ییبو Stories

30 Stories

وقتی رسیدی که شکسته بودم by wangyibooxiao
#1
وقتی رسیدی که شکسته بودمby Sun Flower💫🌻
اون ها پدر و مادر نبودند ابزاری برای شکنجه دادن بودند اون فقط منتظر یک ناجی بود... اون مرد وقتی رسید که پسر شکسته بود
𝑊ℎ𝑒𝑛 𝑌𝑜𝑢 𝐶𝑙𝑜𝑠𝑒𝑑 𝑌𝑜𝑢𝑟 𝐸𝑦𝑒𝑠 (𝐶𝑜𝑚𝑝𝑙𝑒𝑡𝑒𝑑) by wangyibooxiao
#2
𝑊ℎ𝑒𝑛 𝑌𝑜𝑢 𝐶𝑙𝑜𝑠𝑒𝑑 𝑌𝑜𝑢...by Sun Flower💫🌻
🐷: جان‌گا میدونستی پنگوئن‌ها از حیواناتی هستن که وقتی برای خودشون جفتی انتخاب می‌کنند، تا آخر باهاشون میمونند؟؟؟ 🐰: نه، چه جالب. 🐷: آره خیلی جالبه، حالا میشه تو پنگو...
𝑌𝑜𝑢 𝐴𝑟𝑒 𝑇ℎ𝑒 𝑆𝑢𝑛 𝑂𝑓 𝑀𝑦 𝐿𝑖𝑓𝑒 by wangyibooxiao
#3
𝑌𝑜𝑢 𝐴𝑟𝑒 𝑇ℎ𝑒 𝑆𝑢𝑛 𝑂𝑓 𝑀...by Sun Flower💫🌻
تو هیچوقت من رو از دست نمیدی، مگر اینکه باور نداشته باشی چقدر دوستت دارم!❤️ 𝒀𝒐𝒖 𝑨𝒓𝒆 𝑻𝒉𝒆 𝑺𝒖𝒏 𝑶𝒇 𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒇𝒆 𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒: 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒, 𝐴𝑛𝑔𝑠𝑡, 𝑆𝑐ℎ�...
𝒀𝒐𝒖 𝑺𝒕𝒐𝒍𝒆 𝑴𝒚 𝑭𝒊𝒓𝒔𝒕 𝑲𝒊𝒔𝒔 by wangyibooxiao
#4
𝒀𝒐𝒖 𝑺𝒕𝒐𝒍𝒆 𝑴𝒚 𝑭𝒊𝒓𝒔𝒕...by Sun Flower💫🌻
𝑇𝑦𝑝𝑒: 𝑍ℎ𝑎𝑛𝑇𝑜𝑝 𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒:𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒, 𝐶𝑜𝑚𝑒𝑑𝑦, 𝐴𝑛𝑔𝑠𝑡 تو کوچولو هم اولین بوسه‌م و همین دومین بوسه‌م رو دزدیدی...
PERTAIN TO YOU! (Complete) by Sraa2713
#5
PERTAIN TO YOU! (Complete)by ...
عنوان فیک : !PERTAIN TO YOU (وابسته به تو!) ژانر : رمانتیک، اسمات، دبیرستانی:) کاپل : ییژان.....ژان تاپ (ZSWW)❤💚 خلاصه ای از داستان: ژان پسری از خانواده‌ی مرفع، که با آ...
Completed
+15 more
بعد از تو by Chore_shohi
#6
بعد از توby Chore_shohi
ییبو پسری که بعد از مرگ ناگهانی مادرش تنها میشه و مسئولیت زندگی ش را باید بعهده بگیره.. و مراقبی که به سراغش میاد ..
