❌❌❌❌❌❌❌❌هشدار:اپ این فیک تا مرداد ماه سال 1400متوقف میشه..اگه نمی خواید داستان نصفه بخونید لطفا داستان رو شروع نکنید❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌
"بهم میگی هرزه..میگی وقتی درد میکشم زیبا میشم.باور کنم که دوسم داری؟" ~اره دوست دارم..انقدر که اگه بری میمیرم~"منم فک میکردم یه شب میخوابم و دیگ بیدار نمیشم..اما میبینی که..دردات هنوز نکشتنم"
(شاید اینبار*کسی که هست..کسی که می خواهد بماند را از پای در می آورد*)
◾کاپل:کایسو_چانبک(S2)
◾ژانر : انگست_خشن_bdsm_رواشناسی
◾نویسنده :پریسا (ایوا)
"تنکس فراوان از بیبی گرل RORITO_0@ برای پوستر خوشگل فیک"
➕➕➕➕➕
اگه برم دلت نمیسوزه؟ دلت واسه منی که اینقدر تو رو میخواستم نمیسوزه؟ واسه شب هایی که بی تو میگذرونم؟ واسه چانیولی که همیشه یه جای قلبش برای عشقی که ردش کرد تیر میکشه؟ اگه من بدون داشتنت بمیرم... دلت نمیسوزه کیونگسو؟
یه جرعه از قهوه توی لیوان خورد و لیوان رو کنارش روی میز گذاشت.
زیپ کوله اش رو باز کرد و یه جعبه از توش بیرون آورد.
امیدوار بودم یه هدیه دیگه نباشه.
خودش روبان جعبه رو باز کرد و سرش و هم برداشت و جعبه رو جلوی من گذاشت.
نگاهی به ساعت مشکی توش انداختم.
نفسم و آروم فوت کردم بیرون،نگاهم و بالا آوردم و به چشمای شیطونش که با ذوق داشتن منو میپاییدن دادم.
یه حس آشنا داشت،حسی که وقت خواب بهش دست میداد.
نگاهش رو از کیونگسو گرفت،سرش رو پایین انداخت و به پاهاش نگاه کرد.
همه چیز عادی بود به جز گرمای پیش رونده ای که حالا تا سینه ش رسیده بود.
-معذرت میخوام...بیا در موردش حرف بزنیم....قول میدم این بار کاملا بهت گوش کنم.
-بعد شام معمولی سوممون دیگه قرار نیست یهویی فرار کنی. قبل اینکه از باشگاه بری باید یه خداحافظی گرم باهام داشته باشی.
ایموجی ای که داشت از گرما عرق میریخت رو اضافه کرد و ریز ریز خندید.
- میدونی بوسیدن حدود۸ تا ۱۰ کالری توی دقیقه میسوزونه.
ایموجی شیطانی بنفش در حال لبخند زدن رو بعد تموم شدن جمله ش گذاشت.
-لازم نیست خجالت بکشی...فقط جهت اطلاعات عمومی گفتم.
بیشتر و بلند تر خندید و پیام رو ارسال کرد و از اتاق بیرون رفت.
تمام پسرای کلاسِ a..،از یوجونگ خوششون میومد.اون دختر زیبایی بود.کیونگسو و جونگین هم،رقیب همدیگه بودن و هر کدوم برای به دست آوردن قلب اون دختر،بهترین تلاششونُ میکردن..
اونا از هم نفرت داشتن..ولی مرز باریکی بین عشق و نفرت وجود داره..درسته...؟
writer:sun_gee
translator:lil_sua
Finished
ژانر:اسمات،انمیز تو لاورز،داستان کوتاه
✓یک عاشقانهٔ متفاوت با کاپل سکای.
✓روایتی از زندگی کیم جونگین و درگیریهایش با اجتنابناپذیرهای زندگی.
✓عزیزانم، اگر این نوع ادبیات داستانی را نمیپسندید و اهل کتاب خواندن نیستید، از این داستان بگذرید.
پ.ن: خوانندههای جان، نمیتونم این توصیه رو ازتون دریغ کنم، اگر لحن کتابی رو دوست ندارید و به محاورهخوانی "عادت" کردید، میخوام بدونید که میتونید به لحن کتابی هم عادت کنید. کمی که بخونید میبینید که براتون عادی شده. امتحانش ضرر نداره.
کیونگسو و جونگین،کارآموزای یک شرکت معروف کیپاپن..اونا عاشق همدیگه میشن..ولی آیا این عشق میتونه در برابر موانع،
دووم بیاره..؟یا اینکه اونا رو از پا در میاره..؟
writer:sun_gee
translator:lil_sua
ژانر:روزمره،رومنس.
[صداتو میشنوم | I Hear Your Voice]
Genre : Romance, War, Drama
Mini fic
Happy end
Writer : Oyun
Jongin, Kyungsoo, jennie
•دولت کره جنوبی دستور میده تا همه اسیرهای آمریکایی رو به کشورشون برگردونن اما خلبان و مامور دولتی کیم جونگین متوجه میشه یه دختر از پرواز جا مونده و با اینکه از مقامات دستور میگیره تا نیمه شب از شر اون دختر خلاص بشه اما ترجیح میده اونو به کشورش برگردونه...
"تو قشنگ ترین ملودی زندگیمی که فقط خودم میتونم بشنوم..."
پدر و مادر کای توی تصادف میمیرن کای هم که از کل زندگی یه عمو براش مونده بود که اونم اهمیتی بهش نداد و پسش زد تصمیم میگیره با ارث پدرومادرش به سئول بره و در اونجا به گرفتن یه بچه ی مطیع از پرورشگاه اقدام میکنه
ژانر : روزمره ، عاشقانه ، رومنس ، اسمات ، امپرگ
کاپل اصلی: کایسو
-چرا تصمیم گرفتی سیگار بکشی؟
اول جا خورد، توقع نداشت چانیول این سوال و بپرسه و احتمالا جوابی واسه ش نداشت.
یکم من و من کرد و توپ و انداخت توی زمین چانیول.
+اومممم....خودت...خودت چرا میکشی؟
چانیول با انگشت شستش بالای ابروش رو خاروند.
-چون من یه پسر بدم.
کیونگسو بشکنی زد و با یه قیافه راضی گفت:
+دقیقا!...چون ما پسرای بدی هستیم.
They say if a writer falls in love with you, you can never die.
✨✨✨
[one shot]
[word count: 10.2k]
کاپل: بکهان
شخصیتها: بکهیون، لوهان، کای، کیونگسو، چانیول، یورا، جرو
-مشکلم اینه که ترسیدم... کیونگسو این اتفاقا نحسن... این بارون، اینکه من امسال نمیتونم سالگرد ازدواجمون رو باهات جشن بگیرم، اینا همش یه نشونه ست... حتی خودت....تو... خیلی راحت با نبودن من کنار اومدی...با بهم ریختن برنامه مون.
داستانی عاشقانه و تاریخی با کلی حس و حال خوب💙💫
"اعتراف می کنم به گناهانی که زبانم از گفتن شان قاصر است و ذهنم از نگفتن شان بیزار
اولین گناه با حضور در آسمان بی کرانش شروع شد ، من تاریکی ام را با او شریک شدم و او روشنم ساخت طوری که چشم گشودم و فهمیدم ماهِ آسمان گشته ام
دومی زمانی شکل گرفت که قدم از جاده ی دلش برداشتم و از نگاهش خودم را راندم
و سومین گناه....
نه....من گناهکار تنها یک اشتباهم
گناهم این است "تسلیم شدن"
گناه من تکرار تسلیم شدن است ؛ تسلیم او و سرنوشتی که او را از من دریغ کرده"
• آدم اگه دو بار عاشق بشه دو بار اشتباه می کنه
حالا اگه عاشق یه آدم تکراری بشه
گناهش دو برابر هم میشه...
ژانر : تاریخی ، درام ، عاشقانه
کاپل اصلی : جی اون(آیو) ، کیونگسو (دی او)
زمان آپ : نامشخص
این اولین تجربه منه
لطفا حمایتم کنید🥰
داستان رو بخونید و لذت ببرید و یک نکته پارت ها کوتاه هستند پس برای رسیدن به اتفاقات اصلی کمی صبور باشید😉
اگه خوشتون اومد ووت و کامنت فراموش نشه ♥️