Historias de کوک

Buscar por etiqueta:
کوک
WpAddتهیونگ
WpAddجین
WpAddجیمین
WpAddیونگی
WpAddوی
WpAddفیک
WpAddنامجین
WpAddعاشقانه
WpAddتهکوک
WpAddویکوک
WpAddاسمات
WpAddنامجون
WpAddbts
کوک
WpAddتهیونگ
WpAddجین
WpAddجیمین
WpAddیونگی
WpAddوی
WpAddفیک
WpAddنامجین
WpAddعاشقانه
WpAddتهکوک
WpAddویکوک
WpAddاسمات
WpAddنامجون
WpAddbts

28 Stories

  • DOMINIC/Kookv por rama-gh
    rama-gh
    • WpView
      LECTURAS 16,858
    • WpPart
      Partes 24
    dominic/دامینیک تهیونگ امگایی بود که تنها چیزی که توی‌ دنیا نیاز داشت نادیده گرفته شدن و تنها بودنِ. اون داشتش، نه دوستی نه پارتنری از اول زندگیش همین بود. البته قبل از ورود اون دردسر جئون جونگکوک یک دردسر واقعی برای امگا بود اون الفا واقعا یه پسر بد بود و چرا باید دردسر باشه. خب مثل هر کلیشه الفایی که هر امگایی تا الان خواسته داشته چرا تهیونگ رو نداشته باشه؟ <<من تو رو زندگی می‌کنم،خوشگله. + من رو زندگی می‌کنی؟ یعنی چی؟ -بیشتر از خیلی، دوست دارم؛ اما هنوز عشق نیست، برای همین کلمه‌ی Love و Like روکنار هم گذاشتم و Live به دست اومد، بنابراین من تو رو زندگی می‌کنم. من باهات زندگی می‌کنم،خوشگله. +اینو از خودت دراوردی؟ -خب نه، دختری که پارسال باهاش سکس می‌کردم این رو بهم گفت، گفت تو یه کتاب خوندتش +تو یه عوضی هستی، اما من هم تورو زندگی میکنم دامینیک.>> Name:Dominic Couple: kookv Genre:Dram,Fluff,Comedy,smut, Omegaverse,Mpreg,RPF_AU [این فیک‌ ترجمه‌ شده‌‌اس]
  • 𝑴𝒚 𝑰𝒅𝒐𝒍 | 𝑽𝒌𝒐𝒐𝒌  por sheri326
    sheri326
    • WpView
      LECTURAS 56,008
    • WpPart
      Partes 20
    ☆ ووت و کامنت هنگام خواندن فیک فراموش نشه☆ Name: My idol Main couple: Vkook Genres: Smut Angst Drama BDSM Romance Story by sheri Telegram channel: Everythingaboutbtss Up Time: Full +18 [پارت ها طولانی هستند] ❌این داستان دارای صحنه ی خشن می‌باشد پس اگر روحیه ی شکننده ای دارید لطفا این بوک رو شروع نکنید❌ "-مگه میشه فراموش کنم طعم خون رو ، اون هم وقتی که تو باعثش بودی؟ مگه میشه فراموش کرد قانون هایی رو که بدنم بهتر از ذهنم اونها رو بخاطر داره؟... من درد کشیدن رو فراموش نکردم تهیونگ...مخصوصا درد هایی رو که تو بهم هدیه دادی..."
  • 사랑 por IAmAHavig
    IAmAHavig
    • WpView
      LECTURAS 30,725
    • WpPart
      Partes 28
    عشق(باشه میدونم سادست) ❌این فیک تموم شده و فصل دوم در حال اپه با اسم 과거. ژانر:اسمات،دارک وب،دختر پسری،BDSM(شاخه های مختلفش)،خشن...خب فکر کنم همینا کافیه توجه:این فیک دارای صفحه های شکنجه و خوشنت بار می باشد اگر دوست ندارید نخونید لطفا *مورد داشتیم حالت تحوع گرفته! کاپل اصلی:ا/ت و یونگی. کاپلای فرعی:هوپمیم،ویکوک،نامجین خب من این و همینجوری می نویسم و راستش خب نمیدونم فقط امیدوارم دوست داشته باشید همین. خلاصه:یونگی و دوست دخترش ا/ت که در گروهی به اسم درتی انجلز که در دارک وب کار میکنه مشغول بودن که رابطشون به صورت ناراحت کننده ای از هم میپاشه حالا ماموریتی به پستشون خورده که باید دوباره دوره هم جمع بشن و این ماموریت و جمع کنن و فقط هویج میدونه که چه اتفاقاتی قراره بیوفته..... نویسنده : هویج هستم مخلص شما 🥕
  • -The flower of death- por aidavlove123456
    aidavlove123456
    • WpView
      LECTURAS 155,430
    • WpPart
      Partes 49
    +بالا بیار _هیچ میدونی چیو دارم بالا میارم +فقط بالا بیار _دارم عشقتو بالا میارم ---- ژانر:اسمات🔞 هاناهاکی امپرگ عاشقانه
  • beautiful as words por white_fairytale_pm
    white_fairytale_pm
    • WpView
      LECTURAS 137
    • WpPart
      Partes 1
    مگه تو نگفتی روزی که فکر کردی کسی رو از ته دل دوست داری ولش نکن، ممکنه دوباره تکرار نشه. آدم وقتی تو سن و سال جونیه فکر میکنه همیشه براش پیش میاد، باید ده پونزده سال بگزره تا بفهمی همون یکدفعه بوده که باچیز دیگه ای خوب نمیشه، عشق یعنی حالت خوب باشه...
