64 parts Ongoing Vkook_الماس خاکستری
ـ درد ازادی که بهم دادی از دردی که مستحقش بودم
 دردناک تر بود
•امگایی که  این اجبار رو برای رسیدن به عشق پنهانی که داشت قبول کرد و این ازدواج قراردادی رو پذیرفت.
 صبر کردن و دور شدن از رویا و هدف ها و زندگی که هیچ شباهتی در ذهنش نداشت،  هیچ آسان نبود
 زندگی که پشتش منافع هایی پنهان بود  برایش  هیچ مفهومی نداشت ، اما گویی خودش هم آغشته به این رنگ های تیره شده بود، گمان میکرد نجات پیدا میکند!!•
هفت سال زندگی که هردو با تنفر رنگ زدند
و هیچکدام تلاشی برای دوست داشته شدن نمیکردند.  
آنها سخت میگرفتند ؟ یا زندگی سختی های پنهان داشت که انتقام درش نهفته بود؟!
___________________________________________
 
با چهره ی بی حسش بهش زل زد  
_  داری بد میکنی امگا 
 
لحظه ی ترس رو احساس کرد اما طولی نکشید که  این حس رو خاموش کرد وبا تندی گفت:
ـ هم از خودت هم از کل زندگیت متنفرم.. 
 وارِن با لحنی خنثی رو بهش گفت:
_  کُلت روی پیشونیت نذاشتم که دوستم داشته باش!..
writer:Meral 
Cuple:Vkook 
Genre:Dark-romance, psychological fiction,Omegaverse,fantasy,smut,Angst٫
A-mperg