Secrets (larry mpreg) | Complete
  • Reads 20,095
  • Votes 2,687
  • Parts 9
  • Reads 20,095
  • Votes 2,687
  • Parts 9
Complete, First published Jul 26, 2017
[ C O M P L E T E D ]
    
    وقتی لویی نمیدونه هری حاملهست و هری برای بچه نامه مینویسه.
        
         © All Right Reserved @heartfullofharry
         
         [Persian Translation]
        
         Translated by: @IWontBeTheOne
All Rights Reserved
Sign up to add Secrets (larry mpreg) | Complete to your library and receive updates
or
#314harry
Content Guidelines
You may also like
✧HOME✧ by timi_vkook
42 parts Ongoing
وضعیت عمارت کیم افتضاح بود. همه جا سکوت کر کننده ای جیغ میکشید و تنها کسی که این وسط با آرامش دمنوشش رو مزه میکرد تهیونگ بود و این رفتار خونسردانه اش داشت تمام نورون های عصبی خانواده رو بیشتر و بیشتر تحریک میکرد.. انگار ک متوجههِ ماجرای پیش اومده نشده بود! این ماجرا نه تنها زندگی خودش بلکه تمام اطرافیانش،حتی باغبون عمارت هم تحت تاثیر خودش قرار میداد. هنوزم صدای مجری مو کوتاه و خوش قیافه شبکه خبر توی گوشاشون پخش میشد "کیم تهیونگ،تنها فرزند تاجر بزرگ،کیم دهیون گی است؟" _______________________________ قسمتی از داستان: ×گول چندتا بوس و بغل و نگاه پر لذت و نخور بدبخت! اینا همش شهوته..تهیونگ آدم خودخواهیه حالا که فرصتشو داره میخواد تمام استفاده اش رو ازت بکنه.اونی که اول و آخرش واسش میمونه منم مننننن! + تو به قول خودت چند سال جلو چشمش،بیخ گوشش و توی بغلش بودی ولی من و ندید انتخاب کرد.. اونم نه برای یه وان نایت برای ساختن تموم زندگیش توی بغلم!! _______________________________ کاپل:ویکوک ژانر:زندگی روزمره_رمنس_اسمات وضعیت:درحال آپ نوبسنده:@tiam_vkook
Falling  by raha_fanfic
45 parts Ongoing
سعی کرد با وجود اون هق هق ها و سکسکه ها باز هم شروع به حرف زدن کنه: متاسفم... من نمی خواستم... نمی خواستم نابودت کنم. نمی خواستم بشکنمت. هیچ وقت هیچ منظوری از حرف هایی که می زدم نداشتم. فقط... فقط می‌خواستم ازم زده بشی. می خواستم رها کنی. می‌خواستم بیخیال من بشی و قلبت رو قبل از اینکه مثل من تبدیل به یه سنگ بشه برداری و مایل ها ازم دور بشی. ولی تو هیچ وقت نرفتی. هیچ وقت جدا نشدی. تو اونقدر شجاع بودی که تا آخرش پای من بودی و من انقدر ترسو بودم که حتی یک لحظه هم نتونستم عشقت رو بپذیرم. تو اونقدر بی باک بودی که حاضر شدی بار ها و بار ها قلبت رو تقدیم به من کنی، در حالی که می دونستی هر بار قراره اون رو شکسته تر از قبل تحویل بگیری و من اونقدر بدبخت بودم که حتی نتونستم فقط برای یکبار دیوار های قلبم رو پایین بکشم و بهت اجازه ی دسترسی به قلبم رو بدم؛ در حالی که می دونستم تو به بهترین شکل ممکن ازش مراقبت می کنی. ___ موجود خارق‌العاده ای که برای هدیه تاج گذاری به پادشاه تقدیم میشه؛ اما چی میشه اگه پادشاه قلبش رو تقدیم به اون موجود کنه؟ اطرافیان اون پادشاه چه فکری راجع به اون عشق میکنن؟ قراره خیلی راحت اجازه بدن اتفاق بیفته؟ ثورکی / استاکی / هاکای سیلور (پیترو و کلینت)
You may also like
Slide 1 of 10
Satisfaction(Minibook) cover
✧HOME✧ cover
پرسه در نیمه شب cover
light it up and fall in love •|ziam|• COMPLETED cover
Letters |L.S| cover
BUCKY THE UNLUCKY  cover
لورنزو | Lorenzo cover
Falling  cover
Look Me In The Eyes(ziam AU) cover
Love Is Gone <3.Drarry ( Persian cover

Satisfaction(Minibook)

16 parts Ongoing

- مگه کار شما سکس کردن نیست؟ تهیونگ فقط جملشو به زبون آورد و متوجه نشد چطور ثانیه ی بعدش محکم به دیوار پشت سرش کوبونده شد. - من اینجا با کسی نمی‌خوابم پاپی! - پ..پس ....این آدما... -من فقط میزنمشون...خیلی محکم! - چ..چی؟ - تو جات اینجا نیست! 💥 Couple: KookV Genre: smut, romance