StarDust🌠[ ʙᴏᴏᴋ #1 ᴏғ sᴛᴀʀ sᴇʀɪᴇs🌟]
  • Reads 23,554
  • Votes 4,226
  • Parts 8
  • Reads 23,554
  • Votes 4,226
  • Parts 8
Complete, First published Aug 18, 2018
Mature
🌟فیکشن : #StarDust | #گردستاره  
🌟کاپل ها: چانبک 
🌟ژانر: رمنس. غمگین . درام 
🌟محدودیت سنی: 18+ NC
🌟تعداد کلمات : 23411 
🌟نویسنده : #SilverBunny 🐰🌿🌸

⌗═🌿📚✾خلاصه داستان ✾📚🌿═⌗ 
قهرمان داستان ما همه چی داره... چهره خوب و یه صدای خوب و با یه سر پر از ارزو و امید برای اینده... اون گیتارش رو میندازه روی دوشش و از شهر کوچیکی که دوران کودکیش رو توی یکی از پرورشگاههاش سپری کرده خداحافظی میکنه و میاد سئول تا به رویاهاش بال پرواز بده اما سرنوشت چیز دیگه ای رو ازش میخواد... چشم هاش میشینه روی یکی از زیباترین خلقت های خدا و تو یه لحظه تمام رویاهاش در برابر داشتن اون پسر با چشم های سردش بی معنی میشه... یعنی قهرمان ما میتونه قلب یخی اون شاهزاده کوچولو رو به دست بیاره؟ 
 

🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟
-"میخوام محکم نگهت دارم اونقدر که تو وجودم حل شی...و در عین حال از محکم داشتنت میترسم چون انقدر شکستنی به نظر میای که میترسم بهت آسیب بزنم...اما در عین حال نمیتونم رهات کنم...انگار اگه رهات کنم گم میشی و من باید تا ابد دنبالت بدوام در حالی که تو  حتما رد پاهات هم پاک میکنی که دوباره گیرم نیفتی...حتی الان که بین بازوهام نگهت داشتم برام یه رویای دست نیافتنی ای..."