𝑌𝑜𝑢 𝐴𝑟𝑒 𝑀𝑖𝑛𝑒 by wangyibooxiao
#7
𝑌𝑜𝑢 𝐴𝑟𝑒 𝑀𝑖𝑛𝑒by Sun Flower💫🌻
𝐹𝑖𝑐𝑡𝑖𝑜𝑛 𝑁𝑎𝑚𝑒: 𝑌𝑜𝑢 𝐴𝑟𝑒 𝑀𝑖𝑛𝑒 𝑇𝑦𝑝𝑒: 𝑍ℎ𝑎𝑛 𝑇𝑜𝑝 𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒: 𝐴𝑛𝑔𝑠𝑡, 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑡𝑖𝑐, 𝑊𝑎𝑟 از امروز تا ابد مال منی❤️ حتی اگه ازم متنفر باش...
Need For Speed by SHIA_Eunoia
#8
Need For Speedby SHIA
بیاید اینجا امروز میخوام براتون یک داستان تعریف کنم. داستان پسری که جنون داشت، جنون سرعت. پسری که لقبش گاو وحشی بود و البته باید بگم کاملا متضاد با ظاهر معصوم و دوست داش...
Completed
𝑨𝒏𝒕𝒉𝒆𝒎, 𝑭𝒓𝒆𝒆𝒅𝒐𝒎, 𝑳𝒐𝒗𝒆 by wangyibooxiao
#9
𝑨𝒏𝒕𝒉𝒆𝒎, 𝑭𝒓𝒆𝒆𝒅𝒐𝒎, 𝑳𝒐...by Sun Flower💫🌻
چیز زیادی از این دنیا نمی‌خواستیم؛ به جز آزادی... این حق ما نبود با من بخوان سرود آزاد عشق را
𝑌𝑜𝑢 𝑎𝑟𝑒 𝑎 𝑑𝑟𝑜𝑝 𝑜𝑓 𝐺𝑂𝐷 by wangyibooxiao
#10
𝑌𝑜𝑢 𝑎𝑟𝑒 𝑎 𝑑𝑟𝑜𝑝 𝑜𝑓 𝐺�...by Sun Flower💫🌻
𝑵𝒂𝒎𝒆: 𝒀𝒐𝒖 𝒂𝒓𝒆 𝒂 𝒅𝒓𝒐𝒑 𝒐𝒇 𝑮𝑶𝑫 𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒: 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑡𝑖𝑐, 𝑝𝑠𝑦𝑐ℎ𝑜𝑙𝑜𝑔𝑖𝑐𝑎𝑙, 𝑠𝑎𝑑 𝑇𝑦𝑝𝑒: 𝑍ℎ𝑎𝑛𝑇𝑜𝑝 یه پسری که عاشق دریاست، عاشق اقیا...
𝑊ℎ𝑒𝑛 𝑌𝑜𝑢 𝐿𝑒𝑓𝑡 𝑀𝑒 by wangyibooxiao
#11
𝑊ℎ𝑒𝑛 𝑌𝑜𝑢 𝐿𝑒𝑓𝑡 𝑀𝑒by Sun Flower💫🌻
نام فیک: وقتی ترکم کردی تعداد پارت‌ها: ۳۲ (کامل‌شده) نوبت آپ: سه شنبه‌ها ژانر: ریل‌لایف، عاشقانه، غمگین تایپ: ورس _⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠ 🏮𝑾𝒉𝒆𝒏 𝒀𝒐𝒖 𝑳...
مرگ تدریجی عشق by ava99_77
#12
مرگ تدریجی عشقby ava99_77
داستان مث همه فیکای دیگه مشخصا داره درمورد عشق عجیب و نامتعارف بین شیائوژان و وانگ ییبو حرف می زنه اما خب روند و سیرش متفاوت تر از جاهای دیگس خودم می دونم سلطان اعتماد...
