مقدمه: _ اون برادر من نیست. اون یه خیانت کار کثیفه. یه دروغ گو. یه گی. من هیچ ربطی بهش ندارم. الک حس کرد جیس یه چاقوی تیز توی قلبش فرو کرد. هیچی به اندازه کلمه های اون درد نداشت. الان فهمید که کل زندگیش یه دروغ بزرگ بوده. یه زندگیه دردناک. دیگه هیچ نیرویی براش باقی نموند. با دستای لرزونش تیغو گرفت و این دفعه معطل نکرد! . . ● الکی که بهش تجاوز میشه ، از خانوادش و جامعه رونده میشه و بالاخره به مگنس می رسه! #ملک #1.malec [وضعیت:کامل شده]