ووسان Stories

وویونگ، تنها بازمانده طرد شده ای که مجبور میشه با سان پیوند برقرار کنه تا زندگی خودش رو نجات بده، وارد دنیایی میشه که مسیر زندگیش رو به کلی تغییر میده و به جایی میرسه که...

" يُمكِن دَائماً لِلقلب المُتجمّد أن يَذُوب دَاخِل قَبضةِ الأيدِي الصّحِيحة " • مُلاكِم غامِض يَمتلِك نهماً شرِهاً لإخماد العُنفِ فِي دَاخِله يُعاني مِن عُقدَة...

يقوم الجد بأرسال أحفاده الثمانية ألى جزيرة ليجعلهم يتعايشون مع بعض كونهم لم يجتمعو معا و أن أجتمعو ساتحدث الحرب بينهم لكن لم يعلم الجد أن هناك زومبي في الجزيرة تبدأ سلس...

ووسان أبناء جيران يكرهان بعضهما بشدة يقوم وويونق بفتح كتاب قديم فأيجد نفسه في مدينة الشياطين يصارع من أجل الهروب و النجاة هناك يجد شخص واحد ك بشر هو الذي ينقذه كلما أقت...

هُوَ لَطِيف ونَاعِم، هُوَ وَاحِد مِن تِلكَ الأشيَاء التِي لَا يُقَدِرُّها أحَد،. ووُيونق اُوميِغا نَاعِم وَ لَطِيف وَ تشوِي سَان الفَا خَشِن ذُو افعَال اقَل مَا يُقاَل ع...

قصص قصيره لووسان

__________________ همه چیز از اون آوا آغاز شد... زمانی که برای اولین بار، گوشهام با این طنین ارامش بخش آشنا شد رو خوب به یاد دارم. موسیقی، از همون کودکی به بوم وجود رنجو...

couple: woosan genre: romance~dram~smat write by: mellanie _چرا همیشه کاری میکنی که در مقابلت دهنمو ببندم، چوی سان؟! _چون سرنوشت لعنتی لبات اینه که خفه بشی و منو تا حد...

oneshot~ cuple: seongjoong genre: dram by mellanie~ گایز بعد از خوندن حمایت کنید. این کار برای نویسنده بسیار ارزشمنده!

كُبلات انسيتي ، توايس ، بلاك ، سكيز ...والاخ عِلاقات مُحرمة !، ولد & ولد بنت & بنت ذنوبك بَرقبتك ! اللهم بالغت فأشهد.

♡همیشه قراره قشنگ ترین اتفاق زندگیم باشی♡

وویونگ تو دنیای خواب ها گم شده و کلید برگشتنش دست نگهبان دروازه‌ی‌ خواب سان هستش، چون نگهبان‌ها توسط خدایان انتخاب‌ شدن و قدرت مطلق دنیای خوابن. اما رسیدن به قلعه‌ی نگهب...

woosan ووسان مترجمة

"أنا من عاديت المسيح لكنني أقسم بعيناك أنني لم أعهد جمالاً كجمال أبداع الرب في رسم مقلتيك و التفنن بنجلها ودعجها أمنت به أمنت بـ من زين دنياي بك يا أعلي مُثل...

"لدي كل شيء مال وجمال واحصل على كل ما أريد يخاف مني الجميع و يخضعون لي ألى الطالب الجديد وويونق لكنني سأجعله يخضع لي و بأشد الطرق حتى لو أظطررت لتعذيبه لكن لماذا أح...

شروع ترم جدید بود و قرار بود کلی دانشجو جدید داشته باشه.تنها چیزی که از ته دل میخواست این بود که این ترم هم به ارومی بگذره و دانشجوهای پر دردسر توی کلاسش نباشه... قرار ب...

" أصبحت ك شمعة تضيء لعمى أحرقت نفسها بنفسها لكن لا يراها" عميل مميز يتبع خطأ والده وقواعده يرسل للمشفى من أجل قتل أحد رؤساء الخونة لكن يصاب فأيتم أنقاذه من قبل...

وویونگ یه کارمند گوشه گیر و منزویه تا اینکه یه روز شرکتشون یه کارمند جذاب برای کافه تریا استخدام میکنه و این اولین باریه که وویونگ راجع به یه نفر کنجکاو میشه

به سان و وو نگاه کرد و با جدیت ادامه داد: لطفا امشب استراحت کنین...کار دیگه ای نکنین که بدنتون برای اجرای فردا خسته باشه، مخصوصا تو سان، لباست بدنتو نمیپوشونه...نمیخوام...

میدونست که وو الان تبدیل به یه روباه کوچولو لجباز شده که فقط نیاز داشت تا مطمئن باشه سان به اندازه ی کافی، نازش رو میکشه.