اون پک ها(آلفا های پک ها هم قدرتمند هستند که مسئولیت آلفا شدن رو قبول میکنند) یک فرد از خانواده جئون رو به عنوان آلفاشون انتخاب کنند‌.🐺🕰 ولی همه چی در شبی از بین رفت... در مهمانی ای که همه ی اعضای آن دعوت شده بودند و دور هم جمع بودند.... صدای جیغ های بلندی میومد... در خواست های کمک...خواهش هایی برای نجات جونشون... -اون لعنتی همش دستش میرفت سمت جاهای ممنوعه ، آخرسر مجبور شدم کراواتم رو در بیارم و دور دستش ببندمُ بگم :از الان ترجیح میدم بسته باشه. -بزار یک بار برای همیشه خودم رو معرفی کنم. جئون جونگکوک هستم!وارث خاندان جئون! -دلم برات تنگ شده بود ددی!
  • My Neighbour de nina_7777777
    nina_7777777
    • WpView
      Leituras 1,451
    • WpPart
      Capítulos 1
    ^^^《#ONESHOT》 ~NAME: my neighbour ~ deram , slice of life ~ COUP: sope ~ WRITER: #니나
  • Interlude || Namkook de thoespy
    thoespy
    • WpView
      Leituras 42
    • WpPart
      Capítulos 1
    - فرار کردن از مشکلات، چیزی رو درست نمیکنه. Couple : Namkook - Taegi Started : 2024, 13 Dec. End : Summary : کیم نامجون، استاد دانشگاهی که یک زندگی خوب و آرومی داره و هیچوقت سعی در تغییر چیزی نداره، چی میشه اگه مجبور بشه همچی رو به خاطر همسر آیندش جونگکوک تغییر بده ؟
  • my beautiful world de g_Elahe
    g_Elahe
    • WpView
      Leituras 3,574
    • WpPart
      Capítulos 2
    از اونجایی ک دوره ی آلفا های خودپسند و عوضی و کثیف بازی هاشون تموم شده بود همه ی پک ها در کنار هم بدون هیچ مشکلی زندگی میکردن جوری ک بدون اینکه مشکلی داشته باشن از این پک ب اون پک برن و با افراد پک های دیگه در ارتباط باشن؛و این خب باعث میشد کسایی ک کارفرما هستند بخوان کارهاشون رو گسترش بدن و خب کارمند ها هم مشکلی نداشتند~ زندگی جوری راحت شده بود ک همه بلا استثناء خوشحال بودن. از اونجایی ک همه چی خوب بود حال اومگا ها (دخترا)هم خوب بود چون دیگه لازم نبود بترسن ک اگه شب برن بیرون آلفا ها بیان سراغشون چون اگه میومدن مجازات سختی میشدن جوری ک ب غلط کردن می افتادن ولی خب از اونجایی ک اومگا های مرد کمیاب بودن باز باید بیشتر مواظب میبودن چون عطرشون دیوونه کننده بود و بعضیشون از سرکوب کننده استفاده میکردند. در این بین ی کمپانی ساخته شد مخصوص سرگرمی ک پسرا میرفتن و ادیتیشن میدادن و بعد از این ک قبول میشدن گروهی تشکیل میشد یا سولو کار میکردن~ اولین گروه این کمپانی تشکیل شده از ۷ پسر جون بود ک از یک آلفا ی اصیل(الفاهای اصیل هم خیلی کمن)و دو بتا و دو آلفا ی دیگر(ک معمولی باشند)و دو اومگا تشکیل شده بود. البته یکی از اومگا ها دورگه بود ک بعد متوجه اون یکی رگش هم میشین... خب بقیشو تو روند داستان میفهمین😂😈 امیدوارم دوسش د
  • peace within you  de roseisflwr
    roseisflwr
    • WpView
      Leituras 7,558
    • WpPart
      Capítulos 50
    17.sept.2022 آرامشی که مدت ها گم کرده بودم رو پیدا کردم جایی که ،هیچکس فکر نمی‌کرد باشه ؛ درست در وجود تو .. writer:Rose
  • one shot moon and butterfly  de Sope_lovz
    Sope_lovz
    • WpView
      Leituras 70
    • WpPart
      Capítulos 2
    داستان احساسی درباره دو نفر... یکی پروانه اماده‌ی پرواز، و یکی ماهی که فقط میتونست از دور تماشا کنه. #sope #dram #sad end
  • The night the moon left the sky de Gol_queen
    Gol_queen
    • WpView
      Leituras 6,403
    • WpPart
      Capítulos 26
    یونگی مخالف ورود هوسوک به باندشون بود اما وقتی پدرش مخالفتش رو نادیده گرفت و اون پسر رو وارد باند کرد برای یونگی چاره ای نذاشت جز اینکه به روش خودش با اون پسر تسویه حساب کنه. ******* -اینجا چه غلطی می کنی؟ چی از این دنیا می دونی که قبول کردی عضوی از این باند بشی؟ -م..مم...من..ممن... -ت..ت..تو چی؟ واسم مهم نیست چرا اومدی فقط تو دست و پام نباش جانگ هوسوک. ******** اسم فیک: شبی که ماه آسمان را ترک کرد کاپل:سپ، نامجین روزهای آپ: نامعلوم