Towards the sun [Z.M] [Completed]
9 parts Complete - بـه سمـت خورشـید
- داستان کوتاه هشت قسمتی
- short story by blue
" ناراحتی؟"
پسر لبخندی زد.
" کاش بودم! همیشه میگفت آدم ها وقتی برای کسی ناراحت اند که در اعماق وجودشون باهاشون ارتباط برقرار کردند. من از دوری اون نه بیمار میشم و نه افسرده. برای مرگش خوشحالم "
" ولی من از دوری تو بیمار میشم! "
" اگه دل های ما به هم نزدیک باشه، بیماری تو به منم سرایت میکنه. اینطوری دردی که از دوری من میکشی بینمون تقسیم میشه غزالِ من! "