Story cover for the charleston(l.s) by SilentGhosttt
the charleston(l.s)
  • WpView
    Reads 31,652
  • WpVote
    Votes 6,061
  • WpPart
    Parts 30
  • WpView
    Reads 31,652
  • WpVote
    Votes 6,061
  • WpPart
    Parts 30
Complete, First published Jan 02, 2018
.بخاطر من...بخاطر من و هری... باز هم دووم 
بیار اقای چارلز...دلم برات تنگ میشه و به زودی به دیدنت میام
 _لویی_
All Rights Reserved
Table of contents
Sign up to add the charleston(l.s) to your library and receive updates
or
#171boyxboy
Content Guidelines
You may also like
In His Eyes  by 00Libraaaaa
10 parts Ongoing
روی سیاره‌ای بیگانه به نام زولان، جایی که سربازای خشن و بی‌رحم برای شعله‌ور کردن خشم جنگی‌شون از رابطه‌ی جنسی استفاده می‌کنن، یه خدمتکار انسان قراره ژنرال ترسناک‌شون رو به زانو دربیاره. هری، تنها انسان توی یه اردوگاه نظامی بیگانه‌ست. حافظه‌ش به‌هم ریخته و نمی‌دونه چطور سر از زولان درآورده. فقط یه چیز رو خوب می‌دونه: اینجا قانونای سختی حاکمه. باید سرتو بندازی پایین، کارت رو انجام بدی، و مهم‌تر از همه، هیچ‌وقت توی چشم اربابا نگاه نکنی. اما یه روز سرنوشت‌ساز، همه‌چی عوض می‌شه. هری اتفاقی با ژنرال روبه‌رو می‌شه و بزرگ‌ترین قانون رو می‌شکنه: مستقیم توی چشمای یخی اون زل می‌زنه. همون‌جا یه چیزی توی نگاهش پیدا می‌کنه که همه‌چی رو براش تغییر می‌ده یه حس عجیب، یه کشش غیرقابل‌انکار. حالا هری باید تصمیم بگیره: در برابر این کشش مقاومت کنه و به زندگی سخت و پرخطرش ادامه بده، یا تسلیم بشه و بذاره ژنرال اون رو مال خودش کنه. توی دنیایی که جنگ در حال انفجاره و دشمن از هر طرف نزدیک می‌شه، یه انسان می‌تونه همه‌چیز رو زیر و رو کنه و سرنوشت خودش رو بسازه. اگه جرأتش رو داشته باشه، این فرصت مال خودشه... کاپل : لری نویسنده : لیبرا
Extinct | namjin by artonis02
83 parts Ongoing
با انقراض ناگهانی یه گونه ی جنگجو، گرگینه ها جنگ و به جادوگرا باختن و برای همیشه به جهان انسانا تبعید شدن. اونا زندگی جدیدی رو شروع کردن که توش خون و رده، قدرت واقعی هرکس بود. همه آروم آروم فراموش کردن که چطور یه زمانی با جادوگرا میجنگیدن، و زیر لایه ی نازک صلح نظم شکننده شون و ساختن. البته این تا زمانی بود که کیم سوکجین متولد نشده بود. اون قرار بود یه آلفای خون خالص باشه. وارث خاندان بزرگ و باستانی کیم. ولی هیچ چیز طبق نقشه پیش نرفت. حالا اون همون هیولایی بود که از وسط کوه یخ زنده درش اورده بودن و قرار بود صلح و زیر پاش خرد کنه. خب دوستان این فیک در ظاهر باید نامجین باشه ولی به معنای واقعی کلمه راجب هر سه زوجه (زوج اصلی چی هست اصلا) در کلام ساده شما سه تا داستان مرتبط باهم و میخونین که همه یک ماجرا رو پیش میبرن به اطلاعات دقت کنین چون بدون دلیل نیومدن (بعد نگین نگفتی😁) ماجرا ممکنه تا پارت هیجده یکم لایت باشه چون ارتباطات تازه داره شکل میگیره ولی بعدش سرعت فیک به شدت بالا می‌ره قبل اسمات ها هشدار میدم که اگه نمیخواین نخونین 🔞 Couples: +Namjin +Yoonmin +Vkook/ Kookv
The place where we meet by kiarash86
14 parts Ongoing
اِمایِ هفده ساله در شهری بسیار کوچک* که هنوز در میان غوغا و جنب و جوش شهر های اطراف بکر بودن خود را حفظ کرده است،در ایالت مینه سوتای آمریکا زندگی میکند و زندگی اش دچار یکنواختی شده است.در این میان ایوان ویلیامز، دانش آموزی مرموز از لندن نیز به شهر آنها نزد برادرش می آید تا آنجا زندگی کند.اِما در جست و جوی جنب و جوشی در زندگی اش پا به ماجراجویی شبانه میگذارد.به امید اینکه جریان را به زندگی اش وارد کند تا بلکه داستان زندگی اش را به شخصیت های داستانی ای که در کتاب های کودکی اش در مورد آنها خوانده نزدیک کند و در این میان متوجه میشود که علایق و منافع مشترکی با ایوان در این رابطه دارد... -کوله پشتی قهوه ای ام را برمیدارم و در آن یک چراغ قوه و کتاب میگذارم.این کاری است که مدتی است برای من عادت شبانه شده.اوایل حتی نمیدانستم مقصد کجاست.اما امشب میدانم.مقصد من از مکان متمایز است، چرا که تنها مقصود من با او بودن است. *(شهر Brown Oak که بیشتر وقایع داستان در آن اتفاق می افتند شهری خیالی است و بقیه مکان ها نیز هرچند که واقعی هستند اما اتفاق های به وقوع پیوسته در داستان در آن اماکن غیر واقعی بوده و هرگونه تشابه اسمی و ... اتفاقی بوده است. )
You may also like
Slide 1 of 10
The Red Hills [L.S] cover
Vanguard [L.S] cover
Wheat field [L.S] cover
In His Eyes  cover
THE COLLECTOR'S DARLING cover
𝙠𝙞𝙡𝙡 𝙛𝙤𝙧 𝙮𝙤𝙪 cover
Extinct | namjin cover
Watching You For Ages.// Ziam cover
The place where we meet cover
𝑩𝒓𝒐𝒌𝒆𝒏 𝒎𝒂𝒕𝒆 ✘ⱽᵏᵒᵒᵏ cover

The Red Hills [L.S]

20 parts Ongoing

"عزیز من؛ تعداد نامه‌هایی که در خیالم برایت نوشته‌ام از دستم خارج شده. در دهکده‌های دورافتاده سگ پیری‌ست که هرشب رو به روشنایی ماه می‌گرید، من دلتنگی آن سگم. حالم بد است؛ برای من کمی از دست‌هایت را بفرست." آسمان با باران گلوله‌ها تداعی‌گر کابوسی دیرینه مثل آخرین روز‌های بقای زمین بود و پوتین‌هایی که در دریاچه خون قدم می‌گذاشتن، وهمی از نشنیدن و خشک شدن قلم که در اون تپه‌های سرخ از خون، هرگز قوی‌تر از گلوله‌ها نبود و نامه‌هایی که هیچ مقصدی جز جهنم نداشتن؛ مگر این‌که قلم لویی به گریه می‌افتاد.