اون دختر منو شیفته خودش کرد ....روز به روز من عاشق تر از روز قبل می کرد ...من این دوست داشتم ...این حس عجیب ...
توی این کاخ می خوام کنارتو باشم تا اخر عمرم....
یونگی به گیسوان سفیدش چنگ زد و درحالی که قطره اشکی از روی بیچارگی از پلکش چکیده بود فریاد زد:
"به چی قسم بخورم تا باورم کنی؟ به اعتماد از بین رفتت؟ به جون خواهرم؟ به روح پسرمون؟ به خون پایمال شده ی مردمم؟ به کدوم خدا پناه بیارم تا باورم کنی؟"
هوسوک چانه ی اورا محکم در دست گرفت و به چهره ی رنگ پریده و بیمارش زل زد.بوسه ای خشن را شروع کرد، بوسه ای که ترس و درد را به دل امگا مینداخت.
آلفا آنقدر بوسه را ادامه داد تا طعم گس خون، دهان جفتشان را پر کند. از او فاصله گرفت و غرید:
"باور داشتن به تو، آخرین چیزیه که درون وجودِ سوختم می تونی پیدا کنی لادا!"
ᨏᨐᨓ ᨓᨐᨏ
کاپل اصلی:سپ(هوسوک تاپ)
کاپل فرعی: وانگشیان_جیمین×کران
ژانر:امگاورس،تاریخی،امپرگ،رمنس،درام
نویسنده:یوهنگ