  • Don't you ever grow up  por lanabadgirl12
    lanabadgirl12
    • WpView
      LECTURAS 7,406
    • WpPart
      Partes 10
    _من اجازه نمیدم وارد دنیای ترسناکِ آدم بزرگا بشی:) Don't you ever grow up! genre : | fluff, smut , high school, romance, comedy a little angst | writer:lana روزهای آپ: نامشخص!
  • 𝑮𝑹𝑬𝑬𝑫𝒀 | 𝑲𝑶𝑶𝑲𝑽 por sheri326
    sheri326
    • WpView
      LECTURAS 2,336
    • WpPart
      Partes 8
    ☆ووت و کامنت در حین خواندن فیک،فراموش نشه☆ Name: Greedy Couple: KookV Genres: Historical . Drama . Romance . Angst . Classic . Smut Channel: Everythingaboutbtss Writer: sheri Up Time: نامشخص / متوقف شده "بیا به هم قول بدیم اُلیوِر ، بیا تو زندگی بعد برای هم باشیم ، جایی که نه رد خونی باشه و نه جنگی ... جایی که مجبور نباشم با دستهای خونی صورت سردت رو قاب کنم فرمانده ی من ...بیا به هم قول بدیم ... قول بدیم که این عشق نافرجام رو اونجا ادامه بدیم..." ---------------------------------------------------- -از من توقع نداشته باش که میون این همه کشت و کشتار ، عاشقانه دستت رو بگیرم و به کشورم پشت کنم! -توقعی ندارم...دیگه ندارم ، فرمانده !... من برای داشتنت جنگیدم ولی فکر کنم کافی نبوده...حداقل اونقدری نبوده که من رو به عنوان معشوقه ات بپذیری...انگار که تو فقط جنگ رو توی خون ریختن میبینی ، درحالی که من حتی برای یک نگاهت هم جنگیدم...جنگیدم و نفهمیدی...هیچوقت نمیفهمی... و این آخرین حرفهای ماتئو رو به فرمانده ای بود که صدای شکستن قلبش تا فرسخ ها به گوش می‌رسید...
  • 🌹🌚mutual love🌚🌹 por mahsa_yadollahi
    mahsa_yadollahi
    • WpView
      LECTURAS 7,623
    • WpPart
      Partes 7
    خلاصه:( خلاصه داستانو نمیگم )داستان یکجوری هست.. که خوب واقعا. نمیدونم .. خوب از این قراره که تهکوک و نامجین و هوپی انسان هستن و جیمین و یونگی هیبرید یا هرچی میگین هستن. یونگی و جیمین یک هیبرید خیلی مظلوم.. اگه یونگی دست یکی از مافیای خطرناک به نام جیهوپ بیوفته و جیهوپ با تموم وجود اونا دوست داشته باشه چی میشه؟؟ یا اگه جیمین دست دوتا برادر فوق خطرناک باند مافیایی بیوفته اون چی میشه؟؟ و اینو برای... کاپل:ویمینکوک 😐مینهوپ( یونگی و جیهوپ)نامجین.. اصلی:ویمینکوک ژانر؛ 😂معلوم نیست.. مافیایی..سک.. . حال کنین دوستان 😐
  • The night por adcdefu
    adcdefu
    • WpView
      LECTURAS 6
    • WpPart
      Partes 1
    .
  • 𝐁𝐥𝗼𝗼𝐝 𝗺𝐢𝐬𝐭𝐫𝐞𝐬𝐬 por Aysan_basii
    Aysan_basii
    • WpView
      LECTURAS 682
    • WpPart
      Partes 13
    داشتن خون حوا...!؟ آدم با ارزش...!؟ چه اهمیتی داشت!؟ چه اهمیتی داشت تا وقتی که به همون دلیل، تاریکی روز به روز من رو بیشتر در خودش میبلعید و پنجه های تیزش، قلب و روحم رو خراش میداد!؟ چه اهمیتی داشت...وقتی قرار بود آخرش چیزی جز مرگ نباشه!؟ یعنی...واقعا قرار بود به خاطرش بمیرم...!؟ من با ارزشم...یا این خون لعنتی...!؟چیزیی که همون اول از دیدن اون عمارت دریافت کردم خوب نبود...اما سوالی که پیش میاد اینه اگه من کنجکاوی نمی‌کردم و وارد اون آکادمی نمیشدم‌ چه اتفاقی میفتاد...؟ از کنار چه چیز ها مثل یک آدم کور رد میشدم...؟ و از چه خطر هایی درامان میموندم...؟.
