لمس کردن عشق تو کافیه تا کنترل کل بدنمو بدست بیاری. اون به پسره نگاه کرد و اون متوجه شد که عشق واقعا چه حسی داره. من بدنیا اومدم تا مال تو باشم همینطوری که تو برای اینکه مال من بشی به دنیا اومدی، بی نقصی چیزیه که تو اونو تعریف کردی،ما فقط دوست بودیم ولی من مشکلی ندارم اگه بخوایم که از خط قرمزمون رد شیم، چون بیب من بوجود اومدم تا مال تو باشم همینطور که تو بوجود اومدی تا مال من باشی. من طول این رابطه چیزای زیادی یاد گرفتم،یادگرفتم که خودمو دوست داشته باشم،یاد گرفتم که از چیزای کوچیک زندگیم قدردانی کنم، من یاد گرفتم که ساده بودن و به مادیات ترجیح بدم، من یاد گرفتم که تو و عشق تو تنها چیزایی هستن که حس تو خونه بودن و به من میدن، من دوستت خواهم داشت، همه ی مواقع تا وقتی که ابرها روشناییتو بپوشونن. زمونی که ماه دیگه به تو نمیتابه، من دوستت خواهم داشت، حتی زمونی که زمین داره از بین میره، و قلب تو به دو قسمت مساوی تقسیم میشه، من همیشه دوستت خواهم داشت، وقتی که بارون میباره، و وقتی که خورشید داره میدرخشه، تا پایان زمان، من دوستت خواهم داشت. آریا وینترز به دلیل شغل مادرش به یک شهر دیگه نقل کردن،و شهر جدید یعنی مدرسه ی جدید، و البته که موضوع مورد علاقه ی طبیعی چیه؟ البته که زین مالیک. پسر بد مدرسه، و اون جذاب ترین،All Rights Reserved
1 part