✨ #StarDust
All Rights Reserved
Sign up to add StarDust🌠[ ʙᴏᴏᴋ #1 ᴏғ sᴛᴀʀ sᴇʀɪᴇs🌟] to your library and receive updates
or
Content Guidelines
You may also like
😈°Karma Is a Bitch°😈  by SilverBunny6104
87 parts Complete Mature
بکهیون نوجوون نمیدونست که هر عملی یه عکس العملی داره... شاید اگه میدونست وقتی چانیول 15 ساله با اون چشم های معصوم بهش ابراز علاقه میکرد بهش اسون میگرفت... شاید هیچوقت قلبش رو نمیشکست و به خاطر چاق و زشت بودنش مسخره اش نمیکرد...ولی بکهیون خبر نداشت و کارما داشت همه چی رو تماشا میکرد...و کارما فقط وقتی عوضیه که تو یه عوضی باشی! ♻♻♻♻♻♻♻♻♻♻ -"دوستت دارم.." +"دوستم داری؟" +"چقدر دوستم داری چانیولا" -"خ..خیلی...بیشتر از همه چی..." +"واقعا؟" +"پس هر کاری که بگم میکنی؟" +"پس امشب اون بابای لجنت رو تو خواب برام بکش و بعد هم خودت رو از نزدیک ترین پنجره ی قصرتون پرت کن پایین...بعدش قول میدم منم دوستت داشته باشم..." ♻♻♻♻♻♻♻♻♻♻ - چطوری این موقع شب از خونه اومدی بیرون؟ + خدمتکارها و نگهبان هارو پیچوندم. - تو واقعا احمقی! + میدونم. - نباید باشی! + من با احمق بودنم مشکلی ندارم .. اگه باعث میشه اینطوری بخندی... ♻♻♻♻♻♻♻♻♻♻ ♻️کاپل ها:فصل اول : چانبک فصل دوم : چانبک هونهان. کایسو ♻️ژانر :رمنس.کمدی.زندگی روزمره ♻️محدودیت سنی: 18+ NC
Serendipity ~🍀 by SilverBunny6104
54 parts Complete
🌿•~خلاصه داستان ~•🌿 بکهیون عاشق زندگیش نبود ولی تلاش می‌کرد خوب زندگی کنه. هر روز صبح وقتی در گل‌فروشی کوچیکش رو باز می‌کرد به پرنده رویاهاش اجازه بلندپروازی میداد و همین بهش انرژی برای تلاش بیشتر توی تنهایی‌هاش میداد. ولی تمام نقشه‌های بکهیون با پیدا شدن سروکله دکتر پارک تو زندگیش خراب شد. دکتر بدجنسی که از همه جا تصمیم گرفت طبقه بالای گل‌فروشی بکهیون رو برای مطبش بخره. دقیق جایی که بکهیون می‌خواست توش یه کافه افتتاح کنه... و خب حالا بکهیون یکی رو داشت که ازش متنفر باشه و این از بی‌حسی یه جورایی بهتر بود نه؟ 🪴 -امیدوارم اقامت جهنمی‌ای اینجا داشته باشین. نه...در واقع امیدوارم زمین اصلا دهن باز کنه و شما و مطب زشتتون مستقیم به قعر جهنم منتقل شید. 🩺 +اگه زمین دهن باز کنه من فقط میوفتم تو خونه‌ی تو و فکر کنم خوشحالم بشم. 💢 این داستان دنیای موازی داستان دیگه من Silver and silk ئه. اگه اون رو نخونده باشید هم می‌تونید بخونیدش ولی اگه سیلور اند سیلک رو خونده باشید لذت خیلی خیلی بیشتری از این داستان می‌برید چون... باید بخونید که بفهمید نمی‌تونم توضیح بدم 😂❣️ 🪴 • فیکشن : #Serendipity 🪴 • کاپل‌ها : چانبک 🪴 • ژانر:رمنس.درام.روزمره 🪴 • محدودیت سنی : 🔞 🪴 • نویسنده : @SilverBunny 🐰
You may also like
Slide 1 of 10
ᥫ᭡Tender love cover
🔴▪︎Red line▪︎🔴Seosen1(Full) cover
ஜ۩۞۩ஜ2بلک هورس ��ஜ۩۞۩ஜ cover
mi.. sin♡[Kookv]  cover
😈°Karma Is a Bitch°😈  cover
🎼#𝑫𝒊𝒆𝒔𝒆🎼 cover
🌱🥝 Can Anyone Own U? 🥝 🌱 cover
⚔�️🔞 2 MY LITTLE ANGEL🔞⚔️ cover
Healing Pain  cover
Serendipity ~🍀 cover

ᥫ᭡Tender love

6 parts Complete Mature

[تمام شده] "یجوری دیوونتم که تا حالا هیچ تيمارستانی چنین مجنونی به خودش ندیده و هیچ روانشناسی هم حاضر نیست گردنش بگیره هیون" چانیول زمزمه کرد و بکهیون حسش کرد‌‌... پروانه‌ها یجوری خودشون و به در و دیوار شکمش میکوبیدن که انگار یکی اونجا یه آتیش بزرگ به پا کرده بود... سرش و کج کرد و دستش توی موهای فر و قهوه‌ای پسر بالای سرش چنگ شد. "قلبم و که خیلی وقته بهت دادم، با این حرفا دیگه میخوای به چی برسی عزیزدل بکهیون؟" ᴍᴜʟᴛɪꜱʜᴏᴛ ➻ᴡʀɪᴛᴇʀ | ᴄʀᴜᴇʟʟᴀ ➻ɢᴇɴʀᴇ| ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ, ꜰʟᴜꜰꜰ, ʀᴇᴀʟ ʟɪꜰᴇ, ꜱᴍᴜᴛ ➻ᴄᴏᴜᴘʟᴇ | ᴄʜᴀɴʙᴀᴇᴋ