  • our story_داستان ما por JeeniKim405
    JeeniKim405
    • WpView
      LECTURAS 300
    • WpPart
      Partes 1
    ازدواج بدون عشق ....برای اون پیرمرد یک موضوع کاملا عادیه....
  • never not  por Adelaidesmith002
    Adelaidesmith002
    • WpView
      LECTURAS 84
    • WpPart
      Partes 1
    ماجرای دفترچه خاطرات گمشده ای که زندگی جانگ کوک ۲۶ ساله رو دگرگون میکنه... شروع آپ : یکم شهریور
  • ○_YOUR VOICE_○ por JVKSEVEN
    JVKSEVEN
    • WpView
      LECTURAS 185
    • WpPart
      Partes 3
    دفتر آرزو ها : آرزو میکنم یک بار قبل از مرگم بتونم صدات رو بشنوم ایان... ....
  • Acha por VSANMKSY
    VSANMKSY
    • WpView
      LECTURAS 21,961
    • WpPart
      Partes 40
    ^فیک چت آچا^ آچا به معنی پرستیدنی ، پسری که برای تهیونگ پرستیدنی بود.. تهکوک ، نامجین ، هوپمین هپی اند تمام شده✨
  • 𝐃𝐀𝐑�𝐊 𝐌𝐈𝐍𝐃 | ذهن تاریک por Dante_1997
    Dante_1997
    • WpView
      LECTURAS 30,643
    • WpPart
      Partes 45
    ذهن تاریک[ ویکوک] زمان آپ : نامشخص Genre : mystery, crime, angst, romance , dram داستان نگاشتن دوباره تاریخ به دست وکیل کهنه کار دادگستری سئول علی رغم تمامی فسادها و بی عدالتی هایی که گریبان پرونده جدید او را گرفته، می‌تواند جلوی اعدام پسری را بگیرد که پنهانی دوستش دارد؟ کیم تهیونگ می‌تواند سیلی محکمی به تمام کسانی که اتهام قتل را به پسر جوان و معصوم نسبت دادند ، بزند؟ آيا وجدان ها میتوانند دوباره از گور برخاسته، زنده شوند؟ آیا دست سنگین و ناپیدای سرنوشت که اینطور بی شرمانه چهره بی نور پسر را با سرخی خون سیلی زده؛ میتواند برای او معجزه بیافریند ؟ ذهن تاریک عاشقانه ای در دل تاریک ترین زندان‌ها و کثیف ترین اتهام ها
  • Bio por kim_nana870
    16
    Bio
    kim_nana870
    • WpView
      LECTURAS 842
    • WpPart
      Partes 1
    سوییتی ها بیاین یکم باهام اشنا شید 🥰✌🏻
  • black candle🕯🖤 por Nazanin619
    Nazanin619
    • WpView
      LECTURAS 37,304
    • WpPart
      Partes 28
    جونگکوکی که خانوادش رو از دست داده و از مرگ عزیزانش میترسه و روزگار راهش رو به تهیونگی میکشه که شغلی داره که مرگ تخصص اونه (تهیونگ وارث بزرگترین بند مافیای کره) -------------------------------------------------------- ژانر:درام،اسمات،عاشقانه کاپل:تهکوک-یونمین-نامجین روز های آپ: نامعلوم این اولین فیک ای هست که مینویسم و امیدوارم خوشتون بیاد💞
  • "hell" por melooni17
    melooni17
    • WpView
      LECTURAS 12,586
    • WpPart
      Partes 30
    "Complete" "جهنم" یکی بود،اون یکی هم بود ولی عشقی بینشون نبود! اونجا همه چی زوری بود:نفس کشیدن،زندگی.کردن،ازدواج کردن و عاشق شدن... اون هم زیادی خسته بود پس کمی با تیغ روی شاهرگش طراحی کرد...تقصیر اون نبود که همه جا خونی شد،رگش زیادی نازک بود...! . . . _نبود تو مرگ منه...نزار پسرت بمیره ته؛ . . . _احمقی؟اونا میخوان بهت آسیب برسونن! بدون مکث گفت: _به چیزی که نابود شده آسیبی نمیرسه؛ . . . _نگران نباش پسر کوچولو...من فقط متعلق به خودتم و تو تنها کسی هستی که دوست دارم آخر شب اسممو زیرم ناله کنه! . . . درحالی که خون روی صورتش رو پاک میکرد گفت: _یه حیوون وحشی رو اگه بزنی گازت میگیره،مهم نیست تو چقدر ازش ضعیف تر یا قوی تر باشی. . . . کاپل:ویکوک کاپل های فرعی:یونمین ژانر:رومنس.....انگست.....اصمات.....روانشناسی.....خیانت....افسردگی...ازدواج اجباری ❌️دارای صحنات+18 برای هردو کاپل❌️ نویسنده:مِلونی