یه تصادف،یه پارتی یه دعوا،یه دزدی یه کوچه ی خالی و یه اسپریِ رنگ. یه بازی،یه خاطره یه عشق،یه نفرت و...یه مرگ... "دسته های موتورش رو ول کردو جَکِش رو پایین داد و کلاه کاسکتشو برداشت -سه ثانیه بهت وقت میدم.. -یک -دو.." سه. همه چیز با همون سه ثانیه شروع شدو ثانیه ها به دقایق،و دقایق به ساعت ها و روز ها و ماه ها و سال ها شناختنِ اون پسر با دوچرخه ی مزخرفش تبدیل شد..All Rights Reserved