+منو فراموش کردی...نه؟ -نه تو فراموش شده بودی... +میدونی الان چه حسی دارم؟ -آره...قلبت دیگه نفس نمیکشه ، مغزت میگه که میتپه ولی نه...نمیزنه چون شکسته +اتفاقا میتپه ولی یادش رفته که خونی توش نیست ، مثل تو فراموش کرده که من روحی ندارم...ای کاش قلبمو میشکوندی... ولی روحمو کشتی... پوزخند زد: +قاتل فراموشکار