ilysm [ZIAM]
  • Reads 74,163
  • Votes 13,746
  • Parts 68
  • Reads 74,163
  • Votes 13,746
  • Parts 68
Complete, First published Mar 23, 2018
[translation]

"خیلی دوست دارم عزیزم"
"میدونم و منم دوست دارم.وتورو به حضرت عباس ، برو بخاب ."

■■■■■

فنفیکی از چت های زیام و یکمم بقیه‌ی کاپل ها

4 in Fanfictions
All Rights Reserved
Table of contents
Sign up to add ilysm [ZIAM] to your library and receive updates
or
#286zayn
Content Guidelines
You may also like
✧HOME✧ by timi_vkook
43 parts Ongoing
وضعیت عمارت کیم افتضاح بود. همه جا سکوت کر کننده ای جیغ میکشید و تنها کسی که این وسط با آرامش دمنوشش رو مزه میکرد تهیونگ بود و این رفتار خونسردانه اش داشت تمام نورون های عصبی خانواده رو بیشتر و بیشتر تحریک میکرد.. انگار ک متوجههِ ماجرای پیش اومده نشده بود! این ماجرا نه تنها زندگی خودش بلکه تمام اطرافیانش،حتی باغبون عمارت هم تحت تاثیر خودش قرار میداد. هنوزم صدای مجری مو کوتاه و خوش قیافه شبکه خبر توی گوشاشون پخش میشد "کیم تهیونگ،تنها فرزند تاجر بزرگ،کیم دهیون گی است؟" _______________________________ قسمتی از داستان: ×گول چندتا بوس و بغل و نگاه پر لذت و نخور بدبخت! اینا همش شهوته..تهیونگ آدم خودخواهیه حالا که فرصتشو داره میخواد تمام استفاده اش رو ازت بکنه.اونی که اول و آخرش واسش میمونه منم مننننن! + تو به قول خودت چند سال جلو چشمش،بیخ گوشش و توی بغلش بودی ولی من و ندید انتخاب کرد.. اونم نه برای یه وان نایت برای ساختن تموم زندگیش توی بغلم!! _______________________________ کاپل:ویکوک ژانر:زندگی روزمره_رمنس_اسمات وضعیت:درحال آپ نوبسنده:@tiam_vkook
•𝐆𝐫𝐚𝐲 𝐃𝐢𝐚𝗺𝗼𝐧𝐝•ᵛᵏᵒᵒᵏ by meral_writ
29 parts Ongoing
Vkook_الماس خاکستری ـ درد ازادی که بهم دادی از دردی که مستحقش بودم دردناک تر بود •امگایی که این اجبار رو برای رسیدن به عشق پنهانی که داشت قبول کرد و این ازدواج قراردادی رو پذیرفت. صبر کردن و دور شدن از رویا و هدف ها و زندگی که هیچ شباهتی در ذهنش نداشت، هیچ آسان نبود زندگی که پشتش منافع هایی پنهان بود برایش هیچ مفهومی نداشت ، اما گویی خودش هم آغشته به این رنگ های تیره شده بود، گمان میکرد نجات پیدا میکند!!• هفت سال زندگی که هردو با تنفر رنگ زدند و هیچکدام تلاشی برای دوست داشته شدن نمیکردند. آنها سخت میگرفتند ؟ یا زندگی سختی های پنهان داشت که انتقام درش نهفته بود؟! ___________________________________________ با چهره ی بی حسش بهش زل زد _ داری بد میکنی امگا لحظه ی ترس رو احساس کرد اما طولی نکشید که این حس رو خاموش کرد وبا تندی گفت: ـ هم از خودت هم از کله زندگیت متنفرم.. وارِن با لحنی خنثی رو بهش گفت: _ کُلت روی پیشونیت نذاشتم که دوستم داشته باش!.. writer:Meral Cuple:Vkook Genre:Dark-romance,Omegaverse,fantasy,smut,Angst٫ A-mperg
You may also like
Slide 1 of 20
𝙏𝙝𝙚 𝙗𝙚𝙣𝙚𝙛𝙞𝙩𝙨 𝙤𝙛 𝙨𝙪𝙞𝙘𝙞𝙙𝙚 cover
fucking Art [z.m/l.s] cover
مدیر مهربون مدرسه ما cover
K17🔞 cover
🔥under the skin of the city🔥 cover
Ninety-nine cover
Fake Chats KV cover
Trouble mark •|L.S•|•Z.M|• COMPLETED cover
✧HOME✧ cover
Before you (I thought I had it all) | Kookv cover
"𝐀𝐍𝐆𝐄𝐋" 𝐀𝐔 | 𝐩𝐞𝐫 𝐭𝐫𝐚𝐧𝐬𝐥𝐚𝐭𝐢𝐨𝐧 cover
Hyunlix. cover
عشــق محجبه ی من❤ cover
Fine cover
من معمولی ام تو چی؟ cover
Strawberry farm||Kookv cover
GOLDEN DRAGON [Completed] cover
•𝐆𝐫𝐚𝐲 𝐃𝐢𝐚𝗺𝗼𝐧𝐝•ᵛᵏᵒᵒᵏ cover
کاغذ cover
illegal|l.S cover

𝙏𝙝𝙚 𝙗𝙚𝙣𝙚𝙛𝙞𝙩𝙨 𝙤𝙛 𝙨𝙪𝙞𝙘𝙞𝙙𝙚

8 parts Ongoing

‍ "میدونی چویا، وقتی یکی میمیره، آدمای اطرافش برای اون گریه نمیکنن. چون اون مرده و دیگه هیچ دردی رو حس نمیکنه، توی هیچ رنج و عذابی نیست که براش گریه کنن و عزا بگیرن؛ منطقی که فکر کنی، دلیل اصلی گریه و ناراحتیشون احساسات خودشونه... واسه ی خودشون ناراحتن که دیگه اون فرد و کنارشون ندارن و قراره دلشون تنگ بشه. پس حتی ناراحتیاشونم خودخواهانه ست..." Soukoku fan fiction