𓂃Yizhan OneShot's⋱ by Veronikanoir
#13
𓂃Yizhan OneShot's⋱by Veronika
وانشات‌های ییـجان ⨳ ژانـر هر وانشات متفاوته ⨳ کانال: 𝗎𝗄︎𝗂𝗒𝗈𝗌𝗍𝗈𝗋𝗒 ⨳ تایپ: 𝖻︎𝗃︎𝗒𝗑︎ ⨳ همه‌ی وانشات‌ها تمام شده قرار می‌گیرن
𝑇ℎ𝑖𝑠 𝑊𝑖𝑙𝑙 𝐵𝑒 𝑀𝑦 𝐵𝑒𝑠𝑡 𝐴𝑢𝑡𝑢𝑚𝑛 (𝐶𝑜𝑚𝑝𝑙𝑒𝑡𝑒𝑑) by wangyibooxiao
#14
𝑇ℎ𝑖𝑠 𝑊𝑖𝑙𝑙 𝐵𝑒 𝑀𝑦 𝐵𝑒𝑠�...by Sun Flower💫🌻
تا ابد نورت میشم ییبو؛ فقط یک بار دیگه آفتابگردون من باش! ژانر: فانتزی و عاشقانه
Completed
𝐼 𝑀𝑖𝑠𝑠 𝑌𝑜𝑢 by wangyibooxiao
#15
𝐼 𝑀𝑖𝑠𝑠 𝑌𝑜𝑢by Sun Flower💫🌻
🥀𝑰 𝑴𝒊𝒔𝒔 𝒀𝒐𝒖🥀 قول میدی برگردی؟ : قول میدم برگردم. میتونم به قولت اعتماد کنم؟ : تو تنها کسی هستی که وقتی بهش قول میدم، تمام تلاشم رو میکنم تا بهش عمل کنم. _⁠_⁠...
~°•Senario/ Imagine •°~ by BitaDn7
#16
~°•Senario/ Imagine •°~by Bita Dn
این بوک شامل دو شات سناریو هست که به خواست شما هر کدوم رو که بیشتر دوست داشته باشین، به عنوان وانشات می‌نویسم و براتون آپ میکنم 🙃♥️
𝑨𝒍𝒍 𝑴𝒚 𝑪𝒆𝒍𝒍𝒔 𝑳𝒐𝒗𝒆 𝒀𝒐𝒖 by wangyibooxiao
#17
𝑨𝒍𝒍 𝑴𝒚 𝑪𝒆𝒍𝒍𝒔 𝑳𝒐𝒗𝒆 𝒀...by Sun Flower💫🌻
𝑵𝒂𝒎𝒆: 𝑨𝒍𝒍 𝑴𝒚 𝑪𝒆𝒍𝒍𝒔 𝑳𝒐𝒗𝒆 𝒀𝒐𝒖 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆, 𝑨𝒏𝒈𝒔𝒕 𝑻𝒚𝒑𝒆: 𝑽𝒆𝒓𝒔𝒆 پسری که به خاطر سوختگی صورتش حاضر نیست بیرون بره و چندین سال...
𝑅𝑒𝑙𝑦 𝑂𝑛 𝑀𝑒 by wangyibooxiao
#18
𝑅𝑒𝑙𝑦 𝑂𝑛 𝑀𝑒by Sun Flower💫🌻
𝑅𝑒𝑙𝑦 𝑂𝑛 𝑀𝑒 _⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_ 𝑻𝒚𝒑𝒆:𝑌𝑖𝑏𝑜𝑇𝑜𝑝 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆:𝑊𝑎𝑟, 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒, 𝐴𝑛𝑔𝑠𝑡 _⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_ شیائو جا...
after long time no see by SARAH_4804
#19
after long time no seeby sarin4804
کاش هنوز هم اینجا بود....درست کنارم می ایستاد و با اون چشمای نافذش بهم خیره میشد و اسمم رو زیرلب زمزمه میکرد. -وی یینگ...! همین کافی بود که لبام از سر فلوت مشکی رنگم جدا...
دیوانگی by Rozalin91
#20
دیوانگیby rozalin.sab
بعد از اون بود که چیزی رو به خاطر نمی آورد تنها وقتی به خودش اومده بود ک دورو برش پر از خرد شیشه شده بود نمیدونست چه اتفاقی افتاده و کی اون گلدون آبی وسط میز جلو مبل فر...