Smoke, Money, and the Boy I Loved
10 parts Ongoing متاسفم که دارم آدم اشتباهی رو انتخاب میکنم.
شاید این بزرگترین خطای زندگی من باشه و با رسیدن روز قیامت، تک تک فرشتهها با سرزنش کردنم شکنجهم بدن و خدا منو به قعر جهنم و درک اسفل تبعید کنه..
من حتی همین الان هم از آیندهی عجیب و ترسناکم مطلعم..آیندهای که هیچ تضمینی براش ندارم..میدونی، هرلحظه احتمال مرگمو میدم..
من فقط راه فراری پیدا نمیکنم.
یا میدونی چیه؟! من اصلا دنبال راه فراری نیستم مامان.
امیدوارم منو ببخشی ولی اون مرد خدای منه، آره..
اون مرد خدای منه و این اولین باریه که دارم به صادقانه ترین شکل ممکن اعتراف میکنم.
اعترافی که تا الان پیش کسی نکردم..
من فقط میدونم که حاضرم جلوش زانو بزنم و ساعت ها و ساعت ها به پرستش اون فرشتهی آتشین بپردازم..فرشتهی آتشین! هرکاری که بکنه، حتی اگه بزرگترین آسیبها رو بهم بزنه اون شیطان مورد علاقهی منه..قبلا هم بهم ضربه زده، آسیب زده، چه جسمی..و چه روحی..همیشه کارش همین بوده.
آسیبهای غیرقابل جبران.
مامان من فقط یه آدم دیوونهام، دیوونه و عاشق!
و ذرهای باهوش نیستم..آینده نگر نیستم..حتی دیگه اهمیت هم نمیدم. درسته تو همیشه به هوش من افتخار میکردی..به هوش و پشتکار و تلاش و منطقم.
اما نه..من در مقابل اون مرد یه موجود خنگ و ابله و ناچیز و احمقم..آخه مامان، تو اون رو ندید