"This time I'm ready to run I'll give everything that i got for your love" •••••••• هرکس ممکنه اشتباهي رو انجام بده... ممکنه با اشتباهش زندگیش رو تباه کنه یا اون اشتباه اونقدر خوب باشه که بهترین زندگي رو براش بوجود بیاره یه مرز باریك بینش وجود داره... مرزي که هري؛دقیقا نمیدونست توي کدوم قسمتش وایستاده.. انگار هیچ وقت قرار نیست بدونه... انگار قرار نیست هیچ وقت دوطرف اون مرز رو لمس کنه مرز براش مثل یه چهارچوب بود.. مرزي که حق فرار ازش رو نداشت... تنها راه فرارش از اون،فرار با خودِ مرز بود... مرزي که اسمش زین مالیك بود!All Rights